نقدی مستند بر ادعاهای ایمان مطلق آرانی

ایمان مطلق آرانی، ادعاها، تناقضات

مقدمه

اخیراً ایمان مطلق آرانی، نویسنده بهائی، در مقاله‌ای با عنوان «چرا من ولی امر نیستم؟» کوشیده است وضعیت کنونی آیین بهائیت را به‌عنوان شرایطی طبیعی و منطبق با تعالیم اولیه این آیین توجیه کند. او با استناد به متون بهائی، به‌ویژه الواح وصایای عبدالبهاء، تلاش کرده است خلأهای ساختاری و تاریخی این آیین را طبیعی جلوه دهد. با این حال، بررسی دقیق متون اصلی، تاریخچه، و عملکرد بهائیت نشان‌دهنده تناقضات عمیقی است که ادعاهای آرانی را تضعیف کرده و پایه‌های الهی بودن این آیین را به چالش می‌کشد. این تحلیل، با هدف نقد تلاش نافرجام آرانی، تناقضات ساختاری و تعلیمی بهائیت را با استناد به اسناد تاریخی و متون اصلی بررسی می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه شکاف میان ادعاها و واقعیت‌ها، آیین بهائیت را از یک نظام الهی به ساختاری انسانی و شکننده تقلیل می‌دهد.

۱. میثاق الهی و ابهام در جانشینی

الواح وصایای عبدالبهاء، به‌عنوان پایه میثاق بهائیت، بر نقش ولی امر به‌عنوان مفسر آیات الهی و لزوم تعیین جانشین تأکید دارد:

«باید ولیّ امرالله را اطاعت کنید و به او رجوع نمائید … اوست مفسّر آیات الله» («الواح وصایا»، جزء اول).
همچنین، این متن صراحتاً بیان می‌کند:

«آنچه به عهده ولیّ امر است که در حیات خود جانشین خود را تعیین کند» («الواح وصایا»، جزء دوم).

با این حال، شوقی افندی، که در سال ۱۹۲۱ به‌عنوان ولی امر منصوب شد، در سال ۱۹۵۷ بدون تعیین جانشین و وصیت‌نامه درگذشت («Bahá’í News»، ژانویه ۱۹۵۸) آرانی تلاش می‌کند این خلأ را به‌عنوان بخشی از انعطاف‌پذیری میثاق توجیه کند، اما این توجیه با نص صریح «الواح وصایا» در تضاد است. اگر میثاق الهی است و برای هدایت بشریت طراحی شده، چرا هیچ مکانیسمی برای مرگ ناگهانی ولی امر پیش‌بینی نشده است؟ برای نمونه، در مسیحیت کاتولیک، نظام انتخاب پاپ از طریق شورای کاردینال‌ها استمرار رهبری را حتی در صورت مرگ ناگهانی تضمین می‌کند. فقدان چنین ساختاری در بهائیت، ادعای آرانی مبنی بر طبیعی بودن این وضعیت را بی‌اعتبار کرده و نشان‌دهنده وابستگی میثاق به شرایط انسانی است.

۲. نقش ایادیان امر: محافظت یا انحراف؟

عبدالبهاء نقش ایادیان امر را به‌عنوان حافظان میثاق و تأییدکنندگان جانشین ولی امر تعریف کرده است:

«ایادی امرالله باید … تشخیص ولیّ امرالله بر عهده ایادی است که نه نفر از میان خود به تصدیق او قیام کنند» («الواح وصایا»، جزء دوم).

پس از مرگ شوقی افندی، ایادیان به‌جای تأیید جانشین، به‌عنوان رهبران موقت عمل کردند و قدرت را به بیت‌العدل اعظم انتقال دادند (آرانی، بخش ۲). آرانی این اقدام را به‌عنوان انعطاف‌پذیری نظام بهائی توجیه می‌کند، اما این توجیه با نص صریح «الواح وصایا» ناسازگار است. نقش ایادیان به‌صراحت حفاظت از میثاق و تأیید جانشین است، نه اداره موقت یا بازنگری ساختار. برای مقایسه، در نظام‌های حکومتی مانند سلطنت‌های مشروطه، شورای نایب‌السلطنه وظایف مشخصی برای حفظ نظم دارد. اقدام ایادیان در انتقال قدرت، انحرافی از نقش تعریف‌شده آن‌هاست و ادعای آرانی درباره طبیعی بودن این وضعیت را رد می‌کند.

۳. ولایت امر و بیت‌العدل اعظم: پیوند یا گسست؟

«الواح وصایا» رابطه‌ای ناگسستنی بین ولی امر و بیت‌العدل اعظم برقرار می‌کند:

«ولیّ امرالله رئیس مقدّس دائمی این مجلس (بیت‌العدل اعظم) است» («الواح وصایا»، جزء دوم).

با این حال، در سال ۱۹۶۳، بیت‌العدل اعظم بدون حضور ولی امر تشکیل شد و خود را مرجع نهایی اعلام کرد («Bahá’í News»، ژانویه ۱۹۵۸). آرانی این گسست را به‌عنوان تکامل طبیعی نظم بهائی توصیف می‌کند، اما این ادعا با نص «الواح وصایا» در تعارض است. اگر ولی امر رئیس دائمی بیت‌العدل است، چگونه این نهاد بدون او مشروعیت دارد؟ در مقایسه، در اسلام شیعی، انتقال مرجعیت به فقها در غیبت امام زمان با استدلال‌های کلامی و فقهی توجیه شده است. در بهائیت، هیچ استدلال متنی برای این گسست ارائه نشده است. این تناقض نشان می‌دهد که اصول اولیه بهائیت برای تطبیق با شرایط کنار گذاشته شده‌اند و ادعای آرانی درباره انطباق این تغییرات با نظم الهی را بی‌اعتبار می‌کند.

۴. تفسیر الهی یا محدودیت زبانی؟

آرانی معتقد است که ولی امر باید به زبان‌های عربی و فارسی مسلط باشد تا متون الهی را تفسیر کند:

«ولی امر مفسر کلام خدا است» («الواح وصایا»، جزء اول؛ آرانی، بخش ۶).

این شرط، تناقضی در ادعای الهی بودن تفسیر ایجاد می‌کند. اگر تفسیر ولی امر الهام الهی است، چرا به تسلط بر زبان محدود است؟ در مسیحیت، پاپ نیازی به تسلط بر عبری یا یونانی ندارد، زیرا تفسیر او مبتنی بر سنت کلیسا تلقی می‌شود. آرانی این محدودیت را به‌عنوان بخشی از نظم طبیعی بهائیت توجیه می‌کند، اما این توجیه با ادعای جهانی بودن تعالیم بهائی در تضاد است. اگر متون برای هدایت بشریت نازل شده‌اند، چرا تفسیر آن‌ها به توانایی زبانی وابسته است؟ این تناقض، ادعای آرانی درباره الهی بودن ساختار بهائیت را زیر سؤال می‌برد.

۵. تجربه تاریخی: نظم الهی یا بن‌بست سازمانی؟

شوقی افندی در طول ۳۶ سال رهبری (۱۹۲۱-۱۹۵۷)، نظم اداری بهائیت را گسترش داد و آن را «لمحه‌ای از فجر موعود» خواند («نوشته‌های اداری شوقی افندی»، ۱۹۵۳). اما مرگ او بدون جانشین، این نظم را دچار بن‌بست کرد. ایادیان با انتقال قدرت به بیت‌العدل اعظم، مسیری جدید ایجاد کردند که با اصول اولیه میثاق ناسازگار بود (آرانی، بخش ۷). آرانی این انعطاف را نشانه‌ای از قدرت نظم بهائی می‌داند، اما این ادعا با مفهوم یک نظم الهی تغییرناپذیر در تضاد است. برای نمونه، در بودیسم تبتی، نظام دالایی لاما از طریق مکانیسم تناسخ استمرار می‌یابد. فقدان چنین مکانیسمی در بهائیت، ادعای آرانی درباره طبیعی بودن این بن‌بست را رد کرده و نشان‌دهنده آسیب‌پذیری نظم بهائی در برابر بحران‌های پیش‌بینی‌پذیر است.

۶. تحلیل آرانی: استدلال یا خودتناقضی؟

آرانی با استناد به «الواح وصایا»، معتقد است که عدم تعیین جانشین توسط شوقی افندی و ناتوانی ایادیان، به معنای پایان ولایت امر است (آرانی، بخش ۱ و ۲). با این حال، او خود را از ادعای ولایت محروم می‌کند، زیرا فاقد تسلط زبانی و خویشاوندی با اغصان است (آرانی، بخش ۶). این استدلال خودتناقض است: اگر شرایط تسلط زبانی و خویشاوندی برای رد ادعای آرانی معتبر هستند، چرا برای شوقی افندی یا بیت‌العدل اعمال نمی‌شوند؟ این دوگانگی، تحلیل آرانی را به مجموعه‌ای از ادعاهای متناقض تبدیل کرده و تلاش او برای عادی‌سازی وضعیت بهائیت را بی‌اعتبار می‌سازد.

نتیجه‌گیری

تلاش ایمان مطلق آرانی برای توجیه وضعیت کنونی بهائیت به‌عنوان شرایطی طبیعی و منطبق با تعالیم اولیه، تلاشی نافرجام است. از ابهام در جانشینی و انحراف ایادیان امر تا گسست بیت‌العدل از ولایت و محدودیت‌های زبانی تفسیر، شواهد نشان‌دهنده شکاف عمیقی بین ادعاهای الهی و واقعیت‌های تاریخی است. «الواح وصایا»، که قرار بود پایه‌ای مستحکم برای میثاق الهی باشد، در مواجهه با واقعیت‌هایی مانند مرگ شوقی افندی بدون وصیت و تشکیل بیت‌العدل بدون ولی امر، ناکارآمد بوده است. این تناقضات، همراه با خودتناقضی‌های استدلال آرانی، نشان می‌دهند که آیین بهائیت بیش از آنکه یک نظام الهی پایدار باشد، به محدودیت‌های انسانی و شرایط زمانی وابسته است. این تحلیل، ادعای وحدت و نظم بدیع جهانی را به چالش کشیده و پرسش‌های عمیقی درباره ماهیت الهی این آیین مطرح می‌کند.

نویسنده: حجت الاسلام علیرضا روزبهانی؛ مدیر موسسه معراج

منابع

  • «الواح وصایای عبدالبهاء»، ترجمه رسمی جامعه بهائی.
  • ایمان مطلق آرانی، «چرا من ولی امر نیستم؟».
  • «نوشته‌های اداری شوقی افندی»، ۱۹۵۳.
  • «Bahá’í News»، ژانویه ۱۹۵۸.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *