سراب بحران آب و خطای محاسباتی یک یهودی خائن: جوانان ایران انقلابی تر از همیشه

یهودیت

کارمل ملامد در یادداشتی پر از تحریف و فریب، بحران واقعی آب را به ابزاری برای پیشبرد یک پروژه سیاسی تبدیل کرده است؛ روایتی که با رؤیاسازی‌های دوران پهلوی، ساده‌سازی‌های عامدانه و مصادره نسل جوان، می‌کوشد ایرانِ زیر فشار جنگ و تحریم را به آغوش رژیمی هل دهد که همین امروز خون از سر و روی منطقه می‌چکاند. این متن دقیقاً نشان می‌دهد چگونه یک تحلیل‌نما می‌تواند به نقشه‌ای برای تحمیل آلترناتیو بدل شود — و چرا لازم است خطاهای آن را بی‌رحمانه برملا کرد.

 

اخیراً کارمل ملامد، یهودی ایرانی‌تبار و فعال رسانه‌ای، در یادداشتی که در «تایمز اسرائیل» منتشر شد، با استفاده ابزاری از بحران واقعی و تلخ آب در ایران، یک بیانیه سیاسی تمام‌عیار علیه جمهوری اسلامی ارائه کرده است. این متن که در ظاهر یک تحلیل دلسوزانه برای مردم ایران است، در عمل با استفاده از تکنیک‌های ساده‌سازی مطلق، تاریخ‌سازی گزینشی و مصادره آرزوهای یک نسل، به دنبال القای یک راه‌حل واحد و از پیش تعیین‌شده است: سرنگونی نظام و اتحاد با رژیم اشغالگر صهیونیستی.

سه ستون یک عملیات روانی در یک یادداشت

یادداشت ملامد بر سه ستون اصلی استوار است که هر یک بخشی از یک عملیات روانی حساب‌شده را تشکیل می‌دهند:

۱. افسانه «عصر طلایی»: تصویری آرمان‌شهری و یک‌سویه از گذشته

ملامد با ترسیم یک تصویر رؤیایی از دوران پهلوی، ادعا می‌کند که اسرائیل به عنوان یک «شریک حیاتی»، در حال تبدیل بیابان‌های ایران به «سبد نان» کشور بود. در این روایت، مهندسان یهودی و کشاورزان مسلمان «شانه به شانه» کار می‌کردند و اسرائیل «جامعه‌ای غیرنژادپرست بود که به دنبال اعتلای همگان بود».
این تاریخ‌سازی گزینشی به طور عامدانه چند حقیقت کلیدی را نادیده می‌گیرد:

• روابط پهلوی و اسرائیل نه یک همکاری بشردوستانه، بلکه یک اتحاد استراتژیک در چارچوب دکترین پیرامونی بن‌گوریون علیه ناسیونالیسم عربی و بلوک شرق بود.
• پروژه‌های کشاورزی و زیرساختی، قراردادهای تجاری سودآور برای شرکت‌های صهیونیستی بودند، نه کمک‌های بلاعوض.
• نادیده گرفتن کامل مشکلات ساختاری، فقر گسترده و نارضایتی‌های عمیق قبل از انقلاب شکوهمند اسلامی، این روایت را به یک افسانه غیرقابل دفاع تبدیل می‌کند.

۲. اهریمن‌سازی مطلق: تقلیل همه مشکلات به «یهودستیزی»

ستون دوم استدلال ملامد، تقلیل تمام بحران‌های چهل‌وشش سال گذشته، از جمله بحران آب، به یک علت واحد و اهریمنی است: نفرت ایدئولوژیک جمهوری اسلامی از یهودیان و اسرائیل!
او با نادیده گرفتن کامل عواملی چون تغییرات اقلیمی جهانی، تحریم‌های اقتصادی، الگوهای کشت غلط که دهه‌ها قدمت دارند و سوءمدیریت‌های پیچیده، ادعا می‌کند که مردم ایران «نه به دلیل نبود راه‌حل، بلکه به خاطر رژیمی رنج می‌برند که بیش از شهروندانش، از یهودیان و اسرائیل متنفر است.» این ساده‌سازی مطلق، روشی سنتی در پروپاگانداست که با حذف تمام متغیرهای پیچیده، یک دشمن مشخص و قابل تنفر خلق می‌کند تا تمام خشم عمومی به سمت آن هدایت شود.

۳. مصادره نسل جوان: افسانه جوانان «منطقاً طرفدار اسرائیل»

جسورانه‌ترین و در عین حال سست‌ترین بخش یادداشت ملامد، مصادره آرزوهای نسل جوان ایران است. او ادعا می‌کند جوانان ایرانی که از VPN استفاده می‌کنند و رویای آزادی دارند، «منطقاً طرفدار اسرائیل» هستند و در «معجزات آبی تل‌آویو، پادزهر فروپاشی تهران را می‌بینند.»

این ادعا یک فرافکنی آشکار و توهینی به شعور نسلی است که برای آزادی و استقلال مبارزه می‌کند. ملامد به شکلی هدفمند، «آزادی‌خواهی» را با «اسرائیل‌دوستی» برابر می‌داند تا این پیام را به مخاطب غربی القا کند که تنها جایگزین (آلترناتیو) برای جوانان ایرانی، پذیرش هژمونی رژیم جلاد صهیونیستی در منطقه است.
این در حالی است که بخش بزرگی از همین نسل، همزمان با نقد ساختارهای داخلی، از منتقدان جدی آپارتاید، نسل‌کشی و جنایات رژیم صهیونیستی علیه مظلومان نیز هستند. شواهد میدانی و تحولات اخیر نشان می‌دهد که نسل جدید جوانان ایرانی، یا همان «دهه هشتادی‌ها»، در بزنگاه‌های تاریخی، انقلابی‌تر از دهه شصتی‌ها و حتی نسل انقلاب ظاهر شده‌اند.

علاوه بر این، تجاوز و حمله وحشیانه رژیم نحس صهیونیستی به خاک ایران اسلامی، علاوه بر جنایات مستمر در غزه، لبنان و سوریه، باعث ایجاد خشم و نفرت حداکثری از این رژیم خون‌آشام در میان همین نسل شده است. جوان ایرانی ممکن است منتقد باشد، اما هرگز وطن‌فروش و خائن نیست. بنابراین، کارمل ملامد باید جای دیگری دنبال سیاه‌نمایی و یارگیری برای اسرائیل باشد، نه در میان جوانان غیور ایران.

نتیجه‌: بیانیه ای برای یک آلترناتیو تحمیلی

یادداشت کارمل ملامد یک تحلیل دلسوزانه نیست؛ بلکه یک عملیات روانی پیچیده با اهداف مشخص است:
• مشروعیت‌زدایی کامل از جمهوری اسلامی با تقلیل آن به یک حکومت «غارتگر» و «یهودستیز».
• تطهیر تاریخ روابط پهلوی و اسرائیل و ارائه آن به عنوان یک «عصر طلایی» از دست‌رفته.
• القا و تحمیل یک راه‌حل واحد به مردم ایران: کنار گذاشتن مقاومت و پذیرش رژیم صهیونی به عنوان ناجی و شریک آینده.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *