بهتازگی، کاترین شکدُم، چهره بدنامی که با پوشش روزنامهنگاری و حمایت از جبهه مقاومت، سالها در ایران و منطقه نقش یک «نفوذی» را بازی کرد، در یادداشتی در رسانه صهیونیستی «تایمز آف اسرائیل»، نقاب جدید خود را به نمایش گذاشته است. این یادداشت که در ظاهر یک مرثیه احساسی برای «شجاعت یهودی بودن» در دنیای امروز است، در واقع یک عملیات روانی پیچیده و چندلایه است که توسط یک متخصص جنگ نرم طراحی شده. هدف این عملیات، نه دفاع از یک هویت دینی، که مشروعیتبخشی به جنایات رژیم صهیونیستی و ارعاب منتقدان از طریق برچسب یهودستیزی است.
سلاح اول: یکی کردن «یهودیت» با «صهیونیسم» برای خاموش کردن نقد
اولین و اصلیترین شگرد شکدُم در این متن، یک مغالطه ساده و خطرناک است: او به عمد، هویت دینی «یهودیت» را با ایدئولوژی سیاسی «صهیونیسم» یکی میکند. او از «نفرتی» مینویسد که در «هر تیتر و هر نگاه چپ» احساس میشود، اما به عمد از ذکر این واقعیت طفره میرود که این «نفرت»، نه از یهودیان، که انزجار جهانی از جنایات و کودککشی رژیم صهیونیستی پس از عملیات طوفان الاقصی است.
او با این کار، هرگونه نقد سیاسی و حقوقی به آپارتاید و نسلکشی را به یک «حمله به هویت یهودی» تقلیل میدهد. وقتی او میگوید «دنیا بهتر میشد اگر ما کمتر دیده میشدیم، کمتر شنیده میشدیم—کمتر یهودی بودیم»، در واقع در حال ساختن یک سپر انسانی از تمام یهودیان جهان برای محافظت از یک رژیم جنایتکار است. این یک گروگانگیری هویتی است که در آن، هر یهودی به طور ناخواسته به حامی جنایات سگ هار آمریکا در منطقه تبدیل میشود.
سلاح دوم: مهندسی «ذهنیت محاصره» برای توجیه تجاوز
در حالی که کشتی بشردوستانه «صمود» با فعالانی از سراسر جهان که برای رساندن غذا و دارو به غزه تلاش میکردند، توسط نیروی دریایی رژیم صهیونیستی توقیف شده است، شکدم با استادی تمام، از تاریخ برای ساختن یک «ذهنیت محاصره» استفاده میکند. او با یادآوری فرعون، هامان و آنتیوخوس، این پیام را به مخاطب یهودی خود القا میکند که «ما همیشه تحت حمله بودهایم و امروز نیز در همان وضعیت قرار داریم.» این روایت، رژیم صهیونیستی را نه یک قدرت اتمی متجاوز، که یک قربانی ابدی و در حال دفاع از خود به تصویر میکشد.
اوج این عملیات روانی، آنجاست که او «امنیت» را نه یک «اقدام خصمانه»، که یک «اقدام عاشقانه» توصیف میکند و میگوید: «ما برای دفاع از سالمندان و کودکانمان عذرخواهی نخواهیم کرد»! این جمله، در حالی که در ظاهر کاملاً انسانی به نظر میرسد، در واقع یک توجیه شاعرانه برای بمباران مدارس، بیمارستانها و اردوگاههای آوارگان در غزه است. او با این کار، تجاوز و جنایت جنگی را به نام «عشق» و «امنیت» تطهیر میکند.
«این همان «عشقی» است که در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه جمهوری اسلامی ایران و جنگ علیه لبنان، خود را در قالب بمباران زیرساختها، تجاوز و به شهادت رساندن صدها غیرنظامی مظلوم، از جمله زنان و کودکان، نشان داد. شکدم با نادیده گرفتن این کارنامه سیاه از جنایت و تجاوز، تلاش میکند تا جلاد را در جایگاه قربانی قرار دهد و فریاد قربانیان را به عنوان «یهودستیزی» خاموش کند.»
ریاکاری یک نفوذی: فراخوان به «شجاعت» از زبان کسی که با «پنهانکاری» به شهرت رسید
ریاکارانهترین بخش این یادداشت، آنجاست که شکدُم از مخاطبان خود میخواهد که «کوچک نشوند»، «نام خود را عوض نکنند» و «ستاره داوود خود را پنهان نکنند». این فراخوان به شجاعت و شفافیت، از زبان کسی بیان میشود که تمام هویت حرفهای و شهرت خود را بر پایه فریب، پنهانکاری و زندگی با یک هویت جعلی بنا نهاده است.
او سالها با نقاب یک روزنامهنگار ضدصهیونیست، به محافل جبهه مقاومت نفوذ کرد و امروز، همان شخص، دیگران را به دلیل «پنهان کردن هویت» سرزنش میکند. این تناقض، ماهیت واقعی این متن را افشا میکند: این یک موعظه اخلاقی نیست، بلکه یک دستورالعمل سیاسی از سوی یک مامور جنگ روانی است که خود استاد استفاده از ماسکهای مختلف برای رسیدن به اهداف سیاسی است.
سخن آخر:
یادداشت کاترین شکدم، بیش از آنکه یک دفاع از هویت یهودی باشد، یک بیانیه جنگی علیه هرگونه صدای منتقد رژیم صهیونیستی است. در حقیقت، عملیات روانی ست که در آن، مفاهیمی مقدس مانند «شجاعت»، «عشق» و «ایمان» به ابزاری برای توجیه آپارتاید، نسلکشی و ارعاب تبدیل میشوند. این متن، شاهدی دیگر بر این واقعیت است که خطرناکترین نوع پروپاگاندا، آن است که در لفافهای از احساسات انسانی و معنویت دروغین پیچیده شده باشد؛ تخصصی که کاترین شکدم در آن استاد است.