بهداشت معنوی؛ این روزها بازار شکرگزاری خیلی داغ شده است. بله، بازار شکرگزاری. بعضیها موضوع سادۀ شکرگزاری را که در قلب همه ما وجود دارد، به مسأله ای پیچیده تبدیل کرده و به فروش گذاشتهاند. اینکه چگونه تشکر کنید، کالایی شده است، برای فروش در کلاسها و دورههای آموزشی مختلف. تأثیر شکرگزاری برکائنات، تغییر فرکانس وجودی ما با این عمل، شکرگزاری و قانون جذب، همه و همه ادعاهایی است که نه علم تأیید میکند و نه دین.
اینکه شکرگزاری باعث میشود ما به نعمتهای الهی و بهرههایی که در زندگی داریم، بیشتر توجه کنیم، درست است. اینکه با قدرشناسی از نعمتهای الهی لطف بیشتری از سوی خداوند متعال شامل حال ما میشود، درست است. اینکه افراد ناسپاس، به نعمتهای خداوند بیتوجهند و حتی اگر خداوند هم نعمتها را از آنها نگیرد، خودشان نعمتهایشان را نادیده میگیرند؛ درست است.
اما، اینکه تشکر از کائنات فرکانس شما را با کائنات هماهنگ میکند تا آنچه میخواهید به دست آورید!، اینکه در شکرگزاری از ادبیات خاصی باید استفاده کنید و در غیر این صورت شکرگزاری شما اثر و ارزش ندارد!، اینکه با شکرگزاری کائنات بیشتر به شما میبخشد!، از نظر علم و دین بیمعنا و غیرقابل قبول است.
حتی تشکر از قادرِ متعالِ بخشندهای که هرچه داریم از اوست لازم نیست همیشه به شکل زبانی باشد. زمانی که در مصرف آب صرفهجویی میکنیم، قدردان نعمت آب هستیم. وقتی که به والدین خود نیکی میکنیم سپاسگزار وجود آنها در زندگی خود هستیم. اصلا وقتی شکر یک نعمت را بهجای میآورید یک نعمت دیگر به شما اهداء میشود. اگر از خداوند به دلیل همسر خوبی که به شما داده تشکر کنید، خداوند نعمت فرزند را نیز به شما عطا خواهد کرد.
اینگونه قدردان نعمتهایی که به ما عطا شده هستیم، نه اینکه هرشب در گوشهای بشینیم و بگوئیم خدایا شکرت، خب حالا که تشکر کردم ثروت عالم را به من بده!
انگار کودکی هستیم که برای انجام یک عمل بیربط انتظار یک پاداش بزرگ را داریم. خدایا! ببین به تو بوس دادم، خب حالا من را به شهربازی ببر و اجازه بده از تمام اسباببازیها استفاده کنم و هرچه خوراکی میخواهم بخورم و لباسهایم را نیز کثیف کنم، چون به تو یک بوس دادهام!!!!
کاسبان شکرگزاری میگویند: اینطور نگویید که «خدایا شکرت که مریضی را از من دور کردی.» چون این تعبیر باعث میشود، مریضی به سوی تو بیاید!!!. باید بگویی: «خدایا شکرت، که به من سلامتی دادی.» گویا با موجودی کور و کمشعور طرف هستیم، که منظور ما را متوجه نمیشود.واقعا چه تصوری از خدا در این حرفها نهفته است؟
شما میتوانید روزی هزار بار بگوئید: «خدایا شکرت که مریض نیستم، بیماری دیگران را هم شفا بده.» این نوع از دعا و قدردانی برای خدای دانا هیچ فرقی ندارد با این که بگویی: «خدایا شکرت که به من سلامتی دادی، به دیگران هم سلامتی ببخش.» به نظرم در این بازار فریبنده چند چیز موجب آمیختگی درست و نادرست شده است:
۱. معلوم نیست ما از خدای حکیم و مهربان قدردانی میکنیم، یا از کائنات.
۲. معلوم نیست هدف از قدردانی، به جا آوردن حق خدا و سپاس از لطف و مهربانی اوست، یا تشویق خدا تا به ما ثروت و نعمت بیشتر بدهد. شکرگزاری خالصانه یا شکرگزاری طمعکارانه؟
۳. معلوم نیست اینگونه از شکرگزاری، برگزاری یک مراسم شبهآئینی است یا با این عنوان توهماتی نظیر قانون جذب را تبلیغ میشود.
شکرگزاری به معنای تغیر یافتهاش، ایمان به خداوند دانا و مهربان را با ایمان و اعتماد به کائنات جایگزین میکند.
من ترجیح میدهم بنده خدا باشم و او را سپاس گویم، تا اینکه از کائنات کمک بخواهم و نسبت به آن چاپلوسی کنم. من خدا را دوست دارم و قدردان لطف بیکران او به خود و تمام عالم هستم، حتی اگر مرا با دشواریها بیازماید و آرزوهایم را برآورده نکند. او خالق مهربانی است که سزاوار عشق و ستایش است. هر چه دارم از اوست و هیچ کس بخشندهتر و مهربانتر از او نیست.