بهداشت معنوی؛ افسانه شخصی (Personal mythology) یکی از کلیدواژههای پرکاربرد در مشهورترین آثار پائولو کوئلیو است. افسانه شخصی، رؤیایی است که هرکس از دوران کودکی یا نوجوانی با آن زندگی میکند. این رؤیا به زندگی او شور و معنا میبخشد، اما همینکه افراد به زندگی روزمره اجتماعی پا میگذارند، امنیت را به آرزوها و افسانه شخصی خود ترجیح میدهند؛ در نتیجه بهتدریج رؤیایشان از دست رفته و احساس بیمعنایی میکنند.
رؤیاها پنجرهای بهسوی جهان نامرئی است و افسانه شخصی هرکس چیزی تحقّق نیافته در عالم مرئی است که شخص میکوشد آن را به جهان مرئی بیاورد. به همین علت افسانۀ شخصی کاملاً جادویی است و جهان مرئی را به جهان نامرئی میپیوندد. به این سبب پیگیری افسانه شخصی، نیروهای جادویی را در ما برانگیخته و ما را میان دو عالم مرئی و نامرئی قرار میدهد؛ یعنی همان جایی که اسرار ساحری و رموز جادویی نهفته است.
در «خاطرات یک مغ» پیدا کردن شمشیری که رهاورد سیر مراحل معنوی است؛ در «کیمیاگر» گنجی که جوان چوپان در رؤیا دیده بود؛ در «بریدا» فراگیری اسرار جادوگری و گفتوگو با ارواح؛ در «شیطان و دوشیزه پریم» آرزوی دخترک خدمتکار برای رسیدن به زندگی مجلل در یک شهر بزرگ؛ در «کنار رود پیدرا نشستم و گریستم» عشق دوران نوجوانی مرد کشیش. اینها نمونههایی از افسانۀ شخصی در آثار کوئلیو است که زندگی بیمعنا و کسالتبار را به زندگی جادویی و پرشور تبدیل میکند.
افسانه شخصی هر کس با دیگری متفاوت و گاهی متضاد است. مثلاً در رمان «کوه پنجم»، افسانه شخصی ایلیا، پیامبر اسرائیلی، هدایت مردم به سوی توحید است؛ درحالیکه ترویج شرک و کفر در بین مردم، رؤیای شورانگیز ملکه لبنانی است. این دو با هم میجنگند و هرکدام مردمان زیادی را برای افسانه خود به کشتن میدهند. پائولو کوئلیو در این رمان از هر دو شخصیت اصلی تقدیر میکند که با تکیه بر افسانه شخصی زندگیشان را از شور و معنا لبریز کردهاند.
جنبه درونی افسانه شخصی
اهمیت افسانه شخصی، صرفاً به علت تکاپویی است که در زندگی ایجاد کرده و یافتن خودش اهمیتی ندارد.(خاطرات یک مغ، ص۸۸) افسانه شخصی بهصورت یک شیء عینی (Object) به زندگی وارد میشود و دریچهای به روی جهان نامرئی گشوده، به زندگی معنا میبخشد. اما شخص بهتدریج از آن شیء عینی فراتر میرود و به شور و اشتیاق درونی دست مییابد و دگرگون میشود. این همان اثر جادویی افسانۀ شخصی است که انسان و زندگیاش را متحول میسازد.
معمولاً در آثار پائولو کوئلیو شخصیتهای داستان پس از اینکه به ارزش ابزاری جنبه عینی معنای زندگی پی میبرند، به بُعد درونی آن دست مییابند و از نیروهای جادویی و سحرآمیز بهرهمند میشوند؛ اما گاهی سرنوشتهای گوناگونی برای آنها پیش میآید و اینطور نیست که همواره کامیاب برآیند. مثلاً در رمان «ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد» افسانۀ شخصی ورونیکا خودکشی و تجربۀ مرگ است؛ اما در اواخر داستان ظاهراً رؤیای مرگ را از دست میدهد و در نهایت زندگی را برمیگزیند. در رمان «زهیر» ماریا دختر هنرپیشهای که دلبسته پائولو میشود، نمیتواند او را به دست آورد و در نهایت فقط دلخوش است که برای رؤیایش مبارزه کرده و با شهامت شکست را میپذیرد.
بنابراین افسانۀ شخصی دو جنبه دارد: نخست، جنبه عینی (Objective) آنکه تمنای یک شیء یا شخص و یا پدیدهای واقعی در جهان است و شخص آرزوی دستیابی به آن را در دل میپروراند؛ دوم، جنبه درونی (Subjective) آنکه کشف لحظهها زندگی، جستوجوی شور و شادکامی و پذیرش زندگی است که جنبۀ درونی آن اصالت دارد و از قدرت جادویی برخوردار است.