مقدمه
اخیراً در رسانههای مختلف غربی، صحبت از فیلم کوتاه جدیدی با نام «MASHHAD» (مشهد) به میان آمده است. این اثر که اولین ساختهی سارا سلیمانی است، با اکران در جشنواره بین المللی فیلم کوتاه «هالیشورتس»، داستانی از تاریخ یهودیان ایران را به صحنه جهانی آورده است.[۱] اما باید دانست که فیلم «مشهد» فراتر از یک درام تاریخی ساده، یک محصول فرهنگی پیچیده و جهتدار است؛ اثری که در آن یک خاطره خانوادگی از راه دور، بازسازی شده و در خدمت اهداف تبلیغاتی معاصر قرار میگیرد. این فیلم ۱۹ دقیقه ای با استفاده گزینشی از تاریخ و بهکارگیری روایتی قربانیمحور، کلیشههای رایج در پروپاگاندا علیه جوامع اسلامی را بازتولید میکند.
کارگردانی از لندن برای روایتی از مشهد؟
سارا سلیمانی، متولد ۴ سپتامبر ۱۹۸۲ (۱۳ شهریورماه۱۳۶۱) در لندن است. او که محصول ازدواج پدری یهودی-ایرانی (استاد بازنشسته ریاضیات) و مادری اهل ایرلند شمالی است، در رشته علوم سیاسی و اجتماعی از دانشگاه کمبریج فارغالتحصیل شد و در کلوپ تئاتر نخبهپرور «فوتلایتس» رشد کرد؛ مسیری که بسیاری از بزرگان کمدی و صنعت فیلمسازی بریتانیا پیمودهاند.
سارا سلیمانی
کارنامه او نیز گواهی بر همین موضوع است: از بازی در کمدیهای محبوبی مانند «Bridget Jones’s Baby» تا حضور در سریالهای آمریکایی چون «Barry». علاوه بر این، نویسندگی او برای نشریات مهمی چون گاردین و ایندیپندنت در کنار فعالیتهای اجتماعیاش (به ویژه در زمینه حقوق کارگران جنسی)، جایگاه او را به عنوان صدایی شناختهشده در تریبونهای اصلی محافل روشنفکری غرب تثبیت کرد.[۲]
سارا سلیمانی(نفر اول از سمت چپ) در کمپین جرم زدایی از کارگران جنسی – لندن
از خاطره خانوادگی تا ابزار پروپاگاندا
همین پیشینه کاملاً غربی و موفقیت حرفهای سلیمانی در دل ساختارهای هنری و اجتماعی آن است که انتخاب سوژهای چون «آنوسیهای مشهد» را به تصمیمی عمیقاً قابلتامل و پرسشبرانگیز بدل میکند. این یک بازگشت نوستالژیک ساده به ریشهها نیست؛ بلکه یک برونفکنی هنری از نگاه یک هنرمند دیاسپورای نسل دوم به سرزمینی است که آن را از نزدیک تجربه نکرده. فیلم کوتاه مشهد در واقع، نه روایتی از درون، بلکه بازتابی از یک تاریخ شنیده شده و به ارث رسیده است که حالا از فیلتر نگاه یک ذهنیت کاملاً غربی عبور کرده و برای مخاطب غربی به تصویر کشیده میشود. در این بازنمایی، یک تاکتیک تبلیغاتی رایج، یعنی همسانسازی واقعه تاریخی مشهد با «هولوکاست» به کار گرفته میشود؛ اقدامی که با هدف مظلومنمایی و ایجاد یک پیشزمینه تراژیک برای روایتهای صهیونیستی صورت میگیرد. این پسزمینه، به تحلیل فیلم او عمق انتقادی بیشتری میبخشد و این پرسش را مطرح میکند که آیا این فیلم، یک سند تاریخی است یا بازسازی یک خاطره خانوادگی از راه دور؟
تصویری از یک سکانس فیلم «مشهد»
کالبدشکافی فیلم: روایتی دوگانه از خطر و بقا
فیلم کوتاه «مشهد» در ظاهر، روایتی تاریخی از یک خانواده یهودی مخفی در دهه ۱۳۲۰ شمسی ایران است؛ داستانی که بر اساس زندگی مادربزرگ کارگردان شکل گرفته. اما با تحلیل عمیقتر، مشخص میشود که فیلم فراتر از یک درام خانوادگی، یک بیانیه حسابشده است که با استفاده هوشمندانه از تکنیکهای روایی و نمادگرایی، پیامی خاص را به مخاطب خود منتقل میکند.
داستان بر محور یک «زندگی دوگانه» میچرخد. پدر خانواده در جامعه، یک «مُلای مورد احترام» و قاری قرآن است، اما در خلوت خانه، آئینهای یهودیت را به فرزندانش میآموزد. این تضاد بصری و هویتی، موتور محرک درام است. نقطه اوج داستان زمانی فرا میرسد که دختر جوان خانواده، مریم به طور تصادفی یک شیء مقدس یهودی (یک «یَد» یا اشارهگر تورات) را پیدا میکند و این کشف، راز مرگبار خانواده را در آستانه فاش شدن قرار میدهد.
این ساختار روایی، به شکلی موثر، یک فضای دائمی از «خطر» و «اضطراب» را القا میکند. جامعه مسلمان مشهد در فیلم، نه به عنوان یک بستر اجتماعی چندبعدی، بلکه به مثابه یک تهدید همیشگی و یکپارچه به تصویر کشیده میشود که هر لحظه ممکن است این خانواده «بیگناه» را ببلعد!
سارا سلیمانی در مصاحبههایش، پیام اصلی فیلم را تقابل میان «دین به مثابه سرکوب و ایمان به مثابه بقا» عنوان میکند. این یک ایده جهانشمول و فلسفی است، اما کارکرد آن در فیلم کاملاً جهتدار است. «سرکوب» به طور انحصاری در این فیلم، در بستر جامعه اسلامی ایران تعریف میشود و «ایمان» به عنوان نیروی مقاومت و «بقا»ی یک اقلیت در برابر این سرکوب به نمایش درمیآید.[۳]
تولید کلیشه: دوگانه آشنای «ما» در برابر «آنها»
در این معادله، فیلم به طور ناخودآگاه یک دوگانه «ما در برابر آنها» را تقویت میکند: یهودیان به عنوان حافظان ایمان و قربانیان مظلوم، و جامعه مسلمان به عنوان نماد یک سیستم متعصب و خطرناک. این دقیقاً همان روایتی است که سالهاست در پروپاگاندای غربی علیه جوامع شرقی و اسلامی به کار گرفته میشود.
فیلم برای ایجاد حس اعتبار، به مجموعهای از حقایق تاریخی مستند از تبعیض علیه «جدیدالاسلامها» متوسل میشود. سارا سلیمانی در مصاحبهاش به دقت این موارد را برمیشمارد: «به این جامعه برچسب «جدیدالاسلام» زده میشد؛ با وجود تغییر دین ظاهری، همچنان «ناپاک» شمرده شده و در یک محلهای محصور و در شرایط «جداسازی نژادی» زندگی میکردند؛ و مجبور به انجام اعمال تحقیرآمیزی مانند انداختن سکهها در آب هنگام خرید یا ماندن در خانه در روزهای بارانی برای «آلوده نکردن» شهر بودند».[۴]
وقتی تاریخ بهانه میشود: هنر استفاده از کلمات خطرناک
اما هنر کارگردان در نحوه استفاده از این حقایق است. او با کنار هم قرار دادن این موارد و اغراق در نمایش خطر دائمی، تجربهی یهودیان مشهد را به شکلی نمادین به تجربه یهودیان در گتوهای اروپای شرقی شبیهسازی میکند. اوج این بازسازی تاریخی زمانی است که سلیمانی خود در مصاحبهاش پا را فراتر گذاشته و با اشاره به اینکه امروز دیگر یهودی در مشهد زندگی نمیکند، مدعی میشود که میتوان این واقعه را یک «پاکسازی قومی» نامید. این انتخاب کلمات، تصادفی نیست. او به طور مستقیم از کلیدواژههایی استفاده میکند که در ادبیات سیاسی معاصر، به طور گسترده برای توجیه روایتهای صهیونیستی و مظلومنمایی به کار میرود و به این ترتیب، تاریخ را بهانهای برای اهداف سیاسی خود میکند.
سارا سلیمانی – پشت صحنه فیلم «مشهد»
فاصلهی دوربین تا واقعیت: تصویری فیلترشده از ایران
باید به یاد داشت که این فیلم در ایران ساخته نشده است. مکان فیلمبرداری، یک شهرک سینمایی در کالیفرنیاست و بازیگران آن نیز ایرانیان مقیم آمریکا هستند. فیلم«مشهد» بازسازی یک خاطره از راه دور است؛ خاطرهای که توسط نسلها منتقل شده و حالا توسط هنرمندی که در لندن و کمبریج تحصیل کرده، برای مخاطب جهانی بازآفرینی میشود. این فاصله جغرافیایی و فرهنگی، باعث میشود که تصویر ارائهشده از ایران، یک تصویر فیلترشده و استودیویی باشد که بیش از آنکه واقعیت را منعکس کند، کلیشههای ذهنی مخاطب غربی را هدف قرار میدهد.
نتیجه: ابزار فرهنگی در خدمت یک روایت سوءگیرانه
در نهایت، فیلم «مشهد» بیش از آنکه یک اثر تاریخی باشد، یک ابزار فرهنگی در خدمت یک روایت سیاسی است. این فیلم با تقلیل یک واقعه پیچیده تاریخی به یک داستان سیاهوسفید از تقابل «مظلوم» و «ظالم»، تاریخ را از زمینه اصلی خود خارج کرده و آن را بهانهای برای تایید پیشفرضهای مخاطب قرار میدهد. سارا سلیمانی با استفاده از تکنیکهای سینمایی و داستانی جذاب، خاطرهای شخصی و به ارث رسیده را به یک بیانیه عمومی تبدیل میکند که کارکردی جز تقویت همان تصویر کلیشهای و خطرناک از جوامع اسلامی ندارد. بنابراین، در پاسخ به پرسش ابتدایی، «مشهد» نه یک سند تاریخی، بلکه بازسازی هنرمندانهی یک خاطره است که به شکلی هوشمندانه در پازل پروپاگاندای صهیونیستی جای میگیرد.
[۱] https://hollyshorts2025.eventive.org/films/687ec26370d6822d5a8d2952
[۲] https://britishheritage.org/sarah-solemani
[۳] https://www.instagram.com/reel/DNn-k2Eti4r
[۴] https://www.youtube.com/watch?v=FGishTR5LUk