در سیرک سیاسی که تحت عنوان «همکاری ملی برای نجات ایران» اخیرا در مونیخ برپا شد، نقابها یک به یک فرو افتاد تا چهرهی واقعی کارگزاران پروژههای ضدایرانی آشکارتر از همیشه گردد. در این میان، سخنرانی الهام یعقوبیان، یهودی ایرانی تبار و بنیانگذار سازمان مشکوک و بدنام «همبستگی دو ملت ایران و اسرائیل»، بیش از یک سخنرانی، یک کیفرخواست علیه خود و جریانی بود که نمایندگیاش را بر عهده دارد.
هرچند یعقوبیان با کلمات بازی کرد و تلاش نمود نیت اصلی خود را در لفافهای از واژگان فریبنده بپوشاند، اما تحلیل عمق سخنان او، در کنار هویت و پیشینهاش، جز یک معنا ندارد: او به عنوان یک مهرهی کلیدی در پازل امنیتی طراحیشده علیه ایران، در حال تشریح مأموریت خود و همفکرانش بود.
این سخنرانی را باید از منظر کسی خواند که به اذعان سخنان افشاگرانه، مسئولیت هماهنگی فتنه «زن، زندگی، آزادی» از سوی سیا و موساد را بر عهده داشته است.
او با وقاحتی بینظیر، از جامعه ایرانیان خارج از کشور نه به عنوان یک سرمایه ملی، بلکه به مثابه یک «منبع راهبردی» برای اهداف بیگانه یاد کرد. فرصت استثنایی که او پس از فتنه ۱۴۰۱ از آن دم میزند، چیزی جز فعالسازی این پیادهنظام برای اجرای نقشه شوم فروپاشی ایران متحد و منسجم نیست.
چهار محوری که او ترسیم کرد، در واقع چهار ستون اصلی همین نقشه خیانتبار است:
محور اول؛ فعالسازی ستون پنجم برای فشار خارجی
یعقوبیان صراحتاً خواستار استفاده از ایرانیان نفوذی در نهادهای غربی شد. هدف چیست؟ نه لابی برای منافع ملی، بلکه اخلال در سیاست خارجی کشورهای میزبان و جهتدهی آن به سمت فشار حداکثری، تحریم و انزوای ایران تا روند فروپاشی تسریع شود. این فراخوانی آشکار برای فعالسازی یک شبکه جاسوسی و نفوذ علیه امنیت ملی ایران است.
محور دوم؛ تئوریپردازی برای ویرانی در لباس بازسازی
در پوشش واژگان عوامفریبانه «دانشافزایی و بازسازی»، او از فاز عملیاتی کردن پروژههای براندازی سخن گفت. این یعنی نخبگان خودفروخته در دیاسپورا موظفاند نقشههایی را که در اتاقهای فکر واشنگتن و تلآویو برای دوران پسا-جمهوری اسلامی کشیده شده، به برنامههای عملیاتی تبدیل کنند.
محور سوم؛ ماشین جنگ روانی برای ترور حقیقت
یعقوبیان با اشاره به «استفاده از رسانههای بین المللی»، دستور کار مشخصی برای بمباران روانی ملت ایران صادر کرد. او از ایرانیان معاند خارج از کشور میخواهد با استفاده از تریبونهای بینالمللی، روایتی سراسر دروغ، سیاهنما و مملو از نفرت را به جهان پمپاژ کنند تا ضمن نابودی روحیه ملی، هرگونه اقدام خصمانه علیه ایران را در افکار عمومی جهان توجیه کنند.
محور چهارم؛ صدور فرمان آشوب از خارج به پیادهنظام داخلی
خطرناکترین محور، تأکید او بر «پیوند با داخل» بود. این عبارت رمزآلود، ترجمه دیگری از ایجاد یک مرکز فرماندهی خارجی برای هدایت و خطدهی به عوامل فریبخورده در داخل کشور است. دیاسپورای مد نظر او قرار است نقش «همپیمان» را بازی نکند، بلکه نقش افسر بالادستی را برای به آتش کشیدن خیابانها ایفا کند.
نتیجه: اعتراف به یک مأموریت، نه نجات یک ملت
الهام یعقوبیان در مونیخ، شاید مستقیماً به نام «سیا» و «موساد» اعتراف نکرد، اما تمام سخنرانی او شرح وظایف یک کارگزار امنیتی بود. او و همفکران اپوزوسیونش در همایش مونیخ، نشان دادند که در پروژه ضدایرانی، نه در حاشیه، که دقیقاً در «متن» خیانت ایستادهاند و برای آینده ایران، پاسخی جز ویرانی، وابستگی و تجزیه در سر ندارند.