جدال رسانهای اخیر میان الهام یعقوبیان، اپوزیسیون یهودی ایرانیتبار و مهره رسانهای حامی صهیونیسم، و پایگاه تحلیلی «سراب حقیقت» وارد مرحله جدیدی شد. پس از آنکه «سراب حقیقت» در مطلبی، استفاده یعقوبیان از یک خاطره عاشقانه برای مشروعیتبخشی به «پیمان ابراهیم» را یک «عملیات روانی» خواند، یعقوبیان در پُستی در شبکههای اجتماعی به این افشاگری واکنش نشان داد. او با لحنی احساسی مدعی شد که منتقدانش از «عشق و دوستی» میترسند، زیرا «نفرت، تنها سرمایه بقایشان است.»
موشکافی یک فرار رو به جلو
واکنش الهام یعقوبیان، بیش از آنکه یک پاسخ به نقد باشد، خود یک نمونه درخشان از همان «عملیات روانی» است که به آن متهم شده بود. این واکنش، یک نمونه روشن برای فرار از نقد سیاسی از طریق پناه بردن به مفاهیم انسانی و جهانشمول است. این پروپاگاندا سخیف را میتوان در سه لایه تحلیل کرد:
سلاح اول: تقلیل نقد سیاسی به «نفرتپراکنی»
نقد اصلی «سراب حقیقت» به هیچ وجه علیه مفهوم انتزاعی «عشق» یا «گفتگو» نبود؛ بلکه نقد دقیقی بود بر استفاده ابزاری و سیاسی از یک روایت عاشقانه برای عادیسازی و مشروعیتبخشی به یک پیمان سیاسی-الهیاتی مشخص (پیمان ابراهیم) که دارای ابعاد پیچیده امنیتی، اقتصادی و ژئوپلیتیک است. یعقوبیان با هوشمندی، این نقد سیاسی دقیق را نادیده میگیرد و آن را به «ترس از عشق و دوستی» تقلیل میدهد. این یک مغالطه آشکار است که در آن، منتقد به جای پاسخگویی به اصل موضوع، به «نفرتپراکنی» و «ترس از مفاهیم انسانی» متهم میشود.
سلاح دوم: ساخت یک دوگانه دروغین (عشق در برابر نفرت)
یعقوبیان یک دوگانه ساده و فریبنده میسازد: در یک سو، او و حامیان پیمان ننگین ابراهیم قرار دارند که نماد «عشق، همبستگی و انسانیت» هستند. در سوی دیگر، منتقدان (جمهوری اسلامی و پایگاههای تحلیلی) قرار دارند که تنها زبان «نفرت» را میشناسند. این دوگانهسازی، یک ابزار قدرتمند برای خاموش کردن هرگونه صدای مخالف است. در این چارچوب، هرگونه نقد منطقی، سیاسی یا اخلاقی به پروژه عادیسازی با رژیم اشغالگر، به طور خودکار به عنوان محصول «نفرت» برچسبگذاری شده و از دایره بحث عقلانی خارج میشود.
هدف نهایی: غیرسیاسیسازی یک پروژه کاملاً سیاسی
مهم ترین بخش این عملیات روانی، تلاش برای غیرسیاسیسازی پیمان ابراهیم است. این پیمان، یک توافق استراتژیک میان دولتها با اهداف مشخص سیاسی و امنیتی است که در واقع به نادیده گرفتن حقوق فلسطینیان و خیانت به آرمان قدس منجر می شود. یعقوبیان با اصرار بر روایتهای «عشق و دوستی»، تلاش میکند این واقعیتهای سخت سیاسی را در هالهای از احساسات نرم و انسانی پنهان کند. او میخواهد یک محصول کاملاً سیاسی را در بستهبندی یک تعامل انسانی و طبیعی به مخاطب بفروشد.
سخن آخر
واکنش الهام یعقوبیان یک دفاعیه ساده نیست؛ بلکه یک ضدحمله تبلیغاتی است که در آن، مقدسترین مفاهیم انسانی مانند «عشق» و «دوستی» به سلاحی برای خلع سلاح منتقدان و پوششی برای پیشبرد یک دستور کار سیاسی مشخص تبدیل میشوند. در این روایت مهندسیشده، «عشق» نه در مقابل نفرت، بلکه به عنوان پیچیدهترین و فریبندهترین ابزار پروپاگاندا به کار گرفته میشود.