۱) مقدمه
جریان اسماعیلیه یکی از کهنترین شاخههای شیعه و از جریانهای مهم تاریخ اندیشه اسلامی است. شناخت این مذهب نه تنها برای مطالعه تحولات تشیع ضروریست، بلکه از حیث بررسی رابطه دین با قدرت سیاسی، تأویلگرایی، و شکلگیری شبکههای مذهبی ـ فرهنگی در جهان اسلام اهمیت فراوان دارد. این مطالعه با رویکرد تحلیلی ـ تاریخی به بررسی مراحل تطور اسماعیلیه، اصول اعتقادی، ساختار رهبری و فعالیت معاصر آن میپردازد، سپس نقدهای کلامی و تاریخی را بر پایه شواهد مطرح میسازد.
۲) پیشینه تاریخی و عوامل پیدایش
اختلاف بنیادین اسماعیلیه با جریان اصلی شیعه از مسئله امامت پس از رحلت امام جعفر صادق(ع) آغاز شد. گروهی بر بقای امامت در نسل اسماعیل بن جعفر یا فرزندش محمد بن اسماعیل تکیه کردند، در حالیکه اکثریت شیعه بر امامت امام موسی کاظم(ع) اجماع دارند. ادله امامیه در این زمینه چندلایه و مستند است:
- نخست آنکه نصوص خاص صادر شده از امام صادق(ع) به روشنی بر امامت موسی بن جعفر دلالت دارد و چنین تأییدی برای اسماعیل یا فرزندش گزارش نشده است.
- دوم آنکه در مبانی کلامی شیعه عصمت شرط امامت است و تنها موسی بن جعفر بر اساس نقلهای معتبر در زمره امامان معصوم محسوب میشود؛ بنابراین ادعای امامت اسماعیل یا ذریه او پشتوانهای همسنگ ندارد.
- افزون بر این، افضلیت علمی و اخلاقی امام کاظم در منابع حدیثی و تاریخی به فراوانی نقل شده، در حالیکه گزارشهای مشابه درباره اسماعیل یا محمد بن اسماعیل به گستردگی و اتقان موجود نزدیک نمیشود.
- همچنین کرامات و شواهدی که برای امام موسی کاظم(ع) ثبت شده، در منابع شیعی حجمی سنگین و پراکندگی جغرافیایی وسیع دارد و این خود یکی از قرائن تاریخی بر پذیرش گسترده امامت ایشان در میان اصحاب و راویان اولیه است.
بدین ترتیب، بستر تاریخی ـ اعتقادی انشعاب روشنتر میشود: استمرار اکثریت شیعه در مسیر امام کاظم(ع) و انشعاب گروهی کوچکتر که بعدها به جامعه مستقل اسماعیلیه تبدیل شد.
پیدایش اولیه اسماعیلیه با تلاشهای تبلیغی داعیان در قرون ۲–۳ هجری پیوند دارد. شبکه دعوت بهتدریج در ایران، یمن و شمال آفریقا توسعه یافت و با اتکا به سازمانی چندلایه، بستر تأسیس حاکمیت سیاسی فراهم شد.
۳) دولت فاطمی: گسترش جهانی و نظام خلافت ـ امامت
)۹۰۹–۱۱۷۱ میلادی / ۲۹۷–۵۶۷ هجری(
با تأسیس خلافت فاطمی در قاهره، اسماعیلیه نخستین تجربه حکمرانی رسمی خود را محقق ساخت. امام/خلیفه در رأس ساختار قرار داشت و داعیان نقش شبکه تبلیغ، تدریس و حفظ ارتباطات معنوی با جوامع دوردست را بر عهده داشتند. مؤسسات علمی مانند دارالحکمه و مدارس وابسته به دولت، نقش مهمی در تولید معرفت و تأویلگرایی فلسفی ایفا کردند.
ویژگیهای برجسته این دوره:
- تبدیل اسماعیلیه به یک قدرت فراسرزمینی؛
- تثبیت جایگاه امام به عنوان خلیفه مشروع؛
- رشد علم، فلسفه و معماری اسلامی ـ فاطمی؛
- گسترش دعوت در ایران، هند و یمن.
۴) عصر نزاری و دوره الموت
(قرن ۵–۷ هجری / ۱۱–۱۳ میلادی)
پس از انشقاق میان نزاریان و مستعلِویه، شاخه نزاری در ایران به رهبری حسن صباح سامان یافت. قلعه الموت مرکز فرماندهی بود و نظام دعوت بر اصل آموزش، وفاداری و اختفای سیاسی استوار شد. حضور نزاریان در ایران و نقاطی از شام تا سقوط الموت تداوم یافت.
نکات کلیدی این عصر:
- استقلال تشکیلاتی و تأکید بر رهبری کاریزماتیک؛
- توسعه شبکههای امنیتی و سیاسی؛
- گرایش عمیقتر به باطنگرایی و تأویل.
۵) شاخهها و تطور معاصر
اسماعیلیه امروز عمدتاً در قالب دو جریان اصلی تداوم دارد:
نخست، شاخهی نزاریه (آقاخانی)
پایگاه اصلی این شاخه در هند، پاکستان، آسیای میانه و برخی کشورهای اروپایی است. این شاخه از ساختار سازمانی منظم و گسترده برخوردار است و رهبری آن به امامان معاصر موسوم به آقاخان میرسد. نهادهای وابسته به این جریان، بهویژه در حوزههای توسعه اجتماعی، بهداشت، فرهنگ و آموزش فعالاند و شبکهای فراگیر همچون آقاخاندولوپمنتنتورک (AKDN) چهره امروزی این طیف را شکل میدهد.
امامان معاصر شاخه نزاریه (آقاخانی)
شاخه نِزاریه سلسله امامت خود را از دوران علی بن ابیطالب (ع) تا امروز پی میداند و در دوره معاصر، امامت آن با عنوان «آقاخان» شناخته میشود. این خط امامت از قرن نوزدهم میلادی تثبیت شده است.
آقاخان اول (حسن علی شاه محلاتی)، نخستین کسی بود که لقب «آقاخان» گرفت و چهل و ششمین امام نزاریه محسوب میشود. پس از او، آقاخان دوم (شاه علی شاه) به مقام چهل و هفتمین امام رسید. آقاخان سوم (سلطان محمد شاه) چهل و هشتمین امام بود و رهبری طولانی و تأثیرگذار در تاریخ مدرن جامعه نزاری داشت. سپس آقاخان چهارم (شاه کریم الحسینی) به عنوان چهل و نهمین امام شناخته شد و تا سال ۲۰۲۵ این مقام را بر عهده داشت. از ۴ فوریه ۲۰۲۵، آقاخان پنجم (شاه رحیم الحسینی) جانشین او شد و به عنوان پنجاهمین امام نزاریه فعالیت میکند.
در کنار آن، شاخهی مستعلِیه یا بُهره قرار دارد که مرکزیت آن بیشتر در یمن و هند دیده میشود. این شاخه به لحاظ ساختاری سنتیتر است و رهبری دینی ـ اجتماعی آن شیوهای متمایز از نزاریه دارد. استمرار دعوت مذهبی، نظام مرجعیت خاص و وابستگی شدیدتر به سنتهای عبادی از ویژگیهای بارز آن محسوب میشود
شاخه بُهرههای داودی
بخشی از شاخه مستعلوی-طیبی اسماعیلیه است. در این جامعه، بالاترین مقام دینی و روحانی برعهده داعی مطلق است که نماینده مستقیم امام غایب، امام طیب، محسوب میشود. بر اساس باور بُهراها، امام طیب از قرن دوازدهم میلادی در غیبت به سر میبرد و اداره امور دینی و روحانی جامعه در دوران غیبت بر عهده داعی مطلق گذاشته شده است.
در دوره معاصر، سه داعی مطلق شاخص بودهاند طاهر سعیدالدین، که پیشگام مدرنسازی ساختار اداری و دینی جامعه بُهره بود محمد برهانالدین، جانشین سید طاهر و پدر رهبر کنونی، که نقش مهمی در انسجام و توسعه جامعه بُهرا ایفا کرد مفضل سیفالدین، رهبر کنونی جامعه بُهره های داودی و پنجاهوسومین داعی مطلق، که هدایت معنوی، آموزشی و اجتماعی این جامعه را بر عهده دارد این سه رهبر، مسیر استمرار رهبری دینی و حفظ انسجام جامعه بُهره در عصر معاصر را شکل دادهاند.
۶) مبانی اعتقادی و دکترین کلامی
ساختار اندیشه اسماعیلیه بر چند محور کلیدی استوار است:
امامت مستمر : امامت حقیقتی زنده و جاری تلقی میشود؛ امام در هر عصر صاحب علم باطنی و هدایتگر معنوی است. نقش معرفتی امام محور فهم دین است.
باطنگرایی و تأویل : آیات، احکام و شریعت دارای ظاهر و باطناند. معرفت اصلی از طریق تأویل و تفسیر رمزی حاصل میشود؛ امام و داعی مرجع این تأویلاند.
دانش و عقلانیت فلسفی : آثار برجسته متکلمانی چون ناصرخسرو نشان میدهد که فلسفه، منطق و معرفتشناسی در این سنت جایگاهی بنیادی دارند.
سلوک اجتماعی و اخلاقی : تزکیه نفس، تعاون جامعهمحور، و پیوند اخلاق با حیات مدنی از اصول عملی پررنگ در شاخههای معاصر است.
۷)وضعیت اجتماعی در ایران
در ایران، جمعیت اسماعیلیان نزاری عمدتاً در استان کرمان، خراسان جنوبی و رضوی گروهی هم در تهران و استان مرکزی حضور دارند. فعالیتهای مذهبی آنان تحت چارچوب قانونی انجام میشود و مراکز فرهنگی و اجتماعات محلی نقش استقلالساز در هویت جمعی ایفا میکنند. در عین حال، حساسیت مذهبی و فضای پژوهشی، این جریان را موضوع گفتوگو و تحلیل مداوم قرار داده است.
۸) نقدهای تاریخی و کلامی
نقدهایی که از سوی محققان شیعه امامیه و برخی پژوهشگران تاریخی نسبت به اسماعیلیه مطرح شده، چند محور شناختهشده دارد. نخست، موضوع سلسلهمراتب امامت و نظام دعوت است؛ ساختاری که گاه به تمرکز قدرت معرفتی و دینی در رأس تشکیلات و کاهش مشارکت تودهها تفسیر شده است. دومین محور، مسألهی تأویلگرایی است. گرچه تأویل در اندیشه اسماعیلی نقش بنیادین دارد، اما برخی آن را زمینهساز فاصلهگیری از ظاهر شریعت و شکلگیری برداشتهای متکثر و گاه متضاد میدانند.
محور دیگر نقدها، تجربههای سیاسی تاریخی است؛ بهویژه دورههایی چون الموت یا رقابت خلافت فاطمی و عباسی که موجب حساسیت و تقابل سیاسی شد. همچنین بحث مرجعیت معرفتی در اسماعیلیه ـ یعنی باور به اینکه حقیقت دینی تنها از طریق امام و داعیان قابل دریافت است ـ یکی از موضوعات کلامی مهم است که محل مناقشه و گفتوگو میان استادان کلام تطبیقی قرار گرفته است.
۹) جمعبندی
اسماعیلیه نمونهای قابل مطالعه از پیوند دین، سیاست، فلسفه و شبکهسازی اجتماعی در جهان اسلام است. از خلافت فاطمی تا شبکههای توسعهای معاصر، این جریان فرهنگی ـ اعتقادی تحولات گستردهای را طی کرده و همچنان یکی از مهمترین شاخههای شیعی در سطح جهانی محسوب میشود.

