بسم الله الرحمن الرحیم
ما در نقد مقاله ی حج طاهری از کتاب چند مقاله ابتدا باید مؤلفه های عرفان کیهانی را استخراج کنیم سپس ببینیم منظور از حج عرفانی طاهری چیست و چه ارتباطی با مؤلفه های اسلامی دارد آیا مؤلفه های عرفان کیهانی برگرفته از مؤلفه های اسلامی و عرفان اسلامی است؟ یا اینکه با تغییرات ماهوی اساسی مواجه میباشد ؟
و با بررسی این مولفه ها ببینیم آیا مقاله ی معراج حج یک مقاله ی عرفانی اسلامی است یا خیر.
و آیا این حج اسلامی است یا خیر؟ این مقاله در دو قسمت ارائه خواهد شد
قسمت اول:
بسم الله الرحمن الرحیم
ما در نقد مقاله ی حج طاهری از کتاب چند مقاله ابتدا باید مؤلفه های عرفان کیهانی را استخراج کنیم سپس ببینیم منظور از حج عرفانی طاهری چیست و چه ارتباطی با مؤلفه های اسلامی دارد آیا مؤلفه های عرفان کیهانی برگرفته از مؤلفه های اسلامی و عرفان اسلامی است؟ یا اینکه با تغییرات ماهوی اساسی مواجه میباشد ؟
و با بررسی این مولفه ها ببینیم آیا مقاله ی معراج حج یک مقاله ی عرفانی اسلامی است یا خیر.
وی در ابتدای این مقاله می نویسد :
حج، سکوی پرتاپ انسان به سوی بی نهایت، تجربه ی معراج و تولدی دوباره است که تنها و تنها پس از پایبندی به پیمان ” ایّاک نعبد و ایّاک نستعین” محقق می شود. با صرف نظر از این پیمان، مناسک حج به نتیجه نمی رسد و بدون اثری معرفتی، به نحوی زودگذر، احساسات فرد بر انگیخته می شود و اندکی پس از اتمام مراسم فرو می نشیند. حج عروجی به هفت آسمان یعنی هفت گنجینه ی آگاهی های هستی، آن هم در میان جمع است.(۱)
مؤلفه های این قسمت از مقاله معراج، پیمان ” ایّاک نعبد و ایّاک نستعین” می باشد و بایستی برای رسیدن به مقصود طاهری از این مقاله بظاهر زیبا و عرفانی این کلیدواژه ها را تبیین نمود.
معراج در نظر طاهری چیست و مراد از هفت آسمان و عروج به آن چه می باشد؟
ایشان در فایل صوتی خود در دوره های عرفان حلقه بیان می کند که : تعبیر ما از آسمان دوم و سوم اینها گاو صندوق های اطلاعاتند، آسمان یعنی اطلاعات کل جهان هستی!! معراج یعنی چی؟ وقتی می گویند فردی به معراج رفت یعنی اطلاعات هفت آسمان را به او دادند از کجا آمده ایم چرا آمده ایم چرا می ریم؟ این رو بهش دادند، گفتند یکی وقتی میگه من تا آسمان چهارم رفتم، تا آسمان سوم رفتم یعنی سه هفتم از این اطلاعات رو دریافت کرده آسمان چهارم یعنی چهار هفتم اطلاعات از کجا آمده ایم چرا آمده ایم و به کجا می ریم رو داره .
از طرفی هم در این مقاله بیان می کند که: حج عروجی به هفت آسمان یعنی هفت گنجینه ی آگاهی های هستی، آن هم در میان جمع است.
در ابتدا باید گفت با این تعبیر که می گوید: ” وقتی می گویند فردی به معراج رفت یعنی اطلاعات هفت آسمان را به او دادند”
یعنی معراج آن معراجی که در اسلام بیان می شود نیست و مراد از معراج درک آگاهی هاست آنهم آگاهی هایی که از شبکه شعور کیهانی دریافت می گردد ین یعنی نفی معراج جسمانی رسول خدا(ص)، یعنی کسی وارد عرفان حلقه شود، میتواند به معراج برود! و یعنی معراج هفت آسمان اختصاصی به رسول خدا ندارد و از طرف دیگر بیان می کند که معراج یعنی رسیدن به آگاهی و هر فرد هم می تواند به آن برسد و یعنی معراج هفت آسمان اختصاصی به رسول خدا ندارد عراجی که خدای متعال در مورد آن فرموده است: سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ» منزّه و پاک است آن [خدایى] که شبى(معراج) بندهاش [محمّد صلى الله علیه و آله و سلم] را از مسجدالحرام به مسجد اقصى که پیرامونش را برکت دادیم، سیر [و حرکت] داد، تا [بخشى] از نشانههاىِ [عظمت و قدرت] خود را به او نشان دهیم؛ یقیناً او شنوا و داناست.(۲)
و یا در مورد نزدیک شدن رسول خدا به خداوند متعال تا حد دو شمشیر تعبیر متحیر کننده است که بشری تا کنون به این مقام نرسیده است و می فرماید: فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى پس [فاصلهاش با پیامبر] به اندازه فاصله دو کمان گشت یا نزدیکتر شد.(۳)
اما طاهری با این بیان می گوید معراج هفت آسمان یعنی درک آگاهی ها و امری ممکن است و بهمین خاطر می گوید: یکی وقتی میگه من تا آسمان چهارم رفتم تا آسمان سوم رفتم یعنی سه هفتم از این اطلاعات رو دریافت کرده و این تقریبا شبیه به همان پرواز روح ادعایی در فرقه ی آمریکایی اکنکار می باشد و ما شاهد بودیم که برخی مروّجان اکنکار، خود مستر فعال در فرقه ی حلقه بودند.
پس مراد از معراج در عرفان حلقه شبیه به سفرهای روح در اکنکار بوده منتهی به تعبیر طاهری ضعفشان در این است که آنها بدون آگاهی های شعور کیهانی جلو می روند و معراج واقعی از نگاه حلقه درک آگاهی های هفت آسمان می باشد و بس و حج ابزاری است برای رسیدن به این آگاهی ها و رسیدن به شبکه ی شعور کیهانی.
و اما مراد از پیمان ” ایّاک نعبد و ایّاک نستعین” از منظر عرفان حلقه چه می باشد که حتی در ادامه مقاله خود می گوید چون به پیمان ” ایّاک نعبد و ایّاک نستعین” متعهد است عمق و عظمت لبیک را میشناسد.
با بیان لبیک از منظر حلقه روشن خواهد شد که وقتی فردی لا شریک را سر می دهد یعنی جز خدا هرگز از کسی استعانت نکند با این بیان توسل به اهل بیت علیهم السلام نیز شرک می باشد لذا با توضیحی که طاهری در مورد استعانت می دهد حقیقت لبیک آشکار خواهد شد.
قانون ” ایاک نعبد و ایاک نستعین” به این صورت ما هر چه درخواست داریم طبق قانون “ایاک نعبد و ایاک نستعین” نسبت به آن مبدا اصلی داریم، مثلا نمی گوییم “یا روح القدس!”، ” یا شبکه شعور کیهانی!”، ” یا هوشمندی”و … چرا نمی گوییم؟ چون می دانیم هوشمندی خودش مخلوق است، هرگز به مخلوق ما به عنوان مبدا و اصل نگاه نمی کنیم. ” ایاک نستعین ” فاستقیموا الیه، در غیر این صورت می افتیم گیر “من دون الله” و مسایل شرک مخفی و اینجور مسایل پیش می آید. ما نیازی نداریم، وقتی پیمان “ایاک نستعین” بستیم نمی گویند نه تو اشتباه کردی آمدی مستقیم مرا صدا زدی ممکن است محاکمه مان کنند که چرا مستقیم مرا صدا نکردی! ولی عکس این صادق نیست. بگویند نه نه تو بی خودی آمدی اینجا بایستی می رفتی آنجا .(۴)
شرک دانستن زیارت به نوع شرک خفی در حلقه امری کاملا روشن است که در جای خود بحث می شود و این زیارت نمودن و توسل به اهل بیت علیهم السلام و کمک خواستن از آنها و گفتن یا امام حسین و یا زهرا مصداق شرک و استعانت من دون الله است!
وی در فایل صوتی خود بیان می کند که: ما وقتی می رویم به زیارت مقبره ها، می رویم تا از مرده هایمان کمک(استعانت) بخواهیم آیا این مصداق شرک نیست؟
طاهری در بیان اساسنامه، اصلی را بیان می کند که : هنگامی انسان درخواستی داشته باشد مستقیما از خدا درخواست می کند (فاستقیموا الیه) ولی جواب درخواست او از طریق شبکه ی شعور کیهانی (یدالله، روح القدس، جبرئیل و …) پاسخ داده خواهد شد.
حال سوال اینجاست چگونه استعانت غیر از خداوند در عرفان کیهانی شرک است و نباید از این طریق از خداوند درخواستی داشت ولی جواب درخواست بایستی از طریق شبکه شعور کیهانی آنرا گرفت؟ و طبق این نظریه چرا خدای متعال خود مستقیما پاسخ سوال کننده را نمی دهد و باید از طریق این شبکه پاسخ داده شود؟
ظاهر قضیه کاملا زیبا و فریبنده است بله انسان نباید در دام من دون الله که اگر بیفتد این مصداق شرک است حال سوال اینجاست که آیا استعانت از اهل بیت استعانت من دون الله است؟ و آیا مصداق شرک است؟ و اگر کسی از اهل بیت استعانت کند پیمان ” ایّاک نعبد و ایّاک نستعین” را زیر پا گذاشته ؟ که در مقاله معراج حج بیان می دارد.
وی در کتاب خود (۵) بیان می دارد که: درصورت قرار دادن هر نامی (حتی نام مقدسین و معصومین) بجای نام خداوند و هوشمندی او یعنی عدم رعایت (اصل ایّاک نعبد و ایّاک نستعین) موجب قطع ارتباط با شبکه ی شعور کیهانی و قطع لایه محافظ می گردد و در صورت عدم رعایت موجب می شود تا دریافت های ماورایی و آگاهی ها قطع گردد.
با این اوصاف طاهری نیز مانند سران وهابیت می گوید استعانت باید فقط از خدای متعال باشد و طلب کمک از دیگران شرک است و شیعیان بهمین دلیل مشرکند علت این بیراهه رفتن اینست که قرآن را ملاک سخن خود قرار نمی دهند و فقط با یک نگاه صوری دچار چنین اشتباهی می شوند.
اگر کمک گرفتن و استعانت شرک است چرا در قرآن کریم می فرماید: وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى (۶) و از هم دستگیری کنید در نیکی و تقوی آیا این دستگیری و کمک کردن و کمک خواستن که خدا می فرماید منافات با استعانت ندارد؟ اگر دارد خداوند چرا بیان فرموده است؟ و این خود نوعی استعانت است، و یا در مورد این آیه از قرآن که می فرماید وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاه از صبر و نماز استعانت بجوئید (۷) لذا در این آیه خدای متعال می فرماید اگر خواستید به مقصد برسید از صبر و نماز کمک بگیرید کلمه ی استعانت بمعناى طلب کمک است و این نماز و صبر و… از شئون الهی است و از وجه خدا کمک گرفتن است نه طلب از بیگانه و در اینجا خدا می فرماید با انجام صبر و نماز است که مشکلتان حل می شود و با این امور استعانت به من بجوئید اگر غیر از این بود خدا می فرمود از خودم بخواهید مشکلتان را حل میکنم در واقع صبر و صلات نوعی وسیله تقرب به خدای متعال هستند، لذا رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام نیز از آنجا که اولیاء الله اند و خلیفه الله و انسان کامل پس استعانت از آنها منافاتی با استعانت بالله تعالی ندارد و این استعانت در طول بندگی و شئون عبودیت است نه در عرض آن؛ لذا شیعیان هرگز در استعانت خود اهل بیت را شریک خدای متعال نمی کنند و در نماز خود شهادت به عبد و رسول بودن او(۸) می دهند و اینگونه تهمت ها به آنها ناروا بوده به هیچ عنوان گرد چنین شیهاتی به پیشانی متاثر شده از سجده شیعیان نمی نشیند و شیعیان رسول خدا و اهل بیت عصمت و طهارت را مقابل خدای متعال قرار نمی دهند بلکه شیعیان آنها را از آن جهت که مقرب درگاه الهی هستند وسیله تقرب و استغفار قرار می دهند همانطور که قرآن کریم فرمود :
وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُون و چون به آنان گویند: بیایید تا پیامبر خدا براى شما آمرزش بخواهد [از روى کبر و غرور] سرهاى خود را بر مىگردانند، و آنان را مىبینى که متکبرانه [از حق] روى مىگردانند.(منافقون/۵)
و رسول خدا به عنوان ولی خدا در اینجا واسطه ی استغفار نامیده شده و یا در آیه ی دیگر از قرآن کریم می فرماید خدا برا یا آنها استغفار بکند و بلافاصله رسول خدا استغفار بکند آنگاه خدای متعال را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت و لذا اگر رسول خدا واسطه نشود چنین اتفاقی نخواهد افتاد وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحیماً و اگر آنان هنگامى که [با ارتکاب گناه] به خود ستم کردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند، و پیامبر هم براى آنان طلب آمرزش مىکرد، یقیناً خدا را بسیار توبهپذیر و مهربان مىیافتند. (نساء/۶۴)
و این که فرقی در میان رسول خدا و اهل بیت نمی باشد از جمله معتقدات محکم شیعه بوده که در اینجا مجال بیان آن نمی باشد لذا به کتب کلامی معتبر مراجعه شود.
وهّابیون نیز در مورد استعانت مىگویند: اگر نام کسى را در کنار نام خدا ببرید شرک است! در حالى که اگر این سخن آنها درست باشد، نعوذ باللّه در خود قرآن سخن شرک آلود آمده است و مىفرماید: و ما نقموا الاّ اغناهم اللّه و رسوله من فضله. خداوند و پیامبرش آنها را بىنیاز نمودند(توبه/۷۴). و در جاى دیگر مىفرماید: اللّه یتوفّى الانفس خداوند جانها را مىگیرد(زمر/۴۲). و در جاى دیگرى مىفرماید: یتوفّاکم ملک الموت ملک الموت جان شما را مىگیرد.(سجده/۱۱) بنابراین واسطه داشتن، نه تنها شرک نیست، بلکه اساس هستى بر مبناى واسطه است یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَهَ اى اهل ایمان! از خدا پروا کنید و دستآویز و وسیلهاى [از ایمان، عمل صالح و آبروى مقرّبان درگاهش] براى تقرّب به سوى او بجویید(مائده/۳۵)
با گذر از این مطلب طاهری در جلسه مربی گری به مربیان تلقین می کند که: وقتی پیمان “ایاک نستعین” بستیم نمی گویند نه تو اشتباه کردی آمدی مستقیم مرا صدا زدی ممکن است محاکمه مان کنند که چرا مستقیم مرا صدا نکردی! ولی عکس این صادق نیست. بگویند نه نه تو بی خودی آمدی اینجا بایستی می رفتی آنجا
با این بیان روشن می شود که طاهری به هیچ عنوان متوجه خیل روایات و تفاسیر روایی ندارد و اصلا شناخت درستی از ولایت و مقام اهل بیت و امام معصوم ندارد تا اینکه آنان را واسطه فیض و وسیله استجابت دعا و استغفار قرار دهد مقام امامی که در زیارت جامعه کبیره می فرماید من ارادالله بدأ بکم هرکس خدا را اراداه کند باید از شما اهل بیت شروع بکند شهید مطهری درباره ی اهمیت این موضوع می گوید: باید دید ایمان به نبوت و امامت از چه نظر لازم است و چرا باید شرط قبول اعمال باشد؟ به نظر می رسد دخالت ایمان به انبیاء و اولیاء خدا در پذیرش اعمال از دو جهت است: یکی اینکه معرفت آنان برمی گردد به معرفت خدا. در حقیقت شناختن خدا و شؤون او بدون معرفت اولیاء خدا کامل نمی گردد، به عبارت دیگر اینکه شناختن خدا بطور کامل شناختن مظاهر هدایت و راهنمایی است. دیگر اینکه شناختن مقام نبوت و امامت از این نظر لازم است که بدون معرفت آنان، بدست آوردن برنامه کامل و صحیح ممکن نیست(مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج۱، ص، ۳۱۰ .)
بنده فقط به ذکر فرازهای زیارت جامعه کبیره اکتفا می کنم و خواننده را برای تحقیق به کتب کلامی و تفسیری و روایی علمای اعلام شیعه و راویان سترگ مراجعه می دهم در فراز های زیارت جامعه از امام هادی علیه السلام آمده است که: مَنْ أَتَاکُمْ نَجَا و مَنْ لَمْ یَأْتِکُمْ هَلَکَ إِلَى اللَّهِ تَدْعُونَ وَ عَلَیْهِ تَدُلُّونَ وَ بِهِ تُؤْمِنُونَ وَ لَهُ تُسَلِّمُونَ وَ بِأَمْرِهِ تَعْمَلُونَ وَ إِلَى سَبِیلِهِ تُرْشِدُونَ وَ بِقَوْلِهِ تَحْکُمُونَ سَعِدَ مَنْ وَالاکُمْ وَ هَلَکَ مَنْ عَادَاکُمْ وَ خَابَ مَنْ جَحَدَکُمْ وَ ضَلَّ مَنْ فَارَقَکُمْ وَ فَازَ مَنْ تَمَسَّکَ بِکُمْ وَ أَمِنَ مَنْ لَجَأَ إِلَیْکُمْ وَ سَلِمَ مَنْ صَدَّقَکُمْ وَ هُدِیَ مَنِ اعْتَصَمَ بِکُمْمَنِ اتَّبَعَکُمْ فَالْجَنَّهُ مَأْوَاهُ وَ مَنْ خَالَفَکُمْ فَالنَّارُ مَثْوَاهُ وَ مَنْ جَحَدَکُمْ کَافِرٌ وَ مَنْ حَارَبَکُمْ مُشْرِکٌ ، وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنَ الْجَحِیمِ
آنکه به سوى شما آمد نجات یافت، و هرکه نیامد هلاک شد،شما مردم را به سوى خدا مىخوانید،و به وجود او راهنمایى مىکنید،و همواره در حال ایمان به او هستید،و تسلیم او مىباشید،و به فرمانش عمل مىکنید،و به راهش ارشاد مىنمایید و به گفتهاش حکم مىکنید،هرکه شما را دوست داشت،خوشبخت شد،و هرکه شما را دشمن داشت به هلاکت رسید،و هر که شما را انکار کرد زیانکار شد و هرکه از شما جدایى نمود گمراه گشت،هرکه به شما تمسّک جست به رستگارى رسید،و هرکه به شما پناه آورد ایمنى یافت،کسىکه شما را تصدیق نمود سالم ماند،و هرکه متمسّک به شما شد هدایت یافت،کسىکه از شما پیروز کرد،بهشت جاى اوست،و هرکه با شما مخالفت ورزید،آتش جایگاه اوست،هرکه منکر شما شد کافر است،و هر که با شما جنگید مشرک است،و هر که شما را ردّ کرد، در پستترین جایگاه از دوزخ است.
لذا به آن عده از عزیزانی که نادانسته بدنبال سخنان طاهری رفته اند هشدار می دهیم که مخالفت با ولایت اهل بیت علیهم السلام و واسطه فیض ندانستن آن بزرگواران عاقبت خوشی نداشته و هرکه در این راه قدم بردارد بشدت سرکوب شده و مورد غضب رسول خدا و خود خدا قرار خواهد گرفت که إِنَّ الَّذینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهیناً قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را مىآزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان مىکند، و براى آنان عذابى خوارکننده آماده کرده است (احزاب/۵۷)
پس با تمام قوا میگوئیم: آخِذٌ بِقَوْلِکُمْ عَامِلٌ بِأَمْرِکُمْ مُسْتَجِیرٌ بِکُمْ زَائِرٌ لَکُمْ لائِذٌ عَائِذٌ بِقُبُورِکُمْ مُسْتَشْفِعٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِکُمْ وَ مُتَقَرِّبٌ بِکُمْ إِلَیْهِ وَ مُقَدِّمُکُمْ أَمَامَ طَلِبَتِی وَ حَوَائِجِی وَ إِرَادَتِی فِی کُلِّ أَحْوَالِی وَ أُمُورِی گیرینده گفته شما هستم،عمل کننده به فرمان شما مىباشم،پناهنده به شمایم،زائر شما هستم،ملتجى و پناهنده به قبر شمایم،خواهنده شفاعت به درگاه خداى عزّ و جلّ به وسیله شما مىباشم،و به سوى او به سبب شما تقرّب مىجویم،و مقدّم کننده شما پیش روزى خواستهام و حاجاتم و ارادتم در همه احوال و امورم.
در ادامه مقاله معراج حج بیان می دارد که:
آمادگی، تنها استطاعت مالی نیست، آمادگی در این است که حقّ معلوم مسکینان و مستمندان، از طریق خمس، زکات، صدقه و… پرداخت شده باشد و علاوه بر این، معرفتی حاصل باشد که بتوان آن را سرمایه ی حج قرار داد. در این صورت، حج آثار مثبت فردی و اجتماعی خواهد داشت.
یکی از مؤلفه های دیگر در مقاله ی حج موضوع خمس و زکات و بتبع آن صدقه است طاهری از کنار این مؤلفه های اسلامی نیز به سادگی عبور نمی کند و آنها را به نفع فرقه ی خود تغییر می دهد و پرده ی جدیدی از آن را با پلورالیته کردن به روی مریدانش می گشاید تا شاید از ابهاماتی که در برخی افراد بواسطه ی وجود مسئله ی خمس و زکات در اسلام پیش آمده کمال استفاده را در نیل به اهداف خود بکند دقیقا همان ابهاماتی که افراد سست ایمان به مسئله خمس و زکات دارند و بدون غور در منابع دینی و اطلاع از فلسفه وجودی آن گمان می کنند این حکم واجب و صریح الهی (دور از ساحت مقدس علمای اسلام)، ساخته ی دست عده ای افراد سود جو می باشد!
طاهری برای تبیین فلسفه ی خمس و زکات از نگاه خود می گوید : فرض کنید در زکات آنچه را که از هستی میگیری بتوانی به هستی در قبالش یک جبرانی داشته باشی. علم گرفتی زکات علم را بدهی، استعداد داری زکات استعدادت را بدهی، ثروت داری زکات ثروتت را بدهی، زیبایی داری زکات زیباییات را و… آنچه که احساس میکنی که طبیعت، هستی در اختیار تو، به صورت ویژهای رسیده است، سلامت هستی زکات سلامتی بنابراین ما از طریق فرضاً زکات، یک مراودهای را با هستی برقرار میکنیم این چرخه متوقف نمیشود، دریافت شده، میآید. لذا اینجا کمک میکند به جاری شدن، جاری شدن موجی از آگاهیها و چیزهایی که هستی با ما در مراوده است. همه این مسائل در واقع همین ماجراهاست و قرار بوده که ما به نحوی از انحاء به همین قضایا برسیم.(۹)
وی در مورد خمس و زکات دیدگاه جدیدی را مطرح می نماید که هرچه را که از هستی می گیری جبرانی باید داشته باشی علم،استعداد،ثروت،زیبایی،آگاهی ها، همه ی اینها خمس و زکات دارد؛ همانطور که درون همه چیز در عرفان کیهانی نوعی آگاهی کیهانی نهفته است، مانند معراج، نماز، عذاب جهنم و… پس شما با کسب این آگاهی ها بایستی زکات خود را بپردازی و تشنه های معرفت شبکه ی شعور کیهانی را سیراب نموده زکات آگاهی خود را بپردازی با این پرداخت خمس و زکات است که یک ابر انسان شده مقدمات حاجی شدن و درک واقعی لبیک برایت فراهم می گردد.
در ادامه ی مطالب وی حکم خمس و زکات متداول در دین مبین اسلام را شبیه به بهشت فروشی کشیشان مسیحی قلمداد می کند مسئله ای که با خرید تمام جهنم توسط مارتین لوتر از کشیش وقت در زمان قرون وسطی خاتمه یافت لذا پرداخت خمس و زکات را اینگونه به تصویر می کشد؛ در این نگاه بجهت اینکه فرد رضایت در پرداخت ندارد مال پرداختی حرام بوده و فردی که این پول را می گیرد خیری از آن نمی بیند :
اما یک تفکری میآید اینها را به عنوان رفع تکلیف عنوان میکند، لذا من با کراهت تمام دست میکنم در جیبم یک پولی در میآورم، این دستم این را میگیرد، میخواهم یک زکاتی را بدهم، میخواهم فرض کنید خمسی را بدهم. فرضاً در مورد خمس این هست که برای این که ما فقیری نداشته باشیم. یتیم، مسکین «اَنَّما غَنِمتُم مِّن شَیْءٍ فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُربی والیَتامی و المَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ» (انفال ۴۱) یعنی برای اینکه ما مسکین و در راه مانده و بیسرپرستی نداشته باشیم این قضایا تعریف شده است. اما ممکن است ما به صورت رفع تکلیف یعنی برای جلوگیری از غضب الهی و ترس از مرگ و ترس از جهنم و … به این مسایل نگاه کنیم، این طبیعتاً ارزش معنوی کار از دست میرود. من برای اینکه نیندازنم در جهنّم میخواهم این پول را بدهم، اگر میدانستم نمیروم جهنم این پول را نمیدادم. اگر میدانستم خدا غضبم نمیکند، نمیدادم ولی این ماجرا فراتر از این است و در واقع قرار است که بدون اینکه من احساس ترس کنم با میل و رغبت و با همهوجودم در همچین ماجرایی شرکت کنم. پولی را هم که من میدهم تشعشع منفی رویش سوار است و هر کسی هم بگیرد یعنی از آن پول خیری نمیبیند، چون تشعشع نارضایتی و تشعشع منفی من پشت سر آن پول هست. ولی وقتی که آن پول را من با میل و رغبت برای ارتقاء خودم دارم پرداخت میکنم، همه چیز مثبت است و همه چیز در یک فضای مثبتی جریان پیدا میکن .(۱۰)
با این بیان، ماهیت خمس و زکات نیز از نظر طاهری روشن گردید پس خمس مال از نگاه حلقه ای ها سهم امام و سادات فقیر نیست و فرد در صورتی که در پرداخت رضایت نداشته باشد تشعشع منفی پشت سر آن است و دریافت کننده خیری از آن نمی بینید! و لذا اگر در مقاله ی حج خود سخن از خمس و زکات و آمادگی به میان می آید بایستی با این رویکرد به آن نگاه نمود که عرض شد.
وی در ادامه مقاله حج می نویسد:
این حاجی رفع مشکلات مردم را سرلوحه ی امور زندگی قرار خواهد داد و امین مراجعین خواهد بود. حاجی یک ابَر انسان است؛ اَبَر انسانی که با تحولات فردی خود جامعه اش را نیز متحول می کند.
واقعیتی که از یک حاجی و اَبر انسان در عرفان کیهانی می شود در حقیقت تعبیر از یک اسیر و زندانی است که فرد در صورت عدم پرداخت خمس و زکات آگاهی خود و عدم تلاش در مسیر هدایت مردم به سمت روح جمعی و شبکه ی شعور کیهانی، دچار تشعشعات منفی این شبکه شده و با از دست دادن لایه های محافظ تفویض شده از طرف قطب شبکه خود را فرودگاه موجودات غیر ارگانیک نوع a و b قرار داده لذا در هر صورت ناچار است این زکات و خمس آگاهی خود را بپردازد و دیگران را به وحدت روح جمعی در شبکه شعور کیهانی متصل نماید در غیر این صورت دچار گرفتاری های زیادی خواهد شد وی در این باره می آورد: دلایل قطع ارتباط با شبکه ی شعور کیهانی و قطع لایه محافظ(۱۱) : الف) کلّیه ی اعمالی که باعث جلوگیری از ارتقای روح جمعی جامعه شده و مانع هدایت و راهنمایی دیگران به سمت شبکه ی شعور کیهانی شود مانند خود داری و طفره رفتن از ارائه اطلاعات و آگاهی در مورد شبکه به علاقه مندان و مشتاقان و محروم کردن آن ها از این که مانند خود شما به آسانی به شبکه متصل شده و از فیض آن در جهت کمال استفاده کنند ب)کتمان یافته های خود در این رابطه که باعث پوشیده ماندن عظمت و جلال شبکه ی شعور کیهانی!! برای همگان شده و باعث ناآگاه باقی ماندن آنان خواهد شد(انسان از منظری دیگر ص۱۱۰)
لذا این حاجی یا اَبَر انسان بیچاره مجبور است بخاطر حفظ لایه محافظی که از مرکزیت حلقه این بخشش ها و تفویض ها را به او می کند، باید دیگران را به این بیراهه بکشاند و گمراه نماید و با زندگی دیگران بازی کند تا به اصطلاح زکات آگاهی خود را بپردازد.
ادامه دارد….
انتقال مطلب با ذکر منبع بلا مانع می باشد
محمد رضا انهاری
(۱) چند مقاله ص ۲۵
(۲) اسراء آیه ۱
(۳)نجم آیه ۹
(۴) مربی گری جلسه سوم زنگ دوم
(۵)انسان از منظری دیگر ص ۱۱۰
(۶)مائده آیه ۲
(۷)بقره آیه ۴۵
(۸)اشهد انّ محمدا عبده و رسوله
(۹)مکتوب دوره ی دوم/طاهری
(۱۰)مکتوب فایل صوتی دوره ی دوم/طاهری
(۱۱)لایه محافظ لایه ای است از جنس آگاهی که در فرادرمانی با مکتوب نمودن سوگند نامه به فرادرمانگر تفویض می شودو این لایه تحت هوشمندی شبکه ی شعور کیهانی ضمن محافظت فرا درمانگر، بیمار را نیز چه در فرادرمانی از راه دور و چه از راه نزدیک در حفاظ مطمئنی قرار داده(انسان از منظری دیگر ص ۴۲)
خوب عزیز
این جملاتی رو که از استاد طاهری به صورت مقطعی جدا کردید و بیان کردید که اولا اصل جملات کاملا درست هست و تفسیر مغرضانه شما کاملا غلط و نادرست و ثانیا اگر توانائی پاسخگوئی به استاد رو داشتید چرا یکبار جرات نداشتید یه جلسه پرسش و پاسخ در سیمای خودتان بگذارید و با ایشان به مباحثه بپردازید و بجاش ده سال با انواع شکنجه های جسمی و روحی و روانی ایشان رو به زندان انداختید بلکه یه توبه نامه بنویسد و از گفته های خود برگردد که البته تیرتون به خطا رفت و ایشان نهایتا آزاد شدند.
خداوند شما مغرضین رو به راه راست هدایت فرماید.