در تجربهٔ دینی مسلمانان، خداوند دارای صفاتِ اثباتشده و رابطهای استوار با انسان: خالق، مدبر، عالم، عادل و مرجعی که حکم و تکلیف را تعیین میکند. این رابطه مبتنی بر وحی، شریعت، و مقولاتی چون توکل، دعا و مسئولیت فردی است. در مقابل، آنچه عرفان حلقه ارائه میدهد، چیزی متفاوت و در بسیاری موارد ناسازگار است: «خدا» بهصورت «شعور کیهانی» یا میدانِ انرژیِ بیشخصیت معرفی میشود که صرفاً در صورت «اتصالِ درست» عمل میکند.
این تقلیل از وحی به انرژی دو پیامد مهم دارد. نخست، حذف نقشِ تکلیف و مسئولیت: وقتی شفا یا هدایت بهجای ارادهٔ الهی، محصول کیفیت اتصال یا فرکانس تلقی شود، پرسش از «حق و تکلیف» عملاً بیمعنا میگردد. دوم، تضعیف اعتماد به علوم نقلی: آیات و روایات بهعنوان منابع هدایت جای خود را به تفسیرهای گزینشی و ابزارگونه میدهند؛ آیهها برای تأیید ادعاها بهکار میروند اما معنا و اطلاقشان تغییر مییابد.
از منظر معرفتی نیز مشکل واضح است. عرفان حلقه غالباً آموزههای معنوی را با زبانِ علمی–فنی عرضه میکند (واژههایی مثل «فیلد»، «فرکانس»، «اتصال»). این پوشش علمی بهظاهر مدرن، در بسیاری موارد فاقد تعریفِ روشن و قابل آزمون است. ادعاهایی از جنس «وصل شدن به شعور کیهانی» یا «انتقال انرژی شفابخش» نمیتوانند بدون معیارها و روشهای تجربی و تکرارشونده، در قلمرو دانش قرار گیرند. در عمل، این واژهها نقشِ پوششی برای تجربیات ادراکی و شخصی پیدا میکنند و از نقد علمی مصون میمانند.
پیامدهای عملی این گرایش در سطح شخصی و اجتماعی ملموساند. افرادی که بهجای مراجعه به درمانِ پزشکی یا درمانِ روانشناختی، دنبال «حلقه» و «اتصال» میروند، ممکن است سلامت جسم و جان خود را به خطر اندازند. وقتی مرجعیتِ دانشی به مربی حلقه منتقل میشود، فضایِ قدرتمحور و بسترِ سوءاستفادههای مالی و روانی فراهم میآید.
نتیجهگیری روشن است: هرگاه واژهٔ «خدا» بهعنوان منبعِ توان عملیاتی و بیقید و شرط در عرفان حلقه بهکار رود اما از مصداقِ وحی، تکلیف و اخلاق سخنی نیست، باید نسبت به آن موضع نقادانه گرفت. این پدیده نه بازسازی الهیات است و نه اصلاح معنویت؛ بلکه نوعیِ تقلیلِ توحید است که انسان را از عبودیت بهسمت خودمحوری میکشاند. آگاهسازی، تحقیقِ علمی و رعایت مرزهای درمانی، سه راهحلِ اولیه برای مقابله با پیامدهای این انحرافاند.
حسین اکبریان | پژوهشگر سلامت معنوی و نقد عرفانهای نوظهور