شیر ایران یا سرباز جنگ نرم؟ رمزگشایی از اسطوره «یونس صادقیانی»

یهودیت

آیا «یونس صادقیانی» یک فعال رسانه‌ای مستقل است یا محصول یک مهندسی دقیق در جنگ نرم؟ گزارشی که جروزالم پست منتشر کرده، در ظاهر روایت زندگی یک ایرانی «روشن‌شده» است، اما در لایه‌های پنهان‌تر، پروژه‌ای برای ساخت یک قهرمان، بازتعریف معنویت و عادی‌سازی خشونت صهیونیستی را پیش می‌برد. این گزارش، تلاش می‌کند نشان دهد چگونه اسطوره‌سازی رسانه‌ای می‌تواند یک دستورکار سیاسی را در لباس عرفان و انسان‌گرایی به مخاطب بفروشد.

 

گزارشی که اخیراً خبرگزاری صهیونیستی جروزالم پست درباره یونس صادقیانی، فعال رسانه‌ای ایرانی‌تبار، منتشر کرده، بیش از آنکه یک مصاحبه درقالب ژورنالیستی و روزنامه نگاری باشد، یک عملیات «اسطوره‌سازی» است. این متن با اعطای القاب حماسی مانند «شیر ایران»، در حال ساختن یک قهرمان برای پیشبرد یک دستور کار سیاسی کاملاً مشخص است. برسی این یادداشت جروزالم پست نشان می‌دهد که چگونه یک چهره اپوزوسیون با پیشینه به ظاهر اسلامی و مدعی یک معنویت نوین و بدون دین، به ابزاری برای عادی‌سازی جنگ، تقدیس راست‌گرایی افراطی و بازاریابی یک آینده استعماری برای ایران تبدیل می‌شود.

ساختن قهرمان: از مبارزه با «جهادی‌ها» تا معنویتِ منتهی به صهیونیسم

اولین و کلیدی‌ترین تکنیک این گزارش، ساختن یک روایت قهرمانانه است. داستان او با فرمولی ساده آغاز می‌شود: یک مهاجر جوان و تنها که در برابر «جهادی‌های» مدرسه می‌ایستد. اما نقطه عطف این روایت، نه گرویدن به یک دین دیگر، بلکه ابداع یک «معنویت نوظهور» و انحرافی است. او با اعلام اینکه «مذهبی نیست» و خدا را «انرژی، فرکانس و لرزش» می‌داند، خود را در جایگاه یک فرد «روشن‌شده» و فراتر از ادیان سنتی قرار می‌دهد. این جایگاه به ظاهر بی‌طرف، به او مشروعیت می‌بخشد تا سفرش به سرزمین های اشغالی را نه یک انتخاب سیاسی، بلکه نقطه اوج یک «سفر روحانی» و «کشف حقیقت» معرفی کند. در این نمایش، صهیونیسم به مقصد نهایی یک جستجوی معنوی تبدیل می‌شود.

دوگانه‌سازی کیهانی: «انرژی زندگی» در برابر «فرکانس مرگ»

مرکز ثقل جهان‌بینی صادقیانی، یک دوگانه‌سازی است که آن را در پوشش همین معنویت نوظهور ارائه می‌دهد. در یک سو، رژیم صهیونیستی قرار دارد با «سرمایه‌گذاری و نوآوری»؛ نماد «انرژی زندگی».
در سوی دیگر، دشمنان او قرار دارند که فقط «تونل می‌سازند» و «مرگ را می‌پرستند».
این نقشه فریبنده، یک عملیات روانی برای حذف کامل تاریخ منازعه است. مسئله فلسطین، دیگر یک بحران سیاسی و انسانی نیست، بلکه یک «مشکل فرکانسی» و «ذهنیتی» است. این چارچوب، هرگونه اقدام نظامی رژیم غاصب قدس را نه به عنوان تجاوز، بلکه به عنوان یک ضرورت کیهانی برای دفاع از «انرژی حیات» در برابر «نیروهای تاریکی» توجیه می‌کند.

معنویت گزینشی: صدای نتانیاهو در کالبد یک «عارف»!

افشاگرانه‌ترین بخش جروزالم پست، همسویی صادقیانی با تندروترین مواضع دولت بنیامین نتانیاهو است. او نه تنها رژیم را «پیروز برجسته جنگ» می‌خواند، بلکه حضور نتانیاهو را یک «شانس بزرگ» برای بقای رژیم صهیونیستی می‌داند. این ستایش بی‌قید و شرط، ماهیت واقعی «معنویت» او را افشا می‌کند: این یک معنویت صلح‌طلب نیست، بلکه یک معنویت گزینشی و انحرافی است که به ابزاری برای تقدیس یک جریان سیاسی اشغالگر و آتش افروز تبدیل شده است. او با این کار، خود را به عنوان صدای راست افراطی اسرائیل در قاب یک «عارف» مدرن معرفی می‌کند.

«پیمان کوروش»: فروش یک آینده استعماری در بسته‌بندی عرفانی

در نهایت، تمام این مقدمه‌چینی‌ها به یک هدف ختم می‌شود: بازاریابی برای آینده‌ای که در آن، ایران اسلامی به یک متحد منطقه‌ای برای اسرائیل خبیث تبدیل می‌شود. نام این پروژه «پیمان کوروش» است؛ نامی که با سوءاستفاده از نوستالژی ملی، یک پیمان سیاسی را به یک تقدیر تاریخی و عرفانی پیوند می‌زند. این پیمان، در حقیقت، نسخه ایرانی و پایلوت همان «پیمان ابراهیم» است که پیش از این برای عادی‌سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و برخی دولت‌های عربی_اسلامی طراحی شده بود؛ با این تفاوت که این بار، به جای حاکمان عرب، روشنفکران و فعالان رسانه‌ای اپوزیسیون، وظیفه تئوریزه کردن و فروش آن را بر عهده دارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *