اخیراً مصاحبهای از محمدعلی امیرمعزی منتشر شده است. او اسلامپژوه و سرویراستار کتاب جنجالی «قرآن مورخان» است؛ اثری که قرآن را نه به عنوان وحی، بلکه به مثابه یک متن تاریخی مورد پژوهش قرار میدهد.
نکته عجیب و جالب اینجاست که این مصاحبه را یک رسانه پروتستانی فرانسوی منتشر کرده است! شاید بپرسید چرا این موضوع مهم است؟
نکته اینجاست که روش اصلی کتاب «قرآن مورخان»، بررسی قرآن به عنوان یک سند «تاریخی» است؛ دقیقاً همان روشی که الهیدانان پروتستان در گذشته برای نقد «کتاب مقدس» خودشان و به چالش کشیدن کلیسا به کار بردند. در واقع، این مصاحبه یک همسویی روششناختی بین این پروژه اسلامپژوهی و سنت انتقادی پروتستانتیسم را به نمایش میگذارد.
اما این نگاه «تاریخی» به قرآن، چه چیزی را هدف گرفته و چرا برای محافل فکری غربی جذاب است؟ و هدف نهایی این رویکرد چیست؟
۱. فروکاستن قرآن به یک محصول تاریخی: این نگاه، قرآن را نه یک متن وحیانی منحصربهفرد، بلکه محصولی متأثر از سنتهای یهودی-مسیحی و «آخرین اثر بزرگ باستان متأخر» معرفی میکند. این دیدگاه، مبانی کلام اسلامی مانند استقلال، خاتمیت و اعجاز قرآن را به طور جدی به چالش میکشد.
۲. جایگزینی «تفسیر» با «تحلیل»: این رویکرد به دنبال آن است که مرجعیت ۱۴۰۰ ساله علمای مسلمان در تفسیر قرآن را کنار زده و یک «تحلیل سکولار و آکادمیک» غربی را جایگزین آن کند.
۳. ترویج یک بدیل برای اسلام سنتی: حمایت محافل غربی از این جریان، حرکتی نمادین برای تقویت قرائتی «تاریخمند» از اسلام است؛ قرائتی که با نگاه سنتی و رایج در جهان اسلام متفاوت است و به عنوان یک بدیل معتبر برای فهم اسلام در دنیای امروز معرفی میشود. برخی کارشناسان معتقدند این نوع نگاه علمی، سبب از بین رفتن بخشهای شور و حمیّت دینی میشود.
به زبان ساده، این پروژه به دنبال بازتعریف اسلام، نه به عنوان یک دین وحیانی، بلکه به عنوان یک پدیده تاریخی قابل مطالعه در آزمایشگاه غرب است.