داستانهای کوئلیو معطوف به جنس مخالف است و در مابقی آنها نیز متعلقی ناسوتی دارد و هرگز از عالم ماده پا را فراتر نمی گذارد و مدلی از عشق را به نمایش می گذارد که تمام بروز و ظهور آن در همین دنیا و در تن آدمی خلاصه می شود حتی مدل عرفانی کوئلیو نیز مادی ست و برگرفته شده از تعالیم عرفان کابالا است.
عشقی را که اشو ترویج می کند و قابل احترام و می داند هیچ گونه متعلقی ندارد و بسیار مطلق و مبهم است عشق مورد نظر او سمت و جهتی نداشته و متوجه هیچکس نیست، عشق در منطق اوشو عشقی نیست که ما را به خدا برساند چرا که در نظر اشو عشق در اصل، وسیله ای برای رسیدن به هدفی دیگر نیست بلکه خود فی نفسه ارزشمند است(اشو،۱۳۸۳ ، ص ۳۷۷ ).
مفهوم والای عشق در آثار کوئلیو تغییر کرده و به سمت سکس، هرزگی و بی قید و بندی تمایل یافته است و این همان چیزی است که در عرفان اسلامی نسبت بدان هشدار داده شده، چنانکه به طور نمونه در انیس التائبین می خوانیم: «اما بدان اگر کسی عشق و عاشقی چنین می داند که مردی بر زنی یا بر غلامی یا بر چیزی که شهوت او خواهد، عاشق شود ،البته که نشاید این چنین عشق و عاشقی به کفر نزدیکتر باشد تا آنکه به ایمان نزدیک باشد ( جامع الاخبار ، محمد بن محمد بن شعیری، ص۱۰۱ ، چاپ حیدریه نجف ). در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام در رویکردی انتقادی به عشق صرفا مادی بریده از خداوند دارند آمده است : 《دلهایى از یاد خدا تهى مى گردند و خداوند محبت غیر خود را به آنها مى چشاند》 ( امالی ، شیخ صدوق ، ص۷۶۵).
این حدیث نشان می دهد که عشق صرفا مادی و بریده شده از مبدا و منبع الهی در اسلام نکوهیده شده است و نوعی تنبیه برای افراد است چون نشان می دهد وقتی فرد و دوست داشتن فرد از خداوند فاصله بگیرد به دیگران میل پیدا کند و چه بسا عشق فرد به سمت انسان ها و حتی اشیاء دیگر سوق پیدا کند و اینچنین فردی در زندگی خود دچار چندگانگی و نگرانی می شود .
البته این انتقاد بدان معنا نیست که تفکر اسلامی با امیال طبیعی از جمله شهوت و میل جنسی مخالفت کرده آن را سرکوب می کند زیرا اسلام شهوت و میل جنسی را همانند سایر امیال و نیازهای طبیعی نیازمند به آن می داند که نه مورد سرکوب قرار گیرند و نه به صورتی بی ضابطه و آزاد رها شوند و شاهد این گواه، احادیث معروفی است که نکاح را سنت پیامبر اکرم، معرفی می کنند.
در واقع یکی دیگر از تناقض گویی های فاحش اشو در مورد ازدواج است زیرا به رغم اینکه وی اذعان دارد ثمره ی ازدواج، ثبات و آرامشی دائمی است اما این ثبات و آرامش را خطرناک جلوه داده و زیرکانه به مخاطبان خود القاء می کند که چنین آرامشی مصنوعی و ساخته ی دست بشر است، چراکه از نظر او با ازدواج کردن انسان به یک اسباب ،بازی، شیء پلاستیکی و مصنوع بشر قانع میگردد. (اشو،۱۳۸۳، ص ۲۳۰)
محمد جمشیدی اصل؛ پژوهشگر نقد معنویتهای نوظهور

