فراز قورچیان همسو با نظام سرمایه‌داری

فراز قورچیان همسو با نظام سرمایه‌داری

فراز قورچیان از مربیان مطرح در زمینه ترویج عرفان‌های نوظهور است. او در اظهارنظری آشکارا طبقاتی و تحقیرآمیز، ادعا کرده است:
(توی خانواده‌های ثروتمند یه الگوریتمی توی ذهنشون وجود داره اینا همه‌شون (by default) (پیش فرض) این باور رو دارند که به ما باید خدمت بشه اینا میدونن که کائنات می‌تونه بهشون خدمت کنه به خاطر همین اینا میرن ماساژ می‌گیرن.)

سپس با بیانی طعنه آمیز و گستاخانه به تمسخر شهروندانی پرداخته که در خانواده‌های کم برخوردار بزرگ شده‌اند:

(ولی شاید کسی که توی خانواده فقیر رشد کرده این وقتی میره ماساژ به یارو میگه داداش خسته میشی ول کن… داداش ول کن… بابا نه جون مادرت، داداش دمت گرم دمت گرم، نه انگشتارو نمیخواد دیگه نه… داداش دستت بو میگیره ول کن.)

وی در ادامه با نگاهی عمیقاً مادی و مبتنی بر خودبرتربینی، جهانبینی ثروتمندان را برتر توصیف می‌کند:
(نه ولی وقتی طرف توی یه خانواده ثروتمند رشد کرده الگوریتم ذهنیش، باوره، ناخودآگاهه اینه که همه باید به من خدمت کنن دنیا باید به من خدمت کنه همه جا باید به من خدمت بشه. کائنات سخاوتمنده، اینا کائنات رو فقیر و بدبخت و بیچاره خدا رو فقیر نمی‌بینن خدا رو توی کمبود نمی‌بینن. خداوند چیه؟ آنه… سریع الحسابه… خیلی سریعه…)

این اظهارات که نمونه‌ای بارز از گفتمان مربیان انگیزشی است،به وضوح در خدمت توجیه و بازتولید نظام ناعادلانه سرمایه‌داری قرار دارد. این مکتب فکری با تبدیل “فقر” به یک مسئله‌ی صرفاً ذهنی و فردی، مسئولیت ساختارهای نابرابر اقتصادی و اجتماعی را از دوش نظام حاکم و دیگر عوامل اجتماعی و شخصی برداشته و آن را به دوش قربانیان این نظام می‌اندازد. پیام پنهان این آموزه‌ها این است: “اگر فقیر هستی، تقصیر ذهنیت و باورهای خودت است!”

این مربیان با تقدس‌زایی مفاهیمی مانند “کائنات” و “شکرگزاری” و تبدیل آنها به ابزاری برای کسب ثروت مادی، در واقع مذهب جدیدی برای طبقه متوسط و سرمایه‌دار می‌سازند؛ مذهبی که در آن “ثروت” نشانه لطف الهی و “فقر” نشانه نقص اخلاقی و ضعف ایمان است. آنها با ارائه روایتی تحریف‌شده از موفقیت، نابرابری سیستمیک، رانت‌خواری، بهره‌کشی و امتیازات موروثی را نادیده می‌گیرند و همه چیز را به یک “الگوریتم ذهنی” تقلیل می‌دهند. چنین گفتمانی نه تنها راه را برای هرگونه نقد ساختاری بر نظام اقتصادی می‌بندد، بلکه با سرکوب روانشناختی محرومان، آنها را وادار می‌کند شکست خود را بپذیرند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *