تبریک همزمان یلدا و حنوکا در ظاهر یک ژست فرهنگی و صلحطلبانه است؛ اما وقتی این پیام از سوی رئیس خودخوانده سازمانی با مأموریت آشکار سیاسی منتشر میشود، دیگر نمیتوان آن را یک اتفاق ساده دانست. بررسی دقیق پستهای اخیر الهام یعقوبیان نشان میدهد پشت این «جشن روشنایی»، یک عملیات روانی مرحلهبهمرحله برای بازنویسی تاریخ، عادیسازی صهیونیسم و مشروعیتبخشی به پروژه براندازی در جریان است.
بهتازگی الهام یعقوبیان، رئیس خودخوانده سازمان موسوم به «همبستگی ایران و اسرائیل»، با تأکید مداوم بر هویت «یهودیِ ایرانیتبار» خود، مجموعهای از پستهای بهظاهر فرهنگی را در شبکههای اجتماعی منتشر کرده است؛ پستهایی که در پوشش تبریک همزمان دو جشن «یلدا» و «حنوکا»، در واقع یک بیانیه سیاسی حسابشده و نمونهای کلاسیک از عملیات روانی در جنگ نرم محسوب میشوند. در این روایت، فرهنگ و تاریخ نه بهعنوان میراث انسانی، بلکه بهعنوان ابزار پیشبرد دستور کار صهیونیسم به کار گرفته میشوند.
مرحله اول: ساختن پل با یک دروغ زیبا
این عملیات با یک قلاب عاطفی هوشمندانه آغاز میشود: ساختن پلی نمادین میان دو ملت از طریق دو جشن محبوب.
پست نخست با کنار هم نشاندن نمادهای یلدا و حنوکا، یک «حقیقت مشترک» را القا میکند: «تاریکی ماندگار نخواهد ماند». پیامی که در ظاهر بیخطر، امیدبخش و غیرقابل مخالفت است. دقیقاً همین ویژگی، آن را به ابزار خلع سلاح ذهنی مخاطب تبدیل میکند. در این مرحله، زمین بازی آماده میشود تا مخاطب، ناآگاهانه و بدون مقاومت، مراحل بعدی روایت را بپذیرد.
مرحله دوم: مهندسی تاریخ برای مصرف سیاسی امروز
پس از ایجاد پیوند احساسی، نوبت به بازتعریف تاریخ میرسد. یعقوبیان بهصورت گزینشی و هدفمند، بر جنبه «قیام نظامی» و «سیاسی» جشن حنوکا تمرکز میکند و آن را از بستر تاریخی خود جدا کرده، به یک الگوی قابل تعمیم برای وضعیت امروز ایران تبدیل میسازد.
این جابهجایی از «جنگ سخت» به «جنگ نرم»، اعترافی ناخواسته از سوی جریانی است که در برابر قدرت بازدارنده جمهوری اسلامی، راهی جز پناه بردن به مهندسی فرهنگی و روانی ندارد. اپوزیسیونی که در میدان تقابل مستقیم ناکام مانده، اکنون با مصادره تاریخ و نمادهای فرهنگی، در پی تولید یک نرمافزار ایدئولوژیک برای تحمیل پروژه سلطه صهیونیسم بر ایران است.
مرحله سوم: صدور حکم نهایی؛ مصادره آینده با تاریخ جعلی
افشاگرانهترین بخش این عملیات، در پست پایانی نمایان میشود؛ جایی که نقاب فرهنگی کنار میرود و دستور کار سیاسی آشکار میشود. در این پست، با یک قیاس تاریخی خطرناک ادعا میشود:
«همانگونه که مکابیان برای بازپسگیری آزادی ایستادگی کردند، مردم ایران نیز امروز در همان مسیر گام برمیدارند.»
این قیاس، صرفاً یک استعاره شاعرانه نیست؛ بلکه یک مانیفست تمامعیار جنگ نرم است. بیانیه جریانی که پس از شکست در میدان نبرد سخت، میکوشد با بازنویسی تاریخ، برای پروژه سلطه آمریکا و رژیم صهیونیستی در منطقه، مشروعیت فرهنگی تولید کند. این روایت مهندسیشده، دستکم سه هدف مشخص را دنبال میکند:
۱. تقدیس آشوب: ارتقای اقدامات براندازانه به سطح یک «قیام مقدس تاریخی».
۲. اهریمنسازی از حاکمیت: قرار دادن جمهوری اسلامی در جایگاه یک نیروی اشغالگر و بیگانه.
۳. بازتعریف خیانت بهمثابه نجات: معرفی مبارزه علیه نظام بهعنوان «جنگ رهاییبخش» و نه تهدید امنیت ملی.
در نهایت، آنچه بهعنوان تبریک یک جشن فرهنگی عرضه میشود، در واقع تولید مهمات برای یک جنگ روانی است؛ جنگی که در غیاب قدرت سخت، قرار است در میدان ذهنها و احساسات ادامه یابد و یک پروژه سیاسی استعماری را در زیباترین بستهبندی فرهنگی، عادیسازی کند.

