در سنت یوگا، سامادهی بالاترین مرحلهی مراقبه و تمرکز ذهنی است که در آن، فرد به حالتی از «وحدت با مطلق» یا «خلسهی کامل» میرسد. در این حالت، مرز میان «من» و «او» از بین میرود و فرد احساس میکند که با حقیقت نهایی یکی شده است.
اما این «حقیقت نهایی» در مکاتب ودایی، معمولاً ایشوارا یا یکی از خدایان شخصی است—نه خدای یگانه و مطلق در توحید اسلامی.
فنا فی ایشوارا: حل شدن در خدای ساختگی
در این مرحله، فرد به اصطلاح به فنا فی ایشوارا میرسد؛ یعنی خود را در خدای شخصیای که ساختهی ذهن و اسطوره است، فانی میبیند. این ایشوارا، در واقع تجمیع تمام مظاهر پرستش مشرکان است: از خدایان زن و مرد گرفته تا عناصر طبیعت، انرژیهای کیهانی، و حتی مفاهیم انتزاعی مثل عشق یا آگاهی.
تحلیل معرفتی: این فنا، نه تنها به توحید نمیانجامد، بلکه تثبیت شرک در قالب تجربهی عرفانی است. فرد گمان میکند به حقیقت رسیده، اما در واقع در دام تصویری ذهنی از خدا افتاده که ساختهی اسطوره، اساطیر و نیروهای پنهان است.
ماهیت شیطانی این تجربه
وقتی میگوییم «جامع تمامی چیزهایی است که مشرکین میپرستند»، یعنی این ایشوارا، تجلی تمام بتهایی است که در طول تاریخ، انسانها به آنها سجده کردهاند. و اگر این بتها، همانطور که قرآن میگوید، در واقع تحت تأثیر وسوسهی شیاطین جنی ساخته شدهاند، پس ایشوارا نیز در نهایت، تجلی یک ساختار شیطانی است.
نقد اساسی: اینجا با یک تجربهی عرفانیِ جعلی مواجهیم که در ظاهر نورانی و آرامشبخش است، اما در باطن، انسان را از توحید دور میکند و به تسلیم در برابر ساختارهای پنهان قدرت و فریب میکشاند. این همان چیزی است که قرآن از آن به عنوان «زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا» یاد میکند—سخنان زیبا و فریبندهای که حقیقت ندارند.
جمعبندی
در ظاهر، ساماتی و فنا فی ایشوارا تجربهای معنوی و عمیق بهنظر میرسد. اما در باطن، این تجربه:
– بر پایهی خدایان ساختگی و مشرکانه بنا شده است؛
– به فنا در مخلوق میانجامد، نه در خالق؛
– و در نهایت، انسان را تسلیم ساختارهای شیطانی میکند که در قالب نور و آرامش پنهان شدهاند.
نویسنده: زینب کریمی