در جهان امروز، جستوجوی معنویت دیگر محدود به چهارچوبهای سنتی ادیان نیست. انسان مدرن، در تلاش برای یافتن آرامش و پاسخ به پرسشهای وجودی خود، بیش از پیش به سمت جریانهای معنویِ شخصیسازیشده گرایش پیدا کرده است.
این معنویتهای نوظهور، که گاه تحت عنوان «عرفان مدرن»، «معنویت سکولار» یا «جنبشهای نوپدید دینی» شناخته میشوند، با شعار آزادی از قیدوبندهای نهادهای مذهبی، فرد را به عنوان تنها مرجع حقیقت معنوی معرفی میکنند.
اما آیا این فردگرایی افراطی میتواند جایگزینی کارآمد برای نظامهای دینیِ ریشهدار باشد؟
در مقابل، ادیان الهی مانند اسلام، با ساختاری منسجم و مبتنی بر وحی و عقلانیتِ اجتهادی، مرجعیت دینی را به عنوان ضامن حفظ اصالت تعالیم الهی ضروری میدانند. اما معنویتهای نوپدید، با طرد این مرجعیت، هر فرد را به شارح مستقلِ دین تبدیل میکنند؛ رویکردی که میتواند به بازتعریفهای سلیقهای از احکام شرعی بینجامد. از طرف دیگر، این جریانها با ترکیبِ بیضابطهی عناصر ناهمگون فلسفی و عرفانی، معنویت را به کالایی مصرفپذیر تبدیل کردهاند که بیش از آنکه پاسخگوی نیازهای عمیق روحی باشد، نیازهای بازار سرمایهداری را تأمین میکند.
اینک به بررسی دو ویژگی معنویت های نوظهور میپرداریم :
فردگرایی و عدم وابستگی به ساختارهای دینی
استفاده های اولیه از واژه فردگرایی ابتدا توسط جامعه شناسان فرانسوی مانند آلکسی دوتو کویل در توصیف جامعه آمریکایی و سن سیمون بوده است . و با گذشت زمان نیز با پیدایش مکتب رمانتیسم آلمانی و نوع خاصی از فردگرایی کیفی در آمریکا، فردگرایی معنایی مثبت و اخلاقی نیز پیدا کرد . معنویتهای نوظهور به عنوان فرآیندی که در فرهنگ مدرن و پست مدرن شکل گرفته است دارای ویژگیهایی هستند که آنها را از ادیان نهادینه و سنتی متمایز میکند. یکی از این ویژگیهای بارز، فردگرایی و عدم وابستگی به نهادهای دینی است. در معنویت نوظهور، فرد به عنوان محور اصلی تجربه و درک معنوی در نظر گرفته میشود، و نه نهادهای معتبر دینی.
در دین مبین اسلام، یک مرجعیت دینی وجود دارد که بر اساس تأیید الهی از سوی خداوند، مسئولیت تبلیغ و تبیین دین و آموزههای آن را دارد. در دوران غیبت معصوم، فقها و مراجع تقلید وظیفه تفسیر و تبیین آموزهها بر اساس اجتهاد دینی را بر عهده دارند و پیروان غیرمجتهد ملزم به تبعیت از نظر مراجع در احکام شرعی هستند. اما در معنویتهای نوظهور، این مرجعیت مورد چالش قرار میگیرد و فرد بر اساس تجربه شخصی و فهم خود، معنای معنوی را فهم کرده و این را تا دامنه ی شریعت میکشاند تا جاییکه حکم شرعی را نیز بازتعریف میکند.
به عنوان مثال، فرد ممکن است نماز را مهم نداند و بر دل پاک تأکید کند یا روزه گرفتن را بیفایده بداند و به کمک به فقرا اهمیت دهد. تاکید بر تجربه مستقیم و شخصی از امر معنوی باعث ایجاد لغزشگاههایی میشود، چرا که جدا شدن از آموزههای وحیانی و اجتهادی مبتنی بر عقل ، به خطاهای فراوان منجر شود.
التقاطی بودن و ترکیب عناصر مختلف
معنویتهای نوپدید معمولاً حاصل ترکیب عناصر فلسفی، عرفانی و روانشناختی هستند. برای مثال، ممکن است آموزههای بودیسم، عرفان مسیحی، روانشناسی مثبتنگر و فلسفه نیوایج در یک مکتب واحد جمع شوند. اگرچه التقاطگرایی میتواند جذاب باشد، اما فاقد انسجام فکری است و به پارادوکسها و تناقضهایی میانجامد و در نهایت فرد دچار سردرگمی میشود .
معنویت گرایی جدید فرد را با مجموعهای از ایدهها و مفاهیم ناسازگار مواجه میکند که فاقد یکپارچگی و نظام معنایی منسجم هستند. با قرض گرفتن از سنتهای مختلف و تغییر آنها، جوهره صحیح و آموزه های اصیل ادیان نیز از بین میرود. در این حالت، افراد به جای تجربه عمیق از یک سنت معنوی، با تقلیدی سطحی مواجه میشود، مانند استفاده از آموزههای شکرگزاری توسط مروجین قانون جذب که فلسفه اصلی شکرگزاری را تحت تاثیر قرارداده و شکرگزاری را به چند تکنیک سطحی تقلیل میدهند.
در برخی موارد، التقاطگرایی ممکن است به عنوان ابزاری برای تجاریسازی معنویت استفاده شود . و آموزههای معنوی و دینی به صورت تکنیکال بسته بندی و پکیجی شده و با هدف کسب سود به بازار عرضه کنند که این امر منجر به تنزل ارزشهای معنوی به کالا گردد که باعث تخریب ارزش های معنوی و قدسی میشود .