سید محمد حسینی، لیدر گروهک آنارشیست و رادیکال «ریاستارت» و مجری فراری سابق صداوسیما، در تازهترین فراخوان خود از هوادارانش خواسته است تا پیش از ۸ مهر ۱۴۰۴ ویدیوهایی از خود ضبط کنند و جمله «من ایرانی نیستم، من پارسی هستم» را به فارسی و انگلیسی تکرار کنند. وی تأکید کرده است که این اقدام میتواند با چهره باز یا پوشیده انجام شود و ویدئوها برای انتشار، به کانالهایش ارسال گردد.
به نظر میرسد هدف حسینی از این فراخوان، شناسایی و سازماندهی آماری هواداران و آمادهسازی آنها برای آنچه او «کودتا» مینامد، باشد.
تحلیلهای رسانهای نشان میدهد یکی از گروههای هدف گروهک رادیکال ریاستارت برای عضوگیری، پیروان سلسله سلطانعلیشاهی هستند که او از روشهای فریبکارانه بهره میبرد؛ روشهایی مانند سوءاستفاده از مبانی اعتقادی تصوف، ادعای بیعت با مشایخ فقید، شخصیتپردازی اسطورهای حسینی بهعنوان «کوروش کبیر»، بهرهگیری از نمادهای سنتی خانقاهی، تلفیق آموزههای صوفیانه با گفتمان براندازی، تبلیغ اباحهگری و حتی مخالفت آشکار با نمادهای دینی نظیر مساجد و حسینیهها.
با این حال، بزرگان و مشایخ سلسله سلطانعلیشاهی بارها بر برائت کامل از اقدامات ریاستارت تأکید کردهاند. دکتر نورعلی تابنده، قطب وقت سلسله، و مهندس سید علیرضا جذبی، قطب فعلی، صراحتاً هرگونه ارتباط سلسله با تحریکات حسینی را نفی و او را «عامل دشمن» خواندند.
مشایخ برجسته سلسله نیز هشدارهای متعددی دادهاند: سید مرتضی محجوبی، حسینی را همانند «ابنملجم» دانست که در زمین دشمن بازی میکند و عقاید او کاملاً ردّ است. یوسف مردانی، شیخالمشایخ پیشین نیز، او را «ابنملجم زمان» معرفی کرده که به دنبال اغتشاش و فساد است و اعمال و اقوال وی را حتی از قتل نیز بدتر دانسته است.
پیشینه اقدامات گروهک ریاستارت نیز این هشدارها را تقویت میکند؛ زمستان ۱۳۹۶، این گروهک با طرح «چالش سنگ و آتش» هواداران فریبخورده خود را به آتش زدن مساجد و حسینیهها فراخواند.
حسینی همچنین بارها مدعی حمایت دونالد ترامپ از خود شده و تلاش کرده است فراتر از یک شومن تلویزیونی ظاهر شود و به نمادی شبیه ولودیمیر زلنسکی تبدیل شود، با این تفاوت که او در آمریکا پناهنده شده و ادعای کودتا میکند؛ الگویی که برخی محافل تندرو آمریکایی در پی بازتولید آن برای ایران هستند.
در مجموع، فراخوان جدید ریاستارت نه یک حرکت صرفاً مجازی، بلکه بخشی از پروژه دشمنان ایران برای ناامنسازی، ایجاد آشوب، تضعیف انسجام اجتماعی و تجزیه کشور است؛ پروژهای که در کنار برخی جریانهای اپوزیسیون خارجنشین دنبال میشود.
تجربههای پیشین نشان داده است که این جریان، با وجود هیاهوی رسانهای، منزوی، مطرود و بیپایگاه اجتماعی است و تنها در خدمت سناریوهای بیثباتسازی ایران بهکار گرفته میشود.