در حالی که کشته شدن شماری از یهودیان در استرالیا موجی از واکنشهای انسانی و رسانهای را در پی داشته، شبکه فارسیزبان وابسته به مرکز بینالمللی کابالا ترجیح داده است سکوت کند و بهجای هرگونه همدردی یا موضعگیری، تمرکز خود را بر تبلیغ مناسک «حنوکا» و برگزاری وبینارهای آموزشی بگذارد؛ سکوتی که پرسشهای جدی درباره ماهیت، اولویتها و اخلاق این جریان معنویتمحور ایجاد کرده است.
در پی کشته شدن تعدادی از یهودیان در استرالیا، شبکه فعالان ایرانی مرکز بینالمللی کابالا که به ترویج این عرفان یهودی میپردازند، هیچ واکنش یا اعلام موضعی نسبت به این رویداد نشان نداده و صرفاً به برگزاری وبینار و بیان توضیحاتی درباره مناسک مذهبی «حنوکا» اکتفا کردهاند.
بررسی فعالیتهای شبکههای مجازی مرتبط با مرکز بینالمللی کابالا به زبان فارسی،نشاندهنده سکوت و عدم واکنش این جریان به کشته شدن شماری از یهودیان در استرالیا طی روزهای گذشته است. در حالی که انتظار میرفت این شبکه، که به طور فعال به ترویج آموزههای کابالا مشغول است، نسبت به این حادثه موضع گیری کند، محتوای منتشر شده آنان صرفاً به بیان توضیحاتی درباره «این پنجره زمانی ۸ روزه به نام حنوکا» و اطلاعرسانی برای برگزاری یک وبینار محدود شده است.
این سکوت انتخابی، چند نکته قابل تامل و انتقادی را برجسته میسازد: نخست، این رفتار تناقض آشکار بین ادعاهای جهانشملی و معنویتگرایی این عرفان با بیتفاوتی به سرنوشت واقعی پیروان همان دین را نشان میدهد. دوم، اولویت دادن به تبلیغ مناسک و جذب عضو (از طریق وبینار) در زمانی که جامعه یهودیان در یک نقطه از جهان هدف خشونت قرار گرفتهاند، موضعی کاربردی و غیراخلاقی را درباره این جریان عرفانی افشا میکند. سوم، این انفعال، شبهه نگاه ابزاری و گزینشی این شبکه به آموزههای دینی را تقویت میکند.
سکوت شبکه فارسیزبان کابالا در قبال کشتار یهودیان استرالیا،فراتر از یک بیتفاوتی ساده، حاوی پیامی استراتژیک و حساب شده است. این سکوت احتمالاً از دو محور اصلی نشأت میگیرد: نخست، ملاحظات سیاسی و امنیتی که مانع از هرگونه اعلام موضع حساسیتبرانگیز میشود. دوم، و مهمتر، ذات و استراتژی معنویتهای نوظهور و «بدون دین» است. کابالا در قالب ارائه شده توسط چنین شبکههایی، کمتر یک سنت دینی اصیل و متعهد به جامعه پیروانش است و بیشتر به یک «محصول معنوی مصرفی» تبدیل شده که هدف نهایی آن، جذب مشتری (مخاطب) و ارائه تجربهای فردی و غیرسیاسی است. پرداختن به خشونت واقعی و رنج انسانی، با این الگوی «معنویت زدوده از تعهد» در تضاد است، چرا که میتواند برای مخاطبی که به دنبال گریز از واقعیات و خرید «آرامش» است، جذابیتی نداشته باشد. این رفتار، به وضوح اولویت منافع بازاریابی و توسعه نرم بر پایبندی اخلاقی یا هویتی را فاش میسازد و نشان میدهد که در این گونه نهادهای به ظاهر معنوی، جذب مخاطب و حفظ امنیت فعالیت، بر هر اصل انسانی یا دینی دیگری تقدم دارد. این رویکرد، نمونهای بارز از نحوه عملکرد جریانهایی است که دین را تا سطح یک کالای لوکس و بیخطر تقلیل میدهند.

