بهداشت معنوی؛ چندی است با روند رو به گسترش جنبشهای نومعنویتگرا در گستره جهانی مواجه هستیم. با این که خاستگاه بسیاری از این جنبشهای معنوی در غرب است ولی با کمرنگ شدن مرزهای فرهنگی، دشمنان برای ایجاد تغییر باور مسلمانان کشورهای اسلامی بهخصوص در کشور ما از آموزههای به اصطلاح معنوی این جنبشها مدد بگیرند. نیل دونالد والش بهعنوان یکی از رهبران جنبش تفکر نوین با مطرح کردن خدایی ماوراء بینش سنتی مسیحی برگرفته از آموزههای کابالیستی و همچنین ادعای تجربه عرفانی در سری کتابهای گفتوگو با خدا، آسیبهای جدی اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را میتوان در آموزههای وی مشاهده کرد از این رو لزوم مطالعه و نقد و بررسی آثار وی امری ضروری است. در ادامه بخش پنجم یادداشت نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش، تقدیم شما خوانندگان عزیز میگردد.
ارزشهای اخلاقی در نگاه والش
در آموزههای انسان محورانه والش اصل و اساس، خواستهها و تمایلات نفسانی انسان میباشد چون اراده من بر این قرار گرفته که تو خود واقعیات را بشناسی و آن را تجربه کنی، پس اجازه میدهم هر جریان یا تجربهای را برای تحقق این مهم خلق کنی هر چه را تو به سوی خود بخوانی من خلق میکنم هر چه را در تصور داری، احساس میکنی، میگویی کافی است به سوی خود بخوانی و دقیقاً همان خواهد شد.
در این اندیشه است که دیگر خوبی و بدی معنای خود را از دست میدهد و به بهانه خلاقیت انسان گوهر درونی وی زیر سؤال میرود «من چیزی را «بد» یا «خوب» نمینامم (تو هم بهتر است این کار را نکنی) چون تو موجود خلاقی هستی».
والش، بنابر آموزههای مسیحیت در مورد گناه نخستین، گناه را مساوی با فکر و خلاقیت میداند همه فکرها خلاق هستند و هیچ فکری به اندازه فکر نخستین قوی نیست؛ و به همین دلیل است که گاهی این فکر، گناه نخستین نامیده میشود.
در معنویت والش، شیطان محبوب خداوند است و بزرگترین خدمت را به خدا انجام میدهد «شیطان چیزی است که تو شر مینامی حتی او را هم خداوند دوست دارد چون فقط در مقایسه با او است که تو میتوانی خوبی را بشناسی فقط از طریق کاری که شیطانی مینامی به عملی خدایی پی میبری و آن را انجام میدهی خداوند گرما را بیشتر از سرما بلندی را بیشتر از پستی چپ را بیشتر از راست خوبی را بیشتر از بدی دوست ندارد همه چیز نسبی است».
همه چیز از نقطه نظر خدای والش قابل قبول است «چگونه پروردگار میتواند چیزی را که وجود دارد نپذیرد؟ چیزی را رد کردن بهمنزله نفی آن است اگر خداوند بگوید چیزی مطلوب نیست بهمنزله آن است که آْن چیز مظهر او نیست و این نیز غیرممکن است».
والش با مطرح کردن قانون مقاومت، ایستادگی در مقابل با هوسها را رد میکند «تو نمیتوانی از چیزی دوری کنی چون تا قیامت تو را دنبال میکند؛ بنابراین در مقابل وسوسه مقاومت نکن و این را بدان چیزی به نام راه نادرست وجود ندارد».
وی در زیر سؤال بردن ارزشهای اخلاقی تا حدی پیش میرود تقدس خاصی به ویژگیهای حیوانی و غرایز نفسانی میدهد «چیزهایی را که غرایز پست، ابتدایی، یا حیوانی انسان مینامی محکوم نکن بلکه محترم شمار و بهعنوان جادهای که از طریق آن و به کمک آن تو میتوانی به منزل اولیهات برگردی احترام بگذار هیچ دلیلی ندارد که تو خودت را از لذایذ زندگی محکوم میکنی آنچه را مقدس است با آنچه مقدس نیست درهم بیامیز چون از طریق درک مراتب نازله است به عظمت مراتب بالاتر پی ببری».
جنبشهای تفکر نوین مانند بسیاری از جنبشهای اجتماعی، رویکردی آرمانگرایانه به خود میگیرد و نجات آینده بشریت را در حذف آموزههای اخلاقی جستجو میکند و با خرافه گرایی محض و تأثر از جنبشهای یوفوئی، زندگی انسانهای فضایی را بهعنوان الگوی اخلاقی و زندگی آرمانی معرفی میکند در چنین جوامعی، موجودات بهصورت انسانها لباس میپوشند و به شکل آنها در جعبه زندگی نمیکنند که شما ساختمان یا خانه مینامید انسانهای تکاملیافته در فضاهای طبیعی زندگی میکنند در اینجا مسئله اخلاقیات مطرح نیست. در چنین جوامعی «بایدهای اخلاقی» نظیر جوامع انسانی وجود ندارد. سیستم مدرسه در این جوامع وجود ندارد صرفاً یک روند آموزشی وجود دارد که طبق آن به بچه آموخته میشود چه کاری انجام دهد و این کار چه فوایدی را در بردارد. بچه توسط پدر و مادر اصلی تربیت نمیشود.
فرجامشناسی در آموزههای والش
یکی از مؤلفههای تربیت عرفانی در ادیان توحیدی توجه دادن به معاد و بازتاب اعمال هست. باور به زندگی پس از مرگ جزو اصول اعتقادی تمامی ادیان آسمانی است. اعتقاد به معاد، عامل بازدارندهای در مقابل سرکشیهای نفسانی انسان هست. از این رو دشمنان دین برای ایجاد تزلزل بر این باور متوسل به معنویتهای بدلی میشوند
والش با تأثیر از اندیشههای شرقی وجود تناسخ را با بیانات مختلف اثبات میکند افرادی هستند که تصور میکنند به هنگام مرگ جسم و ذهن فرومیریزند، در حالی که این چنین نیست جسم تغییر شکل میدهد و بخش غیر شفاف خود را پشت سر میگذارد ولی غشاء بیرونی خود را همواره حفظ میکند ذهن هم همواره با تو همراه است. ذهن، به روح و جسم بهصورت یک توده انرژی سه یعدی یا سه وجهی میپیوندد چنانچه تو انتخاب کنی، به این فرصت تجربهاندوزی که زندگی بر روی کره زمین مینامی، برگردی، خود الهیات یک بار دیگر ابعاد واقعی را بهصورت جسم، ذهن و روح متجلی میسازد والش با نفی جهنم، آتش را نه مکافات بلکه جنس آن را آگاهی میداند و در مورد بهشت، با تأثر از اندیشه لیبرالیستی بهشت موعود را در همین دنیا تعریف میکند چیزی به نام «بهشت» به مفهومی که در ذهن تو است وجود ندارد. فقط دانستن این نکته لازم است که تو عنقریب در بهشت هستی. مسئله بر سر قبول و درک است، نه کار و تلاش برای رسیدن به چیزی.
ناعقل گروی در تفکر نوین
با نگاه اجمالی به آموزههای تفکر نوین مانند قانون جذب، تجسم خلاق، جاذبه حیوانی، شعور کیهانی، تعطیلی اندیشه را میتوان یافت و درصدد پروش بعد احساس و خیال آدمی برآمدهاند. چنانچه در مورد چیزی در زندگی گیج و مبهوت هستی نباید درباره آن فکر کنی. هنگامیکه با مسئلهای روبرو هستی نباید به آن فکر کنی… به مشکلات فکر نکن و به آنها اهمیت نده از فکر ببر به یاد داشته باش که تو یک موجود بشری هستی نه یک فکر بشری؛ بنابراین به موجودیت گام بنه آنچه حس میکنی، همانی ست که هستی. احساس زبان روح است.
والش تصویرسازی و تخیل خدا را ترجیح میدهد به اندیشه و معرفت نسبت به خدا «برای درک خدا باید فکر را کنار بگذاری»
قوه عاقله در آدمی نعمتی الهی است که موجب تمایز بین حق و باطل، بدی و خوبی میشود. والش با طرح مسئله نسبیت اخلاق اندیشه را باعث به وجود آمدن خوب و بد میداند از این رو به مبارزه با خرد برآمده و بیان میکند «هیچ چیز بد نیست، مگر آنکه فکر آن را بد بپندارد. هرازگاهی خوب است که فکر کردن را بهکلی کنار بگذاری» از این رو وی برای متوقف کردن اندیشه، از زبان خدا پیشنهاد مدیتیشن و تمرکز بر خلأ را میدهد و برای تمرین تمرکز بر خلأ مراقبه تمرکز بر نور شمع را ارائه میدهد.
نتیجهگیری
با مطالعه بر شکلگیری جنبش تفکر نوین به وضوح نقش بنیادهای استکباری در پیدایش این جنبش و حمایتشان در روند گسترش این پدیده مشاهده میشود. مؤید این دیدگاه را میتوان در سلطهپذیر بودن آموزههای رهبران این تفکر یافت. والش با صراحت وجود ظالم و مظلوم را انکار میکند و بیان میکند اگر کسی هم ظلم کند هدیه است که سوی تو میآورد. «ظالم یا مظلومی وجود ندارد، شخص خوب و شخص بدی وجود ندارد و خداوند جز کمال نیافریده است. هیچکس به سویت نمیآید مگر آنکه هدیهای را برای تو به ارمغان بیاورد» والش با طرح، معنوی کردن سیاست نظام لیبرالیستی را بهعنوان، حکومت آرمانی ترسیم میکند. جنبشهای معنوی نوپدید با به ابتذال کشیدن معنویت و با حذف درونمایه تهذیب نفس، فقط بعد هیجانی عرفان را عرضه میکنند و از این ترفند بهراحتی اندیشههای استکباری خود را این بار در قالب معنویت عرضه میکنند.
لینکهای مرتبط:
نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش (۱)
نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش (۲)
نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش (۳)
نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش (۴)