بهداشت معنوی؛ چندی است با روند رو به گسترش جنبشهای نومعنویتگرا در گستره جهانی مواجه هستیم. با این که خاستگاه بسیاری از این جنبشهای معنوی در غرب است ولی با کمرنگ شدن مرزهای فرهنگی، دشمنان برای ایجاد تغییر باور مسلمانان کشورهای اسلامی بهخصوص در کشور ما از آموزههای به اصطلاح معنوی این جنبشها مدد بگیرند. نیل دونالد والش بهعنوان یکی از رهبران جنبش تفکر نوین با مطرح کردن خدایی ماوراء بینش سنتی مسیحی برگرفته از آموزههای کابالیستی و همچنین ادعای تجربه عرفانی در سری کتابهای گفتوگو با خدا، آسیبهای جدی اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را میتوان در آموزههای وی مشاهده کرد از این رو لزوم مطالعه و نقد و بررسی آثار وی امری ضروری است. در ادامه بخش دوم یادداشت نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش، تقدیم شما خوانندگان عزیز میگردد.
تجربه عرفانی نیل دونالد والش
آموزههای عرفانی والش نه از طریق وحی و ادیان گذشته بلکه به گفته خودش الهامات غیبی هست که برای وی اتفاق افتاده است. از همین رو والش سعی دارد هر چه بیان میکند از زبان خدا بگوید و تمامی گفتههایش را مستند به دریافتهای باطنیاش بکند.
خدای والش گفتههای تمامی ادیان را رد میکند و آنها را نامطمئنترین وسیله ارتباط میشمارد و تجربه را بهجای وحی ارائه میکند «به احساساتت گوش بده، به متعالیترین افکارت گوش بده، به تجربهات گوش بده. هرگاه هرکدام از این برداشتها متفاوت بود از چیزی که معلمانت به تو گفتهاند یا در کتابها خواندهای، کلمات را فراموش کن، کلمات نامطمئنترین منبع دریافت حقیقت هستند». در این بیان کلام الهی که در قالب کلمات به پیامبران بزرگ وحی گردیده و به مردم ابلاغ شده نامطمئنترین وسیله ارتباط شمرده میشود از این رو نیل دونالد والش در اینجا سه نوع ارتباط را با خدا مطرح میکند افکار، احساسات و تجربه.
افکار تخیلات و تصویرسازیهایی است که انسان برای تجسم خدا انجام میدهد. در نوع دیگر ارتباط با خدا، احساس است، برای بیان این نوع ارتباط حقیقت وجود آدمی منحصر در احساسات میشود «احساسات حقیقت وجود تو هستند». احساسات نه منفی است و نه مخرب آنها صرفاً حقیقت هستند این که تو چگونه حقیقت را بیان میکنی، این، اهمیت دارد ابراز احساسات وسیلهای برای ارتباط با خدا میشود «هنگامیکه از ته دل لبخند میزنی، عشق میورزی، میخوانی، پایکوبی میکنی، نسبت به حضور من هوشیارتر میشوی و مرا ابراز میکنی. این والاترین تعبیر از من است».
سومین و مهمترین طریق ارتباط، تجربه است. وی در مقابل پیامبران، قویترین رسول پروردگار را تجربه معرفی میکند این نوع ارتباط را که یک نوع ارتباط فراحسی است. «علاوه بر افکار و احساسات، خداوند از ابزار تجربه بهعنوان وسیله ارتباطی مهم و عظیم استفاده میکند» تجربه عرفانی در غرب توانست ایده شخصیسازی خدا را پرورش دهد. تصویر چنین خدایی به تعداد تجربهها خواهد بود «خداوند مظهر و مخلوق تجربه کننده است. مخلوق، تجسم، مظهر، اجراکننده همه آگاهیهایی است که خالق در مورد خودش میداند. خداوند در مظهر روحالقدس، وجود است وجود همان هستی ساده و بدیعی است که یگانه راه شناخت آن از طریق خاطره دانایی و تجربه است». در این نوع تجربه، نیازی به تهذیب نفس و ریاضت نیست بلکه همه میتوانند به این دریافتها برسند.
با اینکه نیل دونالد والش ویژگیهای خاصی برای تجربه عرفانی خود بیان میکند مثل مشاهده نور، همکلام شدن با صدای قدسی ولی تعریفی که از تجربه میکنی تعریفی عام است که کلام خدا در ترانه یک آهنگساز و هنرپیشه جاری میشود؛ یعنی بهتر است بگوییم معنوی کردن سخنان هنرپیشگان ترفندی است برای ارائه تفکر نوین با نام تجربه دینی.
گفتوگو میتواند در ذهن شما، بر کاغذ و یا به شیوههای دیگر تجربه شود هنگامیکه پاسخ من اندکی طولانی است، میتوانید آن را در ترانهای که میشنوید، فیلمی که میبینید، سخنرانی که در آن شرکت میکنید، مقالهای که در یک مجله میخوانید و یا سخنان اتفاقی دوستی که ناگهان در خیابان به او برخورد میکنید دریافت نمایید. هنگامیکه برای شما روشن شود که ما همواره در گفتوگو هستیم، آنگاه میتوانیم با هم دوست شویم و پس از آن وصل را تجربه خواهیم کرد.
نیل دونالد والش برای تجربه خدایی بودن خویش داستانی را از یک روح بیان میکند که میدانست نور است ولی با همه شناختی که از خود داشت و مرتب هم آن را بیان میکرد، ولی هیچکدام جای تجربه را نمیگرفت والش در بیان این تجربه میگوید: روح کوچک به خدا گفت به من بگو چه کار باید بکنم. من هر کاری بگویی انجام میدهم خداوند پاسخ داد: تو باید خودت را از ما جدا کنی و بعد باید تاریکی را به سوی خود بخوانی والش در این تجربه میکوشد اعمال تاریک و نفسانی را نوعی تجربه عرفانی القا کند.
برای ادراک چنین تجربهای سیر و سلوک عرفانی نیاز نیست بلکه برعکس برای رسیدن به این تجربه باید غرایز نفسانی خویش را تجربه کند تا به اوج برسد برای رسیدن به خود واقعی باید انرژی حیات در بدن بیدار شود. «انرژی حیات در امتداد ستون درونی هستی اوج میگیرد تا به ناحیهای برسد که تو آن را چشم سوم مینامی. این منطقهای است درست پشت پیشانی بین دو چشم و بالای ابروها. تو در واقع جاده درونی را برای چاکراها آماده میسازی وقتی انرژی درونی بهطور مکرر به جریان افتاد احساسی متعالی بر تو حاکم میشود باوجود همه اینها تو شوق و تمایلت را نسبت به غرایز نفسانی از دست نمیدهی و کوشش هم در این راستا نمیکنی. چون انسان تا مراتب پایین را طی و تجربه نکند نمیتواند مراتب بالاتر را درک و تجربه کند وقتی بهمراتب متعالی وجود میرسی باید مجدداً نزول و سقوطی داشته باشی تا لذت اوجگیری بهمراتب متعالی را تجربه کنی».
در این معنویت حتی هیپنوتیزم نیز نوعی دریافت عرفانی هست خدای نیل دونالد والش با توصیه به تمرکز بر نور شمع حاصل این تمرکز چنین بیان میکند «که شاید در نخستین، دهمین، صدمین یا هزارمین باری که چنین کنی، شعله آبیرنگ لرزان یا نور رقصانی در برابر تو پدیدار شود اگر حس میکنی با آن یکی میشوی، بگذار چنین شود این مرکز روح توست. همانی است که تو را احاطه کرده است این شعله از درون تو میگذرد و تو میباشد. به روح خود سلام کن، سرانجام آن را پیدا کردهای، سرانجام آن را تجربه کردهای…هنگامیکه به آن بپیوندی، شادمانی کامل و والایی را خواهی شناخت. تو کشف خواهی کرد که جوهر روح تو و من یکی است. تو با من یکی شدهای شاید برای لحظه ا ی یا حتی هزارم لحظهای».
نیل دونالد والش برای رسیدن به تجربه بهتر «هوشیاری گروهی» را مطرح میکند به همین خاطر وی نقش پیامبری به خود گرفته و این تجربه را به جهانیان تعلیم میدهد؛ و سعی در تغییر باور پیشین مردم برآمده تا بتواند تعالیم تفکر نوین را برای جهانیان عرضه کند.
ادامه دارد…
لینکهای مرتبط:
نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش (۱)