بهداشت معنوی؛ چندی است با روند رو به گسترش جنبشهای نومعنویتگرا در گستره جهانی مواجه هستیم. با این که خاستگاه بسیاری از این جنبشهای معنوی در غرب است ولی با کمرنگ شدن مرزهای فرهنگی، دشمنان برای ایجاد تغییر باور مسلمانان کشورهای اسلامی بهخصوص در کشور ما از آموزههای به اصطلاح معنوی این جنبشها مدد بگیرند. نیل دونالد والش بهعنوان یکی از رهبران جنبش تفکر نوین با مطرح کردن خدایی ماوراء بینش سنتی مسیحی برگرفته از آموزههای کابالیستی و همچنین ادعای تجربه عرفانی در سری کتابهای گفتوگو با خدا، آسیبهای جدی اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی را میتوان در آموزههای وی مشاهده کرد از این رو لزوم مطالعه و نقد و بررسی آثار وی امری ضروری است. در ادامه بخش چهارم یادداشت نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش، تقدیم شما خوانندگان عزیز میگردد.
معنویت در ستیز با دین و شریعت
شریعت بهعنوان یکی از موهبتهای الهی از طریق پیامبران برای تربیت بشر در قالب دین در اختیار انسانها قرار گرفته است. شرایع الهی با داشتن تکالیف حیاتبخش انسان را از یوغ ذلت هوسها رهایی میبخشد و گوهر حقیقت آدمی، عبودیت را تجلی میسازد. یکی از بارزترین شاخصههای جنبشهای معنوی نوپدید شریعت گریزی و حتی شریعت ستیزی در نقاب معنویت هست.
تفکر نوین با ادعای عرضه معنویت جدید، حق قانونگذاری را از خدا میگیرد؛ و به انسان اومانیستی سپرده میشود؛ و در نتیجه ادیان در مقابل معنویت قرار میگیرند. والش در کتاب و فیلم راز به صراحت به نفی شریعت و دین اشاره میکند. هیچ تخته سیاهی در آسمان نیست… همه کاری که من باید انجام بدهم این نیست که بفهمم اینجا چه کار میکنم و چرا اینجا هستم که آن تخته سیاه را پیدا کنم و ببینم خدا واقعاً برای من چه سرنوشتی رقم زده است. این تخته سیاه واقعاً وجود ندارد. مأموریت تو همان مأموریتی است که خودت به خودت میدهی. زندگی تو دقیقاً همان چیزی خواهد شد که خودت آن رامی آفرینی.
در این دیدگاه اختیار مطلق را به انسان میدهد «در عالم احدیت «باید» یا «نبایدی» وجود ندارد تو مختاری هر کاری که میخواهی انجام دهی» آنهایی که به تو چیزهایی در مورد باید و نباید آموختند در اشتباه بودند. خداوند هرگز «درست» یا «غلط»، «بکن» یا «نکنی» وضع نکرده است. چون با انجام این کار تو را بهطور کامل از بالاترین موهبت محروم میکند فرصتی برای انجام آنچه تو را خوشنود میکند و تجربه کردن نتایج آن کار گفتن اینکه کاری را نباید انجام دهی بهمنزله منع کردن تو از آن کار است. منع کردن تو بهمنزله محدود کردن تو است. محدود کردن تو بهمنزله نفی واقعیت جوهر الهی تو است.
در این دیدگاه در مقابل شریعت و آموزه وحیانی، ندای درون ارائه میگردد که باید به صدای آن گوش داد «برخی از مربیان دین تو را از گوش دادن به صدای درون منع میکنند بدترین آنها سعی میکنند تو را از این کار بازدارند ترساندن از اینکه تو بهطور شهودی حس میکنی» این ندا، نه آن نور فطرت الهی است بلکه هوسها و خواهشهای نفسانی است که تفکر نوین در پی شعلهور کردن این هوسهاست.
اندیشه انسانمحورانه و لذتگرایانه والش را میتوان در این سخنان وی که از زبان خدا بیان میکند را یافت اگر چیزی در بخشی از آفرینش هست که تو از آن لذت نمیبری، به آن احترام بگذار و آن را تغییر بده، چیز دیگری انتخاب کن. به چیز جدیدی بیاندیش. کلمه جدیدی بر زبان آور. کار جدیدی انجام بده. بقیه عالم از تو پیروی خواهد کرد. همه را دعوت کن و بگو «من زندگی هستم. من راه هستم، از من پیروی کنید.».
نیل دونالد والش تمامی آموزههای ادیان را درباره دعوت به اطاعت و عبادت خداوند جعلی دانسته و این نیاز فطری یعنی پرستش را ساخته حاکمان جبار میداند «بنابراین اکثر شما بسیاری از دوران بزرگسالی را در جستجوی راه صحیح برای پرستش اطاعت؛ و خدمت به پروردگار طی میکنند طنز قضیه در این است که خداوند پرستش شما را نمیخواهد او نیازی به اطاعت شما نداد و لزومی ندارد که شما در خدمت او باشید اینها رفتارهایی است که حاکمان جبار در قدیم از زیردستان خود انتظار داشتند اینها بههیچوجه درخواستهای خدایی نیستند و جالب است که دنیا تاکنون به این نتیجه نرسیده که این درخواستها جعلی هستند و ارتباطی با نیازها یا خواستنهای خداوند ندارند خداوند نه چیزی میخواهد و نه چیزی کم دارد».
وی اعمال و عبادت و اطاعت را پدید آمده از جسم آدمی میداند که هیچ نقشی در رستگاری آدمی ندارد تو به این سیاره نیامدی که به کمک جسم خود چیزی را پدیدآوری تو به این سیاره آمدی تا به کمک روح خود چیزی خلق کنی جسم و ذهن باهم نباید اقدامی برای کنترل روح انجام دهند، چون روح کوچکترین نیازی به آنها ندارد؛ بنابراین روح، جسم و ذهن را آزاد میگذارد تا خود مختارانه عمل کنند در واقع روح راه دیگری ندارد، چون اگر جوهر و ذات الهی تو را که در واقع خود توست باید خلق کند این کار را باید آگاهانه و خودمختارانه نه از روی اطاعت ناآگاهانه انجام دهد. اطاعت، خلق کردن به شمار نمیآید و هرگز نمیتواند موجب رستگاری شود اطاعت یک نوع واکنش است در حالی که خلق چیزی، انتخابی است خالص، دیکته نشده و خواست نشده. وظیفه روح نشان دادن خواستهای خود میباشد نه تحمیل آنها بر جسم وظیفه ذهن این است که از میان گزینشهایش یکی را انتخاب نماید وظیفه جسم این است که بر مبنای انتخاب عمل نماید وقتی جسم، ذهن و روح با وحدت و هماهنگی خلق میکنند جنبه الهی انسان تجلی پیدا میکند و خداوند تجلی پیدا میکند.
نیل دونالد والش راه درست را نه در ادیان الهی بلکه به اعتقاد وی «به تعداد مربیان راه درست وجود دارد» به همین سبب او بیشتر از اندیشههای ادیان شرقی مثل بودیسم و تائوئیسم بدون خدا نیز یاد میکند چون بنابراین اعتقاد راه آنها نیز راه درست میباشد. البته نیل دونالد والش خود را بهعنوان پیامبر در چند جای آثارش معرفی کرده است.
«بسیاری از بزرگان دین به زمین فرستاده شدند تا حقیقت جاودانه را نشان دهند …تو شایستگی آن را داری که یک پیامبر باشی» تو بهعنوان فرستاده انتخاب شدی.
میتوان گفت که سعادت در نگاه والش نیاز به عمل و شریعت ندارد «باید و نبایدی وجود ندارد مسئله صرفاً مسئله انتخاب و چگونگی آن است. اگر تو آرامش، نشاط و عشق انتخاب کردی نمیتوانی همه را از طریق کاری که انجام میدهی به دست آوری. اگر به دنبال دانش معنوی فهم عمیق شفقت بیپایان آگاهی کامل شکوفایی کامل هستی، نمیتوانی آن را از طریق کارهایی که انجام میدهی به دست آوری به عبارت دیگر اگر تکامل را انتخاب کردهای تکامل روح نمیتوانی از طریق انجام کارهای دنیوی به آن تعالی برسی».
نیل دونالد والش معجزات پیامبران را نه تنها مخصوص ایشان نمیداند بلکه توسل به نام ایشان را نیز رد میکند: تو تصور میکنی کاری که موسی و عیسی انجام دادند تو نمیتوانی انجام دهی؟ بسیاری از افراد بر این باورند. آنها تصور میکنند قدرتی از خود ندارند ولی چون قدرت انبیاء را مشاهده کردهاند، به نام آنها از خداوند درخواست میکنند. همه شما تصور میکنید آدمهای بیارزشی هستید بنابراین به نام عیسی یا مریم مقدس یا سایر قدیسین یا هر نامی که به نظرتان مقدس میآید، به جز نام خودتان استمداد میطلبید مسیح اگر قدرتی دارد نه اینکه از جانب خداست بلکه او میدانست چگونه با ماده و انرژی برخورد کند. تو هم میتوانی به این دانش برسی همین حالا این همان دانش خیر و شری است که آدم و حوا به آن پی بردندتا قبل از اینکه از این واقعیت آگاه شوند زندگی به مفهومی که تو میدانی وجود نداشت.
نیل دونالد والش با قرار دادن معنویت در مقابل مذهب علل بیزاری از مذهب را بیان میکند. والش: چرا به مذهب اشاره نکردهای؟ خدا: چون تو به معنویت نیاز داری یادت باشد برای آنکه مذهب سازمانیافتهای موفق شود باید مردم را قانع کند که به آن نیاز دارند. برای این که مردم را متقاعد کنی به چیز دیگری اعتقاد پیدا کنند باید ابتدا اعتقاد به خود را از دست بدهند. مذاهب برای سؤالات بیپاسخ تو جواب میدهند و میگویند بدون چون و چرا بپذیر و این اجازه را نمیدهند به منبع درونی خود رجوع کنی و چون امکان این کار برای تو وجود داشته باشد به پاسخی متفاوت از آنچه آن مذاهب جواب دادهاند خواهی رسید پس مذاهب سبب میشوند به خودت شک کنی چون اگر تو نتوانی بدون شک کردن افکار خود را بپذیری چگونه ممکن است بدون شک کردن عقاید جدیدی در مورد خدا را که این مکانی به تو القاء کردهاند بپذیری این مذاهب به انسانها دستور میدهند در مقابل خدا از وحشت خم شوند. مذاهب شرمگینی از جسم را مطرح میکنند مذاهب به انسان القا میکنند که جز از طریق واسطه رسیدن به خداوند غیرممکن است. در حال که زمانی بود که انسان با برخوردار بودن از زندگی پاک و خالص و اشاعه نیکی میتواند به خداوند دست یابد این مذاهب پرستش خداوند را جزء بایدها قرار میدهند در حالی که زمانی بود که انسان خداوند را با تمام وجود میپرستید هر کجا این متعصبان نفوذ کردهاند عدم وحدت را به وجود آوردهاند البته این شریعت ستیزی در غرب در واکنش به آموزههای خشک کاتولیک به وجود آمده از این رو بهانهای برای مقابله با تمامی ادیان توحیدی گردیده است.
ادامه دارد…
لینکهای مرتبط:
نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش (۱)
نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش (۲)
نقد و بررسی آراء و اندیشههای والش (۳)