نویسنده: مریم گلباز
یکی از مکانیسمهای دفاعی ناهوشیار ما «همرنگی»هست
که هیچ لزومی به همجنسی موضوع مورد نظر ندارد.
انسان حیوانی اجتماعی است و به طور کلی دیگران تأثیر زیادی بر نگرشها، رفتار و ادراکات ما دارند.
یکی از جذابیتهای فرقهها «احساس تعلق به یک جمع» است که مورد توجه کسانی که از حس تنهایی رنج میبرند، قرار میگیرد. از اینجا به بعد طبیعی است فرد برای ایجاد سازگاری و هماهنگی بین خود و گروه، بهآرامی از اعتقادات و باورهای خود دست بکشد و مبانی اعتقادی فرقه را جایگزین آن کند.
گاه وقتی با کسی که درگیر فرقهای خاص است، بحث میکنید، اگر تنها باشد و بقیه اعضای فرقه در کنارش نباشند و نقد شما هم از پایههای محکم عقلی و منطقی برخوردار باشد، میبینید که سکوت میکند و جوابی برای شما ندارد؛ چراکه: «حرف حساب جواب ندارد».
اما این سکوت به معنی پذیرش حرفهای شما نیست. او در دل به خود میگوید که من فعلاً جوابی برای او ندارم؛ اما این از روی ناآگاهی من است؛ وگرنه آموزههای فرقه درست و بینقصاند.
بنابراین به دنبال آن خواهد بود که در اولین فرصت، از اعضای باسابقهتر فرقه، پاسخی برای نقد شما بیابد و حتی اگر اینکار را نکند، پیشفرض او بر درستبودن اعتقادات فرقهاش و نادرستبودن هر نقد و استدلالی است.
به عبارت بهتر «ترس از عدم تأیید گروه اجتماعی (در اینجا منظور فرقه است)» یکی از عواملی است که موجب میشود شخص از پذیرفتن هر نوع استدلال منطقی سرباز زند؛ چراکه پذیرش نقدها احساس امنیت فرد را در گروهی که در آن محترم است، به خطر خواهد انداخت.
اعضای یک فرقه اگر نتوانند شما را با اعتقادات خود همراه کنند، دایره خود را تنگ میکنند و به یکدیگر پناه میبرند. برای آنها مهمترین عامل اعتبار به اعتقاداتشان، تأیید آنها توسط هممسلکانشان است؛ یعنی همین کافی است که این مباحث را خودشان قبول داشته باشند و تا وقتی تأیید سایر اعضای فرقه را دارند، از صحت و درستی اعتقاداتشان اطمینان خواهند داشت.
در یک جمله: تأییدشدن توسط هممسلکان، آنقدر به اعتقاداتشان اعتبار میبخشد که دیگر هیچ نیازی به شنیدن نقدهای شما احساس نکنند!