به گزارش بهداشت معنوی، عبدالله شهبازی مورخ ایرانی در آبان ۱۳۹۳ مطلبی افشاگرانه درباره عدنان اکتار و به همراه طعنه به برخی افراد داخلی در فیسوک خود منتشر کرده بود که به مناسبت محکومیت عدنان اکتار در دادگاه ترکیه آن را باز نشر می کنیم.
«هارون یحیی» را احتمالاً میشناسید. اهل ترکیه است. اسمش عدنان اُکتار است ولی با نام مستعار «هارون یحیی» شهرت یافته. خیلی هم معروف شده به دلیل مطالب فراوانی که در «افشای» فراماسونری و ایلومیناتی و توطئه یهود و انکار هولوکاست و ردّ داروینیسم و غیره و غیره منتشر کرده که در ایران نیز، مانند ترکیه، برای عدهای جذاب است. عدنان اکتار یکی از پدیدههایی است که، مثل فتحالله گولن، رهبر «جماعت گولن»، از درون شبکه «مدارس نور» سعید نورسی، یا بقول نوریها «علامه بدیعالزمان سعید نورسی» (متوفی مارس ۱۹۶۰/ اسفند ۱۳۳۸)، بیرون آمد؛ و البته تفاوت شومنی چون عدنان اکتار با گولن بسیار زیاد است.
امروز مقالهای خواندم در وبسایت «صفحه آخر» با عنوان: «فراماسون خوب، فراماسون بد: چگونه منتقد بزرگ فراماسونری تبدیل به استاد اعظم شد؟» بنقل از ماهنامه «عصر اندیشه»، شماره ۲. نه نویسنده مقاله را میشناسم و نه نشریه فوق را دیدهام. [۱]
مقاله خوبی است. اطلاعات مفیدی درباره هارون یحیی به دست میدهد. ولی نتیجهگیری نویسنده این است که هارون یحیی سرانجام در برابر فشارهای فراماسونها تسلیم شد و در ازای این تسلیم مقام «استاد اعظمی» و درجه سی و سوّم ماسونی به او اعطا شد. مأخذ ادعای خود هارون یحیی است. این بخش از مقاله با عنوان «آغاز تراژدی یک ماسونشناس مشهور» شروع میشود.
من هیچگاه هارون یحیی را «ماسونشناس» نمیدانستم و اکنون نیز باور نمیکنم «ماسون درجه سی و سوّم» باشد. فراماسونری درجات پائین «دکان» است ولی درجه سی و سوّم را به هر کسی نمیدهند؛ مراحل «سلوک» بسیار طولانی است!
آن زمان که برخی مراکز ایرانی، که با تفکر هارون یحیی احساس یگانگی میکردند یا به عمد میخواستند هارون یحیی را در ایران مطرح کنند، شروع کردند به ترجمه و انتشار کتابهای هارون یحیی بارها گفتم که او شارلاتان است و کتابهایش عملیات روانی است برای لوث کردن این گونه مباحث در حوزه اندیشه سیاسی. برای من هیچگاه مباحثی چون فراماسونری یا توطئه یهود «راز» نبود بلکه پدیدههایی عینی بود که میتوان و باید شناخت و حد و مرز واقعیت را از اوهام تفکیک کرد. کسی که میخواهد واقعیت را در سایه اوهام قرار دهد یا نادان است، یا شیاد است یا مأمور. ولی هیچگاه برای هارون یحیی آنقدر ارزش و اهمیت قائل نبودم که مقالهای دربارهاش بنویسم. در همین فیسبوک چند بار برخی دوستان پرسیدند و به این پاسخ کوتاه بسنده کردم که «هارون یحیی یا شیاد است یا مأمور» [۲] و «هارون یحیی، که اسم اصلیاش عدنان اکتار، است یک شارلاتان مشکوک است که تحقیقات ضد ماسونی را دکان کرده و اطلاعات راست و دروغ را مخلوط می کند.» [۳]
الان هم بنظرم هارون یحیی جوانی هوچی و جویای نام، و البته دارای استعدادهای معین، بود که کانونهایی، با شناخت این روحیات، او را حمایت و باد کردند و سرانجام کارش را به اینجا رسانیدند که فرقه «اسلام سکسی» تأسیس کند و «حرمسرا» تشکیل دهد و شبکه تلویزیونی و تشکیلات عریض و طویل بهم زند. شاید از ابتدا مأمور بوده ولی اکنون نیز چیزی بیش از مأمور دون پایه نیست و این که میگوید ماسونها به من درجه سی و سوّم دادهاند مزخرف است مثل همان حرفهای مفت سابق او درباره فراماسونری و توطئه یهود.
کسانی که میخواهند هارون یحیی فعلی و «اسلام سکسی» او را بشناسند به مقاله جالب خانم لیلی لینچ، سردبیر مجله بالکانیست، مراجعه کنند. [۴] و نیز به کتاب ۲۴۰ صفحهای خانم آنه راس سولبرگ، که پایاننامه دکتری اوست، با عنوان «مهدی که کت و شلوار [مارک] آرمانی میپوشد.» [۵] و گفتگوی شان استون با هارون یحیی. چهره حیران و گیج شان استون در مواجهه با هارون یحیی دیدنی است. [۶]
هارون یحیی فرد نیست، پدیده است. هارون یحیی در درون ما نیز زندگی میکند. زمانی که شروع میکنیم به مهملبافی درباره زمین و زمان، باید بدانیم که این هارون یحیای درون ماست که طغیان کرده است. هارون یحیی به ترکیه منحصر نیست؛ در ایران هم هست. کسانی را میشناسیم که همچون هارون یحیی دفتر و دستک دارند و از حمایتهای کلان مالی- سیاسی «غیبی» برخوردار، و دختران نامقید به حجاب یا دین را دستهجمعی «صیغه» و «محرم» میکنند تا راحتتر بتوانند در اینگونه کلاسها «مسلمان» یا «محجبه»شان کنند. با «حرم» هارون یحیی تفاوت چندان ندارد. و کسانی را میشناسیم که همّ و غمشان ترویج مهملاتی از نوع حرفهای هارون یحیی است. اینان با هارون یحیی فرق اساسی ندارند و همانان که برای هارون یحیی پول و دفتر و دستک جور میکنند و آوازهاش را به عرش میرسانند حامی و مبلغ اینان نیز هستند.
هارون یحییها دارای کارکرد معینی هستند: دانش سیاسی و تاریخی ما نباید از حد معین فراتر رود. ما هنوز نیز، مانند دهه ۱۳۴۰، در میان دولتمردان دوران استعماری بریتانیا باید تنها گلادستون و لرد کُرزُن، یعنی همان لرد کِرزِن، را بشناسیم و به آنها فحش دهیم و در میان آمریکاییان فقط راکفلر را. پالمرستون و دیزرائیلی و لوید جرج در تاریخ بریتانیا یا لویی فیلیپ و لویی بناپارت و الیگارشی پاریس در دوران آنان یا مورگان و جیکوب شیف در آمریکا و امثال آنها باید ناشناخته بمانند. ما باید هنوز نیز به «کِرمیت روزولت» «کرومیت روزولت» بگوئیم و تمام کاسه کوزه کودتای بیست و هشت مرداد ۱۳۳۲ را بر سر او بشکنیم و چشم به لندن یا نیویورک بدوزیم تا خاطرهای، سندی، چیزی منتشر شود و اسرار تاریخمان را به ما بگوید. ما هیچگاه نباید تفاوت کمپانی کونوکو را با کمپانی رویال داچ شل بدانیم یا بدانیم توتال و پژو به چه کانونهایی تعلق دارند یا چرا انحصار مافیای خودرو در ایران بیداد میکند و فریادرسی نیست یا داعش با جنل انرژی یا با قرارداد سه میلیارد دلاری اخیر سعودی و فرانسه برای فروش سلاح به دولت لبنان چه ارتباطی دارد. سطح دانش سیاسی ما نباید از دوگزینهای «همه چیز توطئه است» (دائی جان ناپلئونیسم) و «هیچ توطئهای در کار نیست» فراتر رود، و فراماسونری، و اینگونه نهادها یا کانونها و فرقههای رازآمیز و پنهان، نباید پدیدهای عینی و قابل شناخت و ردیابی باشند بلکه باید شبحی بمانند مرموز و قَدَر قدرت که از زمان خلقت آدم ایجاد شده و تا به امروز سایه خود را بر سر جهان و جهانیان گسترده است.
منابع:
۱- http://bit.ly/1uy6UyB
۲- http://on.fb.me/1tCt7I6
۳- http://on.fb.me/1Ekl3jX
۴- Lily Lynch, “The Islamic Sex Cult Supporting Turkey’s Prime Minister,” Balkanist Magazine, March 28, 2014.
http://bit.ly/1AmEE4G
۵- Anne Ross Solberg, The Mahdi Wears Armani: An Analysis of the Harun Yahya Enterprise, [Södertörn Doctoral Dissertations 80], Stockholm: Elanders Sweden, 2013, 240 pages.
http://bit.ly/1zxeQkO
۶- https://www.youtube.com/watch?v=xnqau_V0X4w
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن توسط خبرگزاری بهداشت معنوی نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای آنها منتشر میشود.