شش سال وعدهٔ قطعی تغییر نظام، یک تاریخ مقدسسازیشده و پیشگوییهای جزمی سیدمحمد حسینی، امروز به شکست انجامید. وعده ۲۵ دسامبر ۲۰۲۵ تحقق نیافت و افسانه ریاستارت فرو ریخت.
عدم تحقق ۲۵ دسامبر و پایان توهم رهبری سیدمحمد حسینی
شش سال تمام، سیدمحمد حسینی، لیدر متوهم گروهک رادیکال ریاستارت، در دهها برنامهٔ تصویری، صوتی و نوشتاری، یک وعده را با لحن قطعی، جزمی و تحکمی تکرار کرد:
«در تاریخ ۲۵ دسامبر ۲۰۲۵ نظام حاکم بر ایران توسط او تغییر خواهد کرد.»
در کنار این ادعا، وی بارها تأکید کرده بود که اگر این وعده در تاریخ اعلامشده محقق نشود، شخصاً برنامهٔ ریاستارت را پایان خواهد داد، فعالیتهای آن را متوقف میکند و «دکمه خاموش ریاستارت را خواهد زد». این جمله در چند برنامه با عباراتی مشابه تکرار شد و بهعنوان ضمانت تحقق وعده، در ذهن مخاطبان تثبیت گردید.
این وعده نه بهعنوان احتمال، تحلیل یا برآورد، بلکه بهعنوان «پیشگویی قطعی و حتمی» مطرح شد. او این ادعا را با تکیه بر تفسیر خودسرانه و تحریفشده چند بیت از اشعار شاه نعمتالله ولی، در ذهن هوادارانش قداستبخشی کرد؛ انگار که یک خبر مقدس یا امر آسمانی است، نه یک گزارهٔ قابل سنجش.
اما روز موعد رسید و حقیقت روشن شد:
هیچ خبری نشد.
نه اتفاق امنیتی، نه رویداد سیاسی، نه تغییر ساختاری.
فقط یک وعدهٔ پوچ دیگر که روی زمین ماند.
نقطهٔ شکست؛ جایی که افسانه فرو میریزد
اکنون پس از شش سال، مهمترین ستون بقای این فرد و افسانه او فرو ریخته است:
* اگر ۲۵ دسامبر قرار بود “روز موعود” باشد، چرا نشد؟
* اگر اشعار شاه نعمتالله ولی «خبر قطعی» میدادند، چرا واقعیت؛ تکذیبش کرد؟
* اگر «علم غیب» ادعا میشد، چگونه یک تاریخ ساده پیشبینی نشد؟
پاسخ تنها یک کلمه است:
شیادی و رویا فروشی.
نه از جنس زرنگی، بلکه از جنس سوءاستفاده از امید، ایمان، رنج و بیپناهی مخاطب.
خطاب به هواداران سادهلوح و فریبخورده
این یادداشت برای تحقیر شما نیست؛
برای نجات شماست.
هر کسی ممکن است فریب بخورد؛ مهم این است که در نقطهٔ فروپاشی دروغ، تکلیف خود را روشن کند.
اگر هنوز این شکست را توجیه میکنید، یک لحظه مکث کنید و این سؤال را صادقانه بپرسید:
چند بار باید یک نفر شما را فریب دهد تا باور کنید که فریبکار است؟
پایان؛ درس عبرت برای هواداران
۲۵ دسامبر ۲۰۲۵ گذشت؛
نظام تغییر نکرد، حسینی دگمه خاموش ریاستارت را نزد ولی ماسک یک ادعای کذب فرو افتاد.
اکنون دیگر بحث سلیقهٔ سیاسی نیست. موضوع ساده است:
یا باید بپذیریم که یک وعدهٔ قطعی ششساله دروغ بود،
یا باید برای همیشه چشم بر حقیقت ببندیم و در افسانه زندگی کنیم.
انتخاب با شماست.
نگاهی به سرنوشت ابو نوح غنایی بیندازید؛ همانطور که پس از عدم تحقق وعدهٔ ۲۵ دسامبر، هوادارانش علیه او برخاستند، اکنون هواداران ریاستارت باید حقیقت را بپذیرند: ادامهٔ این مسیر جز فریب، تحقیر و شکست هیچ نتیجهای نخواهد داشت. این آخرین فرصت شما برای چشم گشودن به واقعیت است.

