نقشه تبشیری «Transform Iran»: مداخله درونی در قالب نجات‌طلبی غربی

مسیحیت، مسیحیت صهیونیستی، مسیحیت تبشیری

 

سازمان موسوم به «Transform Iran» که عنوان نهاد خیریه‌ای و مذهبی را یدک می‌کشد، در واقع یکی از بازوهای فرهنگی – تبشیری پروژه نفوذ غرب در کشورهای اسلامی است که با پوشش‌هایی همچون کمک انسانی، حمایت از پناهجویان و دفاع از اقلیت‌ها، هدفی بسیار فراتر از فعالیت دینی را دنبال می‌کند: تضعیف ساختارهای اسلامی و ترویج مسیحیت تبشیری از دل جوامع اسلامی.

این مؤسسه که ابتدا با عنوان «222Ministries» در سال‌های ابتدایی دهه ۱۳۷۰ (۱۹۹۰ میلادی) کار خود را آغاز کرد و سپس به «Transform Iran» تغییر نام داد، اکنون مدعی است که صدها کلیسای زیرزمینی در ایران تأسیس کرده و توانسته است بیش از صدهزار نفر را طی سی سال گذشته به مسیحیت برگرداند. ادعایی که با هدف ایجاد جنگ روانی و ترس‌آفرینی میان نهادهای فرهنگی و امنیتی ایران صورت می‌گیرد و هیچ‌گاه به‌طور مستقل راستی‌آزمایی نشده است.

اما آنچه ماهیت اصلی این جریان را آشکارتر می‌کند، چرخش تمرکز ناگهانی این سازمان از ایران به افغانستان، درست در سال ۲۰۲۱ و هم‌زمان با تحولات این کشور و سقوط کابل است. چرا باید یک سازمان مدعی «تحول در ایران»، ناگهان وارد عرصه افغانستان شود؟ پاسخ ساده است: افغان‌ها پاشنه آشیل نفوذ در ایران‌اند. با بیش از دو میلیون مهاجر افغان در ایران که بخش قابل‌توجهی از آنان از طبقات فرودست اجتماعی و آسیب‌پذیر هستند، این سازمان دریافته که نفوذ در میان افغان‌ها، راهی مؤثر برای شکستن انسجام فرهنگی و مذهبی درون ایران خواهد بود.

در حالی که جمهوری اسلامی ایران طی دهه‌های گذشته یکی از امن‌ترین و بزرگ‌ترین میزبانان جمعیت پناهنده در جهان بوده، روایت این سازمان از «بدرفتاری سیستماتیک با افغان‌ها» در رسانه‌ها، تنها بازتابی از یک پروژه تبلیغاتی هدفمند برای سیاه‌نمایی چهره اسلام انقلابی و تضعیف مشروعیت اخلاقی جمهوری اسلامی است. استفاده ابزاری از آیات توراتی در وب‌سایت رسمی مؤسسه برای هشدار درباره رفتار با بیگانگان، نه تنها نشانه‌ای از سوء‌استفاده دینی در جهت اهداف سیاسی است، بلکه بیانگر تلاش آشکار غرب برای بازتعریف مفاهیم انسانی در قالب مسیحی آن است.

نکته‌ای مهم در بیانیه رسمی این مؤسسه، اعتراف به دریافت «پیامی نبوی» پیش از سقوط کابل است؛ عبارتی که در پوشش معنوی، باز هم نشانه‌ای از هماهنگی اطلاعاتی و برنامه‌ریزی از پیش تعیین‌شده در ارتباط با تحولات آینده منطقه تلقی می‌شود. چنین عباراتی، که ظاهری معنوی دارند، عملاً ابزاری برای تبرئه نهادهای اطلاعاتی غربی و در عین حال توجیه مداخلات پنهان در مناطق مسلمان‌نشین هستند.

ادعای وجود «هفت کلیسا» در افغانستان، ارسال کمک‌های بشر‌دوستانه به ۱۷۰۰ نفر و تأسیس شبکه‌های زیرزمینی و ارتباطی، در ظاهر ممکن است فعالیتی نوع‌دوستانه جلوه کند؛ اما با نگاهی عمیق‌تر، کاملاً با استراتژی نفوذ در کشورهای اسلامی و بی‌ثبات‌سازی فرهنگی و ایدئولوژیک جوامع در تقابل با اسلام ناب هماهنگ است.

این پروژه تبشیری، از آنجا که زبان فارسی و دری را مشابه می‌داند و افغان‌ها را «بخشی از رسالت خود» می‌خواند، عملاً اسلام‌زدایی از بستر فارسی‌زبانان منطقه را در دستور کار دارد و با خلق کلیساهای خانگی، نسل‌های نوظهور مسلمان در ایران و افغانستان را از درون مورد هدف قرار داده است.

در نهایت، گزارش فعالیت‌های مؤسسه «Transform Iran» نمونه‌ای واضح از تلاقی نر‌م‌افزارهای جنگ روانی و استحاله فرهنگی است که می‌کوشد با نام مسیحیت، حقیقت اسلام را به حاشیه براند و با ارائه تصویری تحریف‌شده از وضعیت پناهندگان، اعتماد عمومی به نظام اسلامی را تضعیف کند. دانشجویان علوم سیاسی، ارتباطات و امنیت ملی باید این موارد را به عنوان نمونه‌ای عینی از نفوذ نرم و برنامه‌ریزی‌شده غرب در بسترهای انسانی و مذهبی جوامع اسلامی مورد تحلیل قرار دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *