مقدمه: وقتی «کارشناس» به سرباز جنگ روانی تبدیل میشود
اخیراً، آلبرت بوتهساز، چهرهای که با هویت «یهودی ایرانیتبار» در جایگاه «کارشناس مسائل سیاسی» معرفی میشود، در یک سخنرانی یکطرفه به تحلیل جنگ ۱۲ روزه و سناریوهای آینده درگیری میان ایران و رژیم منحوس صهیونیستی پرداخته است. این برنامه در بستر سازمان صهیونیستی «نه به یهودستیزی» که متشکل از یهودیان ایرانیتبار اپوزیسیون است، انتشار یافته است.
او با استفاده از آمار، اصطلاحات نظامی و ژستی بیطرفانه، تلاش میکند تا یک روایت کاملاً حسابشده و جهتدار را بهعنوان یک «تحلیل عینی» به مخاطب خود القا کند. این یادداشت، سه تکنیک اصلی بوتهساز در این عملیات روانی را کالبدشکافی میکند: شعبدهبازی با آمار برای ساختن «پیروزی» از شکست، تحریف تاریخ برای تخریب روحیه ملی، و ارائه آرزوهای امپریالیستی بهعنوان «آینده محتوم» منطقه.
۱. تکنیک اول: شعبدهبازی با آمار؛ چگونه شکست پدافندی اسرائیل به «پیروزی» تبدیل میشود؟
نخستین و کلیدیترین تکنیک بوتهساز، بازی ماهرانه با آمار برای وارونهسازی واقعیت است. او با پذیرش اینکه بیش از ۳۰ موشک ایرانی به خاک فلسطین اشغالی اصابت کرده، بلافاصله این شکست بزرگ و بیسابقه برای گرانترین سیستم پدافندی جهان را به یک پیروزی برای اسرائیل تقلیل میدهد. در منطق او، نرسیدن بقیه موشکها، گواهی بر «برتری هوایی مطلق» اسرائیل است، نه اصابت دقیق بیش از ۳۰ موشک، گواهی بر فروریختن هیمنه پدافندی آن!
او در ادامه با اشاره به هزینه سرسامآور موشکهای رهگیر آمریکایی و اسرائیلی (تا ۱۲ میلیون دلار برای هر شلیک) در برابر موشکهای ایرانی، این موضوع را نه بهعنوان یک جنگ فرسایشی اقتصادی که اسرائیل و آمریکا توان تحمل آن را ندارند، بلکه صرفاً یک «مسابقه تسلیحاتی» معرفی میکند. این یک تحریف آشکار از یک استراتژی موفق و نامتقارن است که دشمن را مجبور به پرداخت هزینههای گزاف برای دفاع از خود میکند. اوج این فریبکاری، جایی است که مغز الکترونیکی موشکهای ایرانی را به «اسباببازی بچهها» تشبیه میکند؛ غافل از اینکه همین «اسباببازیها» توانستند از پیچیدهترین لایههای پدافندی جهان عبور کرده و اهداف خود را مورد اصابت قرار دهند.
۲. تکنیک دوم: تحریف تاریخ؛ سوءاستفاده از نوستالژی برای تخریب روحیه ملی
بوتهساز در یکی از افشاگرانهترین بخشهای تحلیل خود، با حسرتی نمایشی میگوید که هواپیماهای اف-۱۶ که ایران را بمباران کردند، «همانهایی بودند که شاه فقید خریداری کرده بود». این یک تحریف تاریخی و یک عملیات روانی کاملاً هدفمند است.
• هدف اول، ایجاد حسرت و تفرقه: او با این کار تلاش میکند تا با تحریک نوستالژی سلطنتطلبان، این پیام را القا کند که انقلاب اسلامی باعث «ازدسترفتن» این قدرت نظامی شده است. او بهعمد این واقعیت را نادیده میگیرد که آن تجهیزات، ابزاری در دست آمریکا برای کنترل منطقه بود و ایران هیچگاه اجازه استفاده مستقل از آن علیه منافع غرب را نداشت.
• هدف دوم، القای ضعف ذاتی: این روایت، این دروغ را ترویج میکند که قدرت نظامی ایران صرفاً یک میراث باقیمانده از دوران پهلوی است و جمهوری اسلامی ذاتاً توانایی تولید قدرت را ندارد. این در حالی است که تمام توانمندیهای بازدارنده امروز ایران، از جمله قدرت موشکی و پهپادی که هراس را بر دشمنانش مستولی کرده، محصول تفکر استراتژیک و خودکفایی پس از انقلاب است.
۳. تکنیک سوم: آرزوهای امپریالیستی بهمثابه «آینده محتوم»
خطرناکترین بخش پروژه بوتهساز، جایی است که او نقاب «تحلیلگر» را کنار زده و در نقش «سخنگوی سیاستهای آینده اسرائیل و آمریکا» ظاهر میشود. او با قاطعیتی پیامبرگونه، آینده منطقه را پیشبینی میکند:
• حزبالله لبنان «خلع سلاح خواهد شد».
• جنوب لبنان به یک «منطقه غیرنظامی» تبدیل خواهد شد.
• سوریه به سمت «تجزیه غیررسمی» پیش خواهد رفت.
اینها «تحلیل» نیستند؛ اینها رونمایی از آرزوهای استراتژیک و اهداف امپریالیستی رژیم صهیونیستی و متحدانش برای منطقه است. او با ارائه این سناریوها بهعنوان «آینده محتوم»، تلاش میکند تا مخاطب را دچار جبرگرایی تاریخی کرده و هرگونه مقاومت در برابر این نقشهها را بیهوده و غیرعقلانی جلوه دهد. این یک جنگ روانی برای القای ناامیدی، تضعیف اتحاد مقدس و پذیرش سلطه دشمن است.
نتیجه
تحلیل آلبرت بوتهساز، نه یک تحلیل نظامی، بلکه یک مانیفست سیاسی است. او با شعبدهبازی با آمار، تحریف تاریخ و ارائه آرزوهای رژیم سفاک صهیونی بهعنوان واقعیتهای آینده، نقش یک سرباز را در جنگ روانی تمامعیار علیه ایران و محور مقاومت ایفا میکند. این گفتار، نمونهای کامل از چگونگی کارکرد پروپاگاندای مدرن است که در آن، یک چهره با هویت «ایرانیتبار»، به ابزاری برای تئوریزه کردن و عادیسازی سیاستهای خصمانه علیه وطن خود تبدیل میشود.