معنویت­های نوظهور؛ تحولات فکری غرب و نیازهای حقیقی انسان

معنویت های نوظهور، تحولات فکری غرب، نیازهای حقیقی انسان

شناخت صحیح از سیر تحولات فکری و فرهنگی غرب به خوبی آشکار می کند که چرا غرب به سمت پدید آوردن معنویت های نوظهور و به کار گرفتن آنها رفته است. این نگاه می تواندچکیده‌ی قرن‌ها انحراف فلسفی و بهره‌برداری استعماری را واضح کند.

برای بسط و تبیین علمی و تاریخی این تحولات و ثمرات این دگرگونی ها، می‌توان این فرآیند را در سه لایه اصلی (فلسفی، روان‌شناختی و سیاسی-اقتصادی) واکاوی کرد:

 

۱. لایه فلسفی: بن‌بست اومانیسم و «خودخدایی»

همان‌طور که در تحلیل جریان فکری و تاریخی غرب مشهود است ، یکی از اصلی ترین ریشه ­ها اومانیسم        (Humanism)  است. وقتی بشرِ غربی پس از رنسانس، «خدا» را از مرکز هستی کنار گذاشت و «انسان» را محور همه چیز قرار داد، با یک پارادوکس بزرگ مواجه شد:

برای روشن شدن این مطلب باید به این نکته توجه کرد که انسان ذاتاً موجود محدودی است که در عین حال نیازهای نامحدود (میل به جاودانگی و کمال) دارد. سکولاریسم آسمان یعنی جنبه الهی را از انسان گرفت و او را در زمین یعنی پایین ترین جنبه وجودی او محبوس­ کرد. از طرف دیگر چون بشر نمی‌توانست بدون «امر قدسی» و «معنا» زندگی کند، به جای بازگشت به خدای حقیقی، تلاش کرد تا «خودش» را به مقام خدایی برساند.

  • بروز این تفکردر روش‌های نوظهور: تمام تکنیک‌هایی که در این جریان ها مورد استفاده قرار می گیرد(یوگا، قانون جذب، شیفتینگ و…) دقیقاً بازتاب همین تفکر اومانیستی هستند: من خالق هستم”، “من جذب می‌کنم”، “ذهن من جهان را می‌سازد. این‌ها تلاش‌های مذبوحانه بشرِ بریده از آسمان است تا در قفسِ دنیا، ادای خدایی در بیاورد.

۲. لایه کارکردی: معنویت به مثابه «داروی بیهوشی» (تسکین موقت)

زمانی که مبنا و محتوا و اثر این جریان ها در زندگی بشر را مورد تحلیل و دقت قرار می دهیم به این نکته خواهیم رسید­ که این روش‌ها «تسکین موقتی» هستند و پاسخگوی نیاز واقعی (فطرت) نیستند.

  • معنویت اینستنت (Instant Spirituality): غرب همان‌طور که قهوه فوری و غذای فست‌فود را ساخت، «معنویت فست‌فودی» را هم تولید کرد. معنویتی که شریعت، تکلیف، ریاضت و مسئولیت‌پذیری ندارد و فقط وعده لذت، آرزوهای شخصی و آرامش فوری می‌دهد.
  • سرکوب به جای درمان:  نیاز واقعی بشر، «آرامش در سایه حقیقت» است. اما این روش‌ها با ارائه «توهم و رویا»، دردِ بی‌معنایی را موقتاً سرکوب می‌کنند. مانند تشنه‌ای که به او آب‌ شور می‌دهند؛ لحظه‌ای احساس رفع عطش می‌کند اما در واقع تشنه‌تر و بیمارتر می‌شود که در تحقیقات مختلف آسیب های این جریان ها مورد تحقیق قرار گرفته است.
  • ۳.  لایه سیاسی و استعماری: «صنعت غفلت» و ابزار سلطه

یکی از جنبه های معنویت های نوظهور نقش «مستکبران و قدرت‌طلبان»­ است، که ازکلیدی‌ترین بخش ماجراست. ترویج این خرافات مدرن، سودهای کلان مادی و سیاسی برای نظام سرمایه‌داری (Capitalism) دارد:

  • الف)کالایی‌سازی­معنویت (CommodificationofSpirituality):
    نظام سرمایه‌داری از هر خلأیی پول می‌سازد. اضطراب بشر مدرن تبدیل به بازاری چند میلیارد دلاری شده است: فروش سنگ‌های انرژی‌زا، دوره‌های جذب ثروت، اپلیکیشن‌های مدیتیشن و کتاب‌های موفقیت. آن‌ها از «درد مردم»، «کسب و کار» راه انداخته‌اند.
  • ب) سیاست‌زدایی و بی‌حس‌سازی جامعه (Depoliticization):
    خطرناک‌ترین کارکرد این معنویت‌ها برای نظام سلطه، «منفعل کردن جریان های مقاوم در برابر سلطه» است.

    • وقتی به جوان و نوجوان امروزی القا شود که فقر تو ناشی از بی‌عدالتی سیستم های مبتنی بر تفکر استکباری و استعمار نیست، بلکه ناشی از ارتعاش پایین ذهن توست، این جوان دیگر علیه ظلم طغیان نمی‌کند؛ بلکه به کنج اتاقش می‌رود تا ارتعاشش را تنظیم کند!
    • به عنوان مثال شیفتینگ و دنیاهای خیالی، بهترین ابزار برای «مدیریت نارضایتی» هستند. جوانی که در رویای هاگوارتز زندگی می‌کند، خطری برای ساختارهای فاسد سیاسی و اقتصادی دنیای واقعی ندارد و به راحتی می توان رفتارهای او را تحت کنترل درآورد.

جمع‌بندی

فرآیندی که ترسیم شد، یک چرخه باطل است که غرب در آن گرفتار شده:

  1. حذف خدا (سکولاریسم).
  2. ایجاد خلأ وحشتناک روحی.
  3. تولید معنویت‌های جعلی و اومانیستی برای پر کردن خلأ.
  4. سوار شدن نظام سرمایه‌داری بر این موج برای کسب سود و تداوم سلطه (با سرگرم کردن مردم به اوهام).

نتیجه این چرخه، انسانی است که به ظاهر مدرن و آزاد است، اما در باطن، اسیرِ توهمات ذهنی خود و برده‌ی نظام مصرف‌گرایی شده است؛ انسانی که “آرامش” را در “فرار از واقعیت” جستجو می‌کند، نه در “یافتن حقیقت”.

علی سنجابی شیرازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *