هویت و دیپلماسی فرهنگی توافق ابراهیم

دیپلماسی فرهنگی توافق ابراهیم

مؤسسه MERIP یکی از مراکز پژوهشی شناخته‌شده در حوزه خاورمیانه است که از سال ۱۹۷۱ فعالیت خود را با هدف انتشار گزارش‌ها و تحلیل‌های دقیق درباره تحولات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی این منطقه آغاز کرده است. گزارش حاضر با عنوان «Identity and Cultural Diplomacy of the Abraham Accords» از سوی این مؤسسه منتشر شده است و در آن مولف به بررسی ابعاد هویتی و فرهنگی معاهده «ابراهیم» می‌پردازد. ترجمه فارسیِ این گزارش با عنوان «هویت و دیپلماسی فرهنگی توافق ابراهیم» برای مخاطبان فارسی‌زبان فراهم شده است.

نویسنده «هویت و دیپلماسی فرهنگی توافق ابراهیم»، Shir Alon، دانشیار بخش مطالعات آسیایی و خاورمیانه در دانشگاه مینه‌سوتا است و در تحلیل خود به روندها، روایت‌ها و زمینه‌های فرهنگی پیمان ابراهیم پرداخته است. این ترجمه صرفاً با هدف اطلاع‌رسانی و دسترسی مخاطبان فارسی‌زبان انجام شده است؛ بدیهی است که مترجم با تمامی دیدگاه‌های نویسنده هم‌نظر نیست و مراد تنها ارائه ترجمه دقیق متن اصلی گزارش است. در ادامه ترجمه این گزارش را می خوانید:

 

 هویت و دیپلماسی فرهنگی توافق ابراهیم

 

در دسامبر ۲۰۲۰، سه ماه پس از امضای توافق‌نامه‌های ابراهیم که اولین پروازهای تجاری بین اسرائیل و امارات متحده عربی را ممکن ساخت، یک ویدیوی کوتاه در توییتر اسرائیلی به طور متوسط وایرال شد.

مردی با دشداشه سفید و غترا، دوستانش را به دوربین معرفی می‌کند در حالی که تماشاگران کنجکاو نگاه می‌کنند. آن‌ها کنار یک خودروی اسپرت لوکس تیره زیر تابلوی خیابان عبری ایستاده‌اند که کامنت‌گذاران آن را مارینای هرتزلیا شناسایی کرده‌اند. او به عربی اعلام می‌کند: «ما از دبی آمدیم اینجا!» و اضافه می‌کند: «همه صف کشیدن که با ما عکس بگیرن.»

این‌ها گردشگران اماراتی نبودند — که عملاً وجود ندارند و حتی پس از لغو محدودیت‌های کووید در سال ۲۰۲۲ فقط ۱۶۰۰ نفر آمدند. این‌ها فلسطینی‌های کفر قاسم بودند، حدود ۲۰ دقیقه آن‌طرف‌تر، که داشتند شوخی عملی می‌کردند. بینندگان فوراً طنز ماجرا را فهمیدند: فقط یک دشداشه و یک لامبورگینی کافی بود تا عرب‌ها به جای خصومت، با گرمی استقبال شوند.پنج ماه بعد، در مه ۲۰۲۱، یک مرد فلسطینی تنها دو مایل آن‌طرف‌تر از همان تقاطع توسط اوباش یهودی چاقو خورد، در حالی که شورش‌های خشونت‌آمیز سراسر کشور را فراگرفته بود. تقلید برای هر کسی که با لهجه یا لباس اماراتی آشنا باشد کاملاً واضح است، اما برای تماشاگران یهودی اسرائیلی، این مردان فلسطینی به‌راحتی در نقش «مهمانان مطلوب» پذیرفته شدند.

این شوخی یک تناقض اساسی توافق‌نامه‌های ابراهیم را به تصویر کشید؛ توافق‌نامه‌هایی که هدف اعلام‌شده‌شان ایجاد «صلح گرم» بود: عادی‌سازی فرهنگی و مردمیِ فرد به فرد بین مردم کشورهای امضاکننده. این چشم‌انداز عادی‌سازی نه تنها به دیپلماسی و معامله‌گری وابسته بود، بلکه به بازسازی هویت‌های عرب و یهود نیز نیاز داشت؛ بازتعریف اینکه کدام نوع عرب‌بودن یا یهودی‌بودن پذیرفته می‌شود و کدام‌ها همچنان مشکوک باقی می‌مانند.

در کنار همکاری‌های مالی و امنیتیِ بسیار تبلیغ‌شده، توافق بین اسرائیل و امارات با پروژه‌های دیپلماسی فرهنگی همراه بود که هدفشان منسجم کردن توافق‌نامه‌ها در نظر عموم بود. این ابتکارات فرهنگی که هم توسط نهادهای دولتی و هم منافع تجاری خصوصی حمایت می‌شدند، از رسانه‌های متنوع استفاده کردند تا این قراردادها را نه صرفاً یک هم‌ترازی استراتژیک منطقه‌ای، بلکه یک آشتی حماسی قومی-مذهبی نشان دهند.

همان‌طور که متان کامینر اشاره می‌کند، قرار دادن توافق‌نامه‌ها در حوزه روابط ابراهیمی آن‌ها را به عنوان پایان یک اختلاف خانوادگی نشان می‌دهد و «تخیل تبارشناختی» را برمی‌انگیزد که «امکان پیوند دادن دولت-ملت‌ها به یکدیگر را در اصطلاحاتی که هم مذهبی و هم نژادی هستند فراهم می‌کند».[۱] در حالی که کارآفرینی تکنولوژیک آینده‌نگر قطعاً در مرکز تبلیغات این قراردادها بود، دو چهره دیگر نیز برای قابل فهم کردن آن‌ها به عنوان یک توافق صلح حیاتی بودند: یهودی مؤمن — یا یهودیِ به‌ویژه قابل مشاهده — و عرب-یهودی بومی. این چهره‌ها روایت توافق‌نامه‌ها را به عنوان آشتی بومی‌گرایانه بین خویشاوندان یهودی و عرب مسلمان در مسیر مشترک رفاه حفظ کردند.

 

آشتی یهودی-مسلمان

برخلاف توافق‌های عادی‌سازی پیشین اسرائیل با اردن و مصر، متن توافق‌نامه‌های ابراهیم به دلیل زبان مذهبی‌اش بسیار چشمگیر است. در همان پاراگراف اول اعلامیه توافق‌نامه‌های ابراهیم، احترام به آزادی مذهبی به عنوان پایه‌ای برای تقویت صلح در خاورمیانه برجسته شده است. امضاکنندگان «تشویق می‌کنند تلاش‌هایی برای ترویج گفت‌وگوی بین‌ادیانی و بین‌فرهنگی به منظور پیشبرد فرهنگ صلح میان سه دین ابراهیمی و تمام بشریت». سطرهای بعدی این تصور را به وضوح می‌دهند که عادی‌سازی روابط بین دولت‌ها هدف نهایی توافق نیست، بلکه ابزاری است برای دستیابی به گفت‌وگوی بین‌ادیانی و همزیستی. این یک آشتی جوامع ایمانی است، صلحی بدون سیاست.

زبان تحمل به‌کاررفته در سند، سابقه‌ای یک‌ دهه‌ای در امارات دارد. امارات که از ظهور جنبش‌های اسلام‌گرای مردمی پس از قیام‌های ۲۰۱۱ هراس داشت و می‌خواست به دولت‌های غربی اطمینان دهد که همچنان مکان امن و باثباتی برای سرمایه‌گذاری است، مجموعه‌ای از ابتکارات دولتی تحمل را رهبری کرد؛ از جمله تأسیس وزارت تحمل در سال ۲۰۱۶ (که بعداً به وزارت تحمل و همزیستی تغییر نام داد) و اعلام سال ۲۰۱۹ به عنوان سال تحمل. این اقدامات، امارات را در خط مقدم مبارزه با «افراط‌گرایی دینی» قرار داد و با عادی‌سازی هم‌خوانی کامل داشت.

از سال ۲۰۲۰، چندین پروژه عمومی برای ترویج تسامح و همزیستی توسط نهادهای دولتی و سازمان‌های نیمه‌خصوصی در امارات راه‌اندازی شده است. جاه‌طلبانه‌ترین آن‌ها خانه خانواده ابراهیمی در ابوظبی است؛ مجتمع بین‌ادیانی مدرنی که به دست معمار سرشناس، دیوید آجایه، طراحی شده و شامل مسجد، کنیسه، کلیسا و مرکز پژوهشی ویژه گفت‌وگوی ادیان و برنامه‌های فرهنگی است.

پایه‌ی مشروعیت این پروژه بر پیشینه‌های تاریخی همزیستی دینی در شبه‌جزیره عربی استوار است. وب‌سایت رسمی خانه ابراهیمی در بخش «ریشه‌ها»، به یافته‌های باستان‌شناسی اشاره می‌کند که حضور مسیحیان و یهودیان در منطقه را نشان می‌دهد؛ از جمله معابد مسیحی قرن هشتمی در جزایر ساحلی و سنگ‌قبری یهودی از قرن پانزدهم در رأس‌الخیمه. این مجموعه خود را ادامه‌دهنده میراث تاریخی رواداری و تجارت بین‌فرهنگی معرفی می‌کند.

علمای دینی، خانه خانواده ابراهیمی را هم به دلیل ترویج عادی‌سازی روابط با اسرائیل و هم به سبب تبلیغ «بدعت دینی» مورد انتقاد قرار داده‌اند. با این حال، مدیریت این مرکز به‌ویژه از اکتبر ۲۰۲۳ مراقب بوده است تا خود را مستقیماً با اسرائیل یا توافق‌نامه‌های ابراهیم مرتبط نشان ندهد. در مقابل، برخی پروژه‌های فرهنگی تازه‌تر در امارات موضع سیاسی خود را آشکارتر بیان می‌کنند.

یکی از نمونه‌های شاخص، نمایشگاه یادبود هولوکاست است که در سال ۲۰۲۱ در موزه خصوصی «چهارراه تمدن‌ها» در دبی افتتاح شد؛ طرحی که ظاهراً به پیشنهاد بازدیدکننده‌ای اسرائیلی به نام یائل گرافی شکل گرفت و او خود متصدی نمایشگاه شد. این نمایشگاه که از سوی رسانه‌های جهانی با عنوان «نخستین موزه هولوکاست در جهان عرب» بازتاب یافت، نشان می‌دهد چگونه یادبود هولوکاست در منطقه به ابزاری برای اعتباربخشی اخلاقی و مشروعیت سیاسی بدل شده است [۲]؛ نمایشی که در پایان، با واژه «امید» بالای پرچم اسرائیل به پایان می‌رسد.

ابتکار خصوصی اخیر دیگر، مرکز مناره برای همزیستی است که در سال ۲۰۲۳ به عنوان همکاری بین لیگ ضد افترا (ADL) آمریکا و علی راشد النعیمی، عضو شورای ملی فدرال امارات و «کارشناس بین‌المللی مبارزه با افراط‌گرایی» تأسیس شد. النعیمی چندین بار به اسرائیل سفر کرده و با سیاستمداران و رهبران دینی دیدار کرده است، از جمله اخیراً با حاخام شمیوئل الیاهو، خاخام ارشد صفد، که اظهارات تند ضدعربی و احکامش او را تحت تحقیق نادر برای تحریک قرار داده (نتایج تحقیق و جلسه انضباطی بعدی همچنان محرمانه است).

ابتکارات موسوم به تسامح و همزیستی در امارات، هم به داخل و هم به خارج جهت‌گیری دارند. آنچه الهام فخرو از آن با عنوان «شست‌وشوی تحمل» یاد می‌کند، در عمل انتقادهای غربی از نقض حقوق بشر و سرکوب سیاسی را منحرف می‌سازد و در عین حال جاذبه‌های گردشگری جذابی ایجاد می‌کند [۳]. این سیاست فرهنگی دوگانه، تصویر مثبتی از امارات در افکار عمومی جهانی می‌سازد و بر کارنامه داخلی آن سایه می‌افکند.

مهم‌تر از آن، این چارچوب روایی آماده‌ای برای مشروعیت‌بخشی به توافق‌نامه‌های ابراهیم فراهم می‌کند و می‌پوشاند که این توافق‌ها در عمل نوعی اتحاد نظامی de facto هستند نه توافق صلح. مفاهیمی چون «تبادل بین‌ادیانی»، «مبارزه با یهودستیزی» و «مقابله با افراط‌گرایی» به‌طور مکرر به عنوان انگیزه و پیامد توافق‌ها مطرح می‌شوند. همان‌گونه که دانا الکرد اشاره می‌کند، پیوند زدن عادی‌سازی با مبارزه علیه یهودستیزی موجب می‌شود مخالفان این روند به عنوان تعصب‌پیشگان نابردبار معرفی شوند [۴]؛ الگویی که در گفتمان سیاسی ایالات متحده نیز به‌خوبی آشناست.

ارائه توافق‌نامه‌های ابراهیم به عنوان یک آشتی بین‌ادیانی به جای یک توافق سیاسی، اثر دیگری هم دارد: محو کردن تمایز بین «یهودی» و «اسرائیلی»، و معرفی اسرائیل به عنوان نماینده رسمی یهودیان سراسر جهان. به همین دلیل، در حالی که چهره کارآفرین اسرائیلی سکولار و مسلط به تکنولوژی همچنان در مرکز تلاش‌های تبلیغاتی توافق‌نامه‌ها بود، یک مسیر تبلیغاتی موازی، یهودی مذهبی، متدین یا دست‌کم یهودیِ به‌وضوح قابل شناسایی را در کانون توجه قرار داد.

در یکی از عجیب‌ترین تجلی‌های این منطق، خاخام چبد، لوی داکمن، آمریکایی بروکلینی، دعوت شد تا در یک مصاحبه تلویزیونی «غذاهای اسرائیلی» را به اماراتی‌ها معرفی کند؛ مصاحبه‌ای که به شدت به دلیل تصاحب فرهنگی غذاهای فلسطینی مورد انتقاد قرار گرفت.

داکمن چهره‌ای مرکزی در «احیای یهودی» امارات است؛ احیایی که با گشایش رستوران‌ها و فروشگاه مواد غذایی کوشر، برگزاری خدمات دینی و دست‌کم دو کنیسه رقیب، همراه بوده است. رشد جامعه یهودیان مهاجر در امارات کاملاً محصول عادی‌سازی رسمی با اسرائیل نیست — خاخام‌های چبد از سال ۲۰۱۴ میان مهاجران آمریکایی فعال بوده‌اند. با این حال، توافق‌نامه‌ها این جامعه کوچک یهودی را در مرکز یک کمپین روابط عمومی جهانی قرار داده‌اند؛ کمپینی که هم افزایش دیده‌شدنشان را ممکن کرده و هم الزامی کرده است.

مقامات اسرائیلی و اماراتی ابوظبی و دبی را به عنوان پناهگاه‌های امن جشن می‌گیرند؛ جایی که یهودیان می‌توانند به وضوح یهودی باشند، چیزی که — به سرعت یادآوری می‌کنند — دیگر در شهرهای اروپا صادق نیست. فلور حسن‌ناهوم، عضو مؤسس شورای تجاری امارات-اسرائیل، عضو حزب لیکود و معاون سابق شهردار اورشلیم، در پادکست تبلیغاتی‌اش توضیح داد که اماراتی‌های مذهبی در واقع به یهودیان احترام می‌گذارند، چون به وضوح به دین خود پایبندند.

شورای تجاری امارات-اسرائیل درست پیش از امضای توافق‌نامه‌ها توسط رهبران تجاری یهودی اسرائیلی و آمریکایی تأسیس شد تا همکاری اقتصادی و شراکت‌های تجاری را ترویج کند. بخش عمده پوشش رسانه‌ای عمومی توافق‌نامه‌ها نتیجه همکاری آن‌ها با آریلا استاینرایش از شرکت روابط عمومی آمریکایی Steinreich Communications Group  است. استاینرایش، یهودی ارتدوکس مدرن نیویورکی که از سال ۲۰۰۸ در بخش گاز و انرژی دبی مشاوره می‌داد، در موقعیت ایده‌آلی قرار داشت تا روایت‌هایی بسازد که سرمایه‌گذاران و پروژه‌های تجاری آمریکایی، اسرائیلی و اماراتی را به هم پیوند دهد.

یهودیان ارتدوکس و متدین مانند فرستادگان چبد به ندرت — اگر نگوییم هیچ‌گاه — تا این حد در کمپین‌های دیپلماتیک و تبلیغاتی اسرائیل برجسته بوده‌اند. روابط بین‌المللی اسرائیل مدت‌هاست بر خود-معرفی‌اش به عنوان یک دموکراسی سکولار غربی بنا شده، نه یک رژیم قانوناً الهی‌سالار. اما توافق‌نامه‌های ابراهیم هویت مذهبی را به جای هویت سیاسی پایه صلح‌سازی قرار داده‌اند.

با این حال، در حالی که روایت آشتی دینی با کمپین‌های موجود تحمل در امارات هم‌خوانی داشت و برای تبلیغات بین‌المللی به‌ویژه کارآمد بود، در اسرائیل چندان طرفداری پیدا نکرد. در عوض، چهره یهودی مذهبی با داستانی از پیوندهای فرهنگی و قومی جایگزین شد.

 

عرب-یهودی

«احیای باشکوه حیات یهودی» در امارات تا حدی نام‌گذاریِ غلط‌انداز است، زیرا شواهد مستند از تاریخ یهودیان در این سواحل بسیار اندک است. امارات در این زمینه با دیگر کشورهای عربی که تا میانه قرن بیستم جوامع یهودی پررونق و میراث غنی یهودی داشتند، تفاوت دارد. برای مثال، عادی‌سازی با مراکش در رابطه‌ای پیچیده با پروژه‌های فرهنگی قرار دارد که توسط دیاسپورای یهودیِ دارای پیوندهای نزدیک با وطن مراکشی‌شان آغاز شده است.[۵] اما در امارات، چنین پیوندهایی باید از نو ساخته می‌شدند.

در واپین روزهای مأموریت امیر حیِک، نخستین سفیر اسرائیل در امارات، او در مصاحبه‌ای نشان داد چگونه تخیلات خانوادگی و فرهنگی در دیپلماسی جدیدِ توافق‌نامه‌های ابراهیم تنیده شده‌اند. حیِک گفت:«اولین چیزی که با رسیدن به ابوظبی به ذهنم رسید، پدر و مادرم بودند — رحمت خدا بر آن‌ها — که در عراق به دنیا آمده بودند […] وقتی بچه بودم از پدر و مادرم که به موسیقی عربی گوش می‌دادند خجالت می‌کشیدم. امروز از این خجالت، خجالت می‌کشم. وقتی به ابوظبی رسیدم، احساس کردم در خانه خانوادگی‌ام هستم: زبان، غذا، آداب، موسیقی. خیلی چیزها درباره خودم کشف کردم.»

حیِک مأموریت دیپلماتیک خود را بازگشت به خانه و گردهمایی خانوادگی توصیف می‌کند؛ روایتی که پیوندی میان هویت یهودیان شرقی و فرهنگ عربی برقرار می‌سازد. او توضیح می‌دهد که در نخستین دیدار با شیخ محمد بن زاید آل نهیان، رئیس امارات، درباره والدینش سخن گفته و افزوده است: «من آمریکایی‌ها را دوست دارم، اروپایی‌ها را دوست دارم، اما تو پسرعمویم هستی.»

پیوندهای فرزند-پدری حیِک ممکن است شخصی به نظر برسند، اما دقیقاً نقاط کلیدی کمپین روابط عمومی توافق‌نامه‌ها را تکرار می‌کنند؛ کمپینی که این قراردادها را با روایت خاصی از میزِراحی‌بودن (Mizrahiyut — به معنای واقعی کلمه «شرقی‌بودن» — دسته‌بندی هویتی همگن‌سازی‌شده در اسرائیل که عمدتاً به یهودیان کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا اشاره دارد) پیوند می‌زند و این روایت در دهه‌های اخیر قدرت گرفته است. عناصری که روایت حیِک را می‌سازند — والدین مهاجر عرب‌زبان، خجالت و پاک کردن هویت توسط نسل دوم و سپس آشتی و حتی افتخار از طریق بازکشف میراث — درون‌مایه‌های تکرارشونده این روایت هستند؛ روایتی که از دهه ۱۹۹۰ به بعد در رسانه‌های اصلی اسرائیل روزبه‌روز حضور پررنگ‌تری یافته است.

شعر «زیر زمین» از الی الیاهو که اکنون در دبیرستان‌های اسرائیل تدریس می‌شود، یکی از مختصرترین نسخه‌های این درون‌مایه را ارائه می‌دهد: «و من چطور می‌تونم جلوی این رو بگیرم که برای من / عمل جراحی موفق بود و بغداد / مرد، و تنها چیزی که باقی مونده / موسیقی‌ایه که پدرم / روی ایستگاه‌های شرم گوش می‌داد.» موضوع شرم در روایت‌های مختلف فرق می‌کند — ممکن است زبان باشد، غذا یا سنت‌های خانوادگی — اما موسیقی اغلب، همان‌طور که در شعر الیاهو و روایت حیِک می‌بینیم، به عنوان نشانه شرم‌آورِ دیگربودن ظاهر می‌شود و سپس دروازه‌ای می‌شود به آشتی و بازستاندنِ افتخارآمیز هویت میزِراحی یا عربی.

وقتی توافق‌نامه‌های ابراهیم در تولیدات فرهنگی اسرائیل ظاهر شدند، در فرهنگ عامه میزِراحی بودند. ترانه دوزبانه رینات بار، «یالا بای، من دارم می‌رم دبی» [yalla bye ani nosaʿat le-dubai]، مسیر جدید پروازی اسرائیل به امارات را جشن می‌گیرد و جغرافیای تازه‌ای از میل را ترسیم می‌کند: «نه میامی، نه هاوایی» بلکه دبی است که به او آن «های» عاطفی را می‌دهد. کُرُس ترانه به عربی تکرار می‌شود و آغاز یک داستان عاشقانه را نوید می‌دهد.

نخستین همکاری موسیقایی پس از توافق‌نامه‌ها، ترانه «أهلاً بک» («خوش آمدی») از خواننده اماراتی ولید الجاسم و خواننده اسرائیلی الکانا مارزیانو بود. این ترانه دلتنگی برای دوستی و صلح را بیان می‌کند و به سه زبان اجرا شده است: الجاسم به عربی، مارزیانو به عبری و کمی عربیِ عبری‌شده، و هنگام خطاب به یکدیگر به انگلیسی می‌خوانند؛ گویی نقش میانجی‌گرانه ایالات متحده را در دوستی جدیدشان نشان می‌دهد.

با این حال، موزیک‌ویدیوی ترانه با مجموعه‌ای از نمادهای رازآلود پیام دوستی را تضعیف می‌کند. تصویر آغازین مجسمه‌ای پلاستیکی از سرخپوست آمریکایی با کلاه‌پر خشونت استعمار-سکونت و استدلال صهیونیستی-آمریکایی درباره بومی‌بودن یهودیان خاورمیانه را یادآوری می‌کند. همچنین، ماری تهدیدآمیز بین کلیپ‌های دو خواننده می‌خزد و تهدیدی زیرپوستی در کمین دوستی‌شان ایجاد می‌کند.

هر دو ترانه کاملاً در ژانر موسیقی عامه میزِراحی (muzika mizrahit  یا  pop mizrahi) جای می‌گیرند؛ ژانری که موتی رگِو و ادوین سروسی آن را پاپ به سبک غربی با «رنگ» خاورمیانه‌ای تعریف کرده‌اند.[۶] این ژانر دهه‌ها از رسانه‌های اصلی اسرائیل کنار گذاشته شده بود و عوامانه و پایین‌مایه تلقی می‌شد، اما در بیست سال گذشته به موفق‌ترین و پررؤیت‌ترین ژانر موسیقی اسرائیل تبدیل شده و روزبه‌روز بیشتر با پاپ عربی منطقه و همچنین با سیاست‌های پوپولیستی میزِراحی گفت‌وگو می‌کند.

به قول ندیم کرکبی و عودِد اِرِز، ورود متن عربی به موسیقی عامه میزِراحی بازتاب تغییرات مهم در چشم‌انداز سیاسی اسرائیل است.[۷] در دهه ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰، حضور عربی در موسیقی عامه با پروژه‌های ترویج «همزیستی» بین یهودیان و فلسطینیان همراه بود. اما در سال‌های اخیر، همان‌طور که نیلی بلکیند، ندیم کرکبی و لُعاب حمود مشاهده کرده‌اند، «موسیقی و فرهنگ عربی از ثبت‌های ملیِ پرتنش خود جدا شده‌اند» و به عنوان جنبه‌هایی از میراث شخصی یهودیان و شهروندی فرهنگی‌شان ادعا می‌شوند.[۸] این تغییرات باعث شده موسیقی میزِراحی — چه به عبری و چه به عربی — ظرف آماده‌ای باشد برای جشن اتحاد بین اسرائیل و متحدان عربش، در حالی که سلسله‌مراتب سیاسی محلی را دور می‌زند.

هنر میزِراحی نیز به همین شکل بسیج شده است. از سال ۲۰۲۱، کیوریتور اسرائیلی شارون تووال — که مدت‌هاست به هنر میزِراحی و گفتمان‌های شرم میزِراحی علاقه‌مند است — در جشنواره هنرهای زیبای رأس‌الخیمه آثار را کیوریت و نمایش می‌دهد. تووال ارتباطاتش در امارات را از طریق ابتکارات توسعه گردشگری اسرائیل برقرار کرد. نمایشگاه ۲۰۲۲ او با عنوان «دل‌تنگی، تعلق: درباره تأثیرات پسا-شرق‌شناسانه در هنر معاصر اسرائیل»، هنرمندان برجسته میزِراحی را به همراه هنرمند فلسطینی رعیده عدون و هنرمند دروزی امیره زیان (هر دو شهروند اسرائیل) به نمایش گذاشت.

چارچوب کیوریتوری بر رابطه شخصی هنرمندان با میراث خاورمیانه‌ای تأکید می‌کند که به عنوان نسل دوم یا سوم مهاجرت از آن جدا شده‌اند — هنرمندان فلسطینی به طور غیرمستقیم و با اشاره به «پیچیدگی» فرهنگ اسرائیل مورد اشاره قرار می‌گیرند. چارچوب تووال این آثار را به عنوان بیانِ ملانکولی مهاجرتی برجسته می‌کند. برگزاری نمایشگاه در امارات، امکان غلبه بر بحران هویتی مهاجرت را فراهم می‌آورد؛ همان‌طور که در داستان امیر حیِک دیده‌ایم.

چنین بسیج‌های فرهنگی برای اهداف ژئوپلیتیک، به طور پارادوکسیکال، با غیرسیاسی‌سازی چهره عرب-یهودی و فرهنگ یهودی-عربی ممکن می‌شود. در دهه ۱۹۹۰، فعالان و روشنفکران اسرائیلی شروع به نظریه‌پردازی درباره میزِراحی‌بودن به عنوان مکانی برای مخالفت سیاسی با هژمونی اشکنازی کردند و متفکرانی مانند الا شحات، یهودا شنهاو و سامی شلوم-شتریت هویت عرب-یهودی را مطرح کردند. برای این روشنفکران، «عرب-یهودی» یک تحریک علیه منطق صهیونیستی بود که یهودیان را از عرب‌ها جدا می‌کرد و می‌توانست به عنوان پایه هویتی برای همبستگی با فلسطینیان به کار گرفته شود. در این چارچوب، عرب-یهودیان و فلسطینیان هر دو قربانی صهیونیسم تحت رهبری اشکنازی‌ها بودند.

اما در سال‌های اخیر، عرب‌بودن از پروژه‌های سیاسی مخالف جدا شده و عرب-یهودی راه خود را به هاسبارای صهیونیستی باز کرده است. مراجعه یهودیان اسرائیلی به فرهنگ عربی دیگر به عنوان پروژه‌ای سیاسی-تخریبی کدگذاری نمی‌شود، بلکه به عنوان تأیید یک هویت قومی-فرهنگی بومی تلقی می‌گردد که با یهودی‌بودن به عنوان پروژه ملی و پایه برتری سیاسی تداخلی ندارد.

عربی که زمانی در فرهنگ اسرائیل یا زبان دشمن بود یا زبان گفتمان مخالف، حالا به سرمایه فرهنگی و حتی سرمایه مالی بالقوه تبدیل شده است. به عنوان نشانه‌ای مشروعیت‌بخش برای بومی‌بودن، می‌تواند پایه ایدئولوژیک برای هم‌ترازی‌های جدید منطقه‌ای باشد و پیوند قومی-فرهنگی بین اماراتی‌ها و اسرائیلی‌ها برقرار کند. با این حال، عربی به عنوان سرمایه مشروط است: باید غیرسیاسی بماند، به حوزه صمیمی زیبایی‌شناختی فرهنگ، ریشه‌ها و خانواده محدود شود. جمع‌گرایی فلسطینی — که سیاسی تعریف می‌شود نه فرهنگی — از این هم‌ترازی کنار گذاشته می‌شود. کمدین و فعال اسرائیلی نوعم شوستر-الیاسی در ترانه طنزآمیز «دبی دبی» این را صریح گفت: «برام خیلی مهمه که پیام صلح و سَلَام رو به هر عرب برسونم، به‌خصوص اگه ۴۰۰۰ کیلومتر دورتر باشه.»

جشنواره هنری رأس‌الخیمه یک رویداد محلی است و عمدتاً از بازارهای بزرگ و پرزرق‌وبرق بین‌المللی هنر در دبی، شارجه یا ابوظبی فاصله دارد. این صحنه‌های هنریِ مورد حمایت دولت، مکان‌های مهمی برای خلق سرمایه سیاسی، فرهنگی و مالی هستند، اما کمتر محل ابتکارات عادی‌سازی فرهنگی به شمار می‌روند؛ زیرا جهت‌گیری جهانی‌شان باعث می‌شود همچنان به عنوان فضاهای استقلال و نقد کدگذاری شوند. به‌ویژه از اکتبر ۲۰۲۳، آثار هنرمندان فلسطینی و هنر درباره فلسطین در فضاهای تجاری و غیرانتفاعی به‌طور برجسته نمایش داده شده‌اند؛

 

پی‌نوشت‌ها:

[۱] Matan Kaminer, “The Abrahamic Ideology: Patrilineal Kinship and the Politics of Peacemaking in the Contemporary Middle East,” Millennium 52/۲ (۲۰۲۴), p. 200.

[۲] Katrin Antweiler, “The Coloniality of Holocaust Memorialization in Post-Apartheid South Africa,” International Affairs ۹۸/۱ (۲۰۲۲), p. 263.

[۳] Elham Fakhro, The Abraham Accords (Columbia UP, 2024), ch. 5.

[۴] Dana El Kurd, “The Paradox of Peace: The Impact of Normalization with Israel on the Arab World,” Global Studies Quarterly ۳/۳ (۲۰۲۳), pp. 7–۹.

[۵] Driss Maghraoui, “The Multiple Layers of Morocco’s Normalization with Israel,” in Yang, G., Zhang, J., Xiong, X., Liu, L. (eds) Risks, Resilience and Interdependency (Palgrave Macmillan, 2025), p. 260.

[۶] Motti Regev and Edwin Seroussi, Popular Music and National Culture in Israel (Berkeley, CA: California University Press, 2004), p. 191.

[۷] Oded Erez and Nadeem Karkabi, “Sounding Arabic: Postvernacular Modes of Performing the Arabic Language in Popular Music by Israeli Jews,” Popular music ۳۸/۲ (۲۰۱۹); Oded Erez, “The Regime of Style: Cover Versions, Reality TV, and the Aesthetic Principles of Populism in Israel and Beyond,” Popular Music ۴۱/ ۳ (۲۰۲۲).

[۸] Nili Belkind, Loab Hammoud and Nadeem Karkabi, “Arab Music and the Changing Political Imaginaries of Cultural Citizenship in Israel: The Musrara School as a Case Study,” International Journal of Cultural Policy  (۲۰۲۵), p. 4.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *