الهام یعقوبیان: از خاطره‌گویی تا بازنویسی تاریخ برای عادی‌سازی رابطه با صهیونیسم

یهودیت

الهام یعقوبیان، رئیس سازمان خودخوانده «همبستگی ایران و اسرائیل» و از چهره‌های فعال اپوزیسیون یهودی، در گفت‌وگویی تازه با شبکه صهیونیستی ایران‌اینترنشنال، با بهره‌گیری از خاطرات شخصی و تحریف تاریخ، کوشید تا دشمنی ملت ایران با رژیم صهیونیستی را ساخته‌ و پرداخته جمهوری اسلامی جلوه دهد و رابطه ایران و اسرائیل را «طبیعی و تاریخی» معرفی کند؛ روایتی که کارشناسان آن را بخشی از یک عملیات جنگ شناختی هدفمند می‌دانند.

الهام یعقوبیان، رئیس سازمان خودخوانده همبستگی ایران و اسرائیل و از چهره‌های اپوزیسیون یهودی، به تازگی در گفتگوی ویژه‌ای با شبکه صهیونیستی ایران اینترنشنال، به تحلیل تحولات افکار عمومی جامعه ایرانی پس از واقعه ۷ اکتبر و عملیات طوفان الاقصی پرداخت. او در این مصاحبه، با اشاره به خاطرات شخصی خود از ایران و پیشینه تاریخی روابط، مدعی شد که دشمنی میان دو ملت، یک «پوسته» ساخته‌شده توسط جمهوری اسلامی است و یک پیوند عمیق و تاریخی میان مردم ایران و اسرائیل وجود دارد!

رشته تحلیل: مهندسی یک روایت برای بازنویسی تاریخ

مصاحبه الهام یعقوبیان یک گفتگوی ساده نیست؛ بلکه یک عملیات روایت‌سازی استراتژیک و منظومه‌ای است که در آن تمام قطعات پازل (خاطرات شخصی، تحلیل سیاسی، ارجاعات تاریخی) در خدمت یک هدف بزرگتر قرار می‌گیرند: بازنویسی تاریخ و ترسیم یک «اتحاد طبیعی» و ابدی میان ایران و رژیم نامشروع صهیونی که تنها توسط جمهوری اسلامی به عنوان یک «عنصر غیرخودی» مختل شده است. این پروپاگاندا از سه سلاح اصلی بهره می‌برد:

سلاح اول: استفاده از «خاطره شخصی» برای کسب مشروعیت و اعتبار

یعقوبیان سخنان خود را با یک روایت شخصی و احساسی آغاز می‌کند: بزرگ شدن با شعارهای «مرگ بر اسرائیل»، شنیدن «رادیو اسرائیل» به عنوان منبع معتبر، و دیدن تشویق تیم ملی فوتبال ایران توسط اسرائیلی‌ها در تایلند.
این استراتژی، یک تاکتیک هوشمندانه برای خلع سلاح مخاطب است. او با این کار، خود را نه یک مهره سیاسی با دستور کار مشخص، بلکه یک فرد عادی و دغدغه‌مند معرفی می‌کند که از دل تجربیات زیسته‌اش به این نتیجه رسیده است. این «شخصی‌سازی امر سیاسی»، به او مشروعیت می‌بخشد تا مواضع سیاسی شیطانی خود را در لفافه‌ای از دلسوزی و خاطره‌گویی ارائه دهد.

سلاح دوم: مهندسی تاریخ و مصادره نمادهای ملی

مرکز این عملیات روانی، پروژه بازنویسی تاریخ است. یعقوبیان یک خط روایی بی‌نقص اما کاملاً مهندسی‌شده ارائه می‌دهد:

نقطه اوج اول (باستان): کوروش کبیر به عنوان «اولین صهیونیست» معرفی می‌شود. این یک مصادره آشکار و آناکرونیستی (زمان‌پریشانه) از یک شخصیت تاریخی برای مشروعیت‌بخشی به یک ایدئولوژی سیاسی مدرن است.

نقطه اوج دوم (مدرن): دوران پهلوی به عنوان «عصر طلایی» روابط و همکاری‌های تکنولوژیک بازنمایی می‌شود.

نقطه حضیض (حال): جمهوری اسلامی به عنوان یک «دشمن مشترک» و یک پرانتز تاریخی معرفی می‌شود که این پیوند طبیعی را قطع کرده است.
این روایت، با حذف عامدانه تمام پیچیدگی‌های تاریخی، استعمار و مسئله فلسطین، به دنبال القای این پیام است که دوستی ایران و اسرائیل، یک «تقدیر تاریخی» و «وضعیت طبیعی» است.

سلاح سوم: عادی‌سازی تقابل و بی‌معنا کردن «پیمان»

هوشمندانه‌ترین بخش این عملیات، نتیجه‌گیری نهایی یعقوبیان است: «ما ایرانیان در فردای پس از جمهوری اسلامی نیازی به پیمان نداریم.» این جمله، در ظاهر یک موضع ملی‌گرایانه و مغرورانه به نظر می‌رسد، اما در باطن، کوبنده‌ترین پیام سیاسی را در خود دارد. او با این حرف، اتحاد با رژیم اشغالگر قدس را نه یک «انتخاب» یا «معاهده» میان دو دولت برابر، بلکه یک «بازگشت به اصل» و امری بدیهی و طبیعی معرفی می‌کند. پیام پنهان او این است: رابطه ما با رژیم منحوس صهیونیستی آنقدر عمیق و ذاتی است که نیازی به قراردادهایی مانند «پیمان کوروش» یا «پیمان ابراهیم» ندارد؛ تنها کاری که باید انجام شود، حذف مانع (یعنی جمهوری اسلامی) است. این استدلال، هرگونه اقدام خصمانه علیه جمهوری اسلامی را به عنوان اقدامی در راستای «احیای یک میراث تاریخی» توجیه می‌کند.

سخن پایانی:

مصاحبه الهام یعقوبیان یک نمونه کامل از جنگ شناختی است که در آن، تاریخ به ابزار تبدیل می‌شود، خاطره به سلاح، و نمادهای ملی به گروگان گرفته می‌شوند. در این روایت مهندسی‌شده، «صلح» هدف نیست؛ بلکه نتیجه طبیعی و اجتناب‌ناپذیرِ تغییر حکومت است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *