شیطان در نگاه حلقه

عرفان حلقه، محمد علی طاهری، شیطان

عرفان حلقه به عنوان یک جریان انحرافی دارای اشکالات فراوانی است. یکی از این ایرادات نوع نگاه بنیانگذار این جریان به شیطان است. زمانی که آموزه های طاهری در مورد شناخت شیطان و جایگاه او در نظام هستی را مورد واکاوی قرار می دهیم، به این مساله پی می بریم که این آموزه ها از جهات مختلفی مورد مناقشه و مخالف تعالیم حقیقی قرآن و عرفان اسلامی است.

این اشکالات را می توان در چند مورد بیان کرد:

  1. شیطان یک فرشته فرمانبرداراست!!

طاهری شیطان را به عنوان یک فرشته معرفی می کند که این نگاه با صریح آیات قرآن در تضاد است.

رهبر حلقه در کتاب موجودات غیر ارگانیک اینطور می گوید:

برای به وجود آمدن چرخه جهان دو قطبی ( ملک جاری کننده قانون تضاد) وجود عامل تضاد ضرورت داشت و برای این منظور ابلیس به فرمان سجده برآدم اعتنا نکرد و این وظیفه [به وجودآوردن چرخه جهان دو قطبی] را انجام داد.

هچنین در کتاب انسان و معرفت می نویسد: خداوند به ابلیس مأموریت داد که به فرمان سجده برآدم اعتنا نکند و او نیز این مأموریت را پذیرفت.

این نوع نگاه طاهری علاوه بر اینکه با آیات قرآن در تضاد است با عقل هم سازگار نیست و نشان از فهم ناقص و غلط او نسبت به معارف الهی است.در آیات مختلف خداوند شیطان را موجودی رانده شده و مورد لعن معرفی            می کند؛ إِنَ‏ الشَّیْطانَ‏ کانَ‏ لِلرَّحْمنِ‏ عَصِیًّا شیطان موجودی است که نسبت به خداوند رحمن عصیان و گناه مرتکب شده است. یا در آیه دیگر می فرماید شیطان از بهشت اخراج شد و مورد لعن قرار گرفت: قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّکَ رَجِیمٌ * وَ إِنَ‏ عَلَیْکَ‏ اللَّعْنَهَ إِلى‏ یَوْمِ الدِّینِ.

از همین جهت عاقلانه نیست که خداوند حکیم و علیم کسی را که به فرمان او عمل کرده است را مورد لعن قرار دهد و از رحمت خود دور کند. چرا که این ادعای طاهری است که خداوند به ابلیس دستور داد تا به فرمان سجده عمل نکند.

  1. شیطان عامل ایجاد جهان دو قطبی

طاهری وجود شیطان را برای جهان دو قطبی ضروری می داند و به امر اعتقاد دارد که اگر شیطان نبود، عامل تضادی هم نبود. در واقع به این مطلب اشاره می کند که اگر شیطان نبود زمینه ایی برای گناه در وجود انسان نبود.« شیطان در وجود هر انسانی سهم مشخصی دارد و کسی نیست که در درون خود، عامل تضاد نداشته باشد».

این کلام نیز با آیات الهی و معارف صحیح سازگار نیست. شیطان هیچ سلطه و سهمی در وجود انسان ندارد لذا خداوند متعال برای توجه دادن به این امر اینطور می فرماید: إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ*إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ. براساس این آیات شیطان هیچ سلطه ایی بر مومنین ندارد و تنها برکسانی که ولایت او را بپذیرند سلطه دارد و آن هم تنها سلطه است نه اینکه در وجود آنها سهمی داشته باشد. لذا شیطان اضافه بر قوای نفسانی انسان ابزار دیگری در اختیار ندارد و تنها از مسیر همین قوای نفسانی مثل غضب و شهوت و … دعوت به عصیان و نافرمانی می کند.

از طرف دیگر انسان دارای یک نفس است که این نفس قوای متعددی دارد. این قوای متعدد بدون در نظر گرفتن بودن یا نبودن شیطان برای خود امیالی دارند. مثلا در وجود انسان میل به رفع گرسنگی هست و انسان دوست دارد که این نقص را از خود برطرف کند. حال می تواند به این میل از طریق درست و حلال پاسخ دهد یا ازمسیر غیر الهی و نادرست این نیاز را برطرف کند. لذا زمینه هر دومسیر در وجود انسان هست. در عین حال شیطان از این میل استفاده می کند و انسان را دعوت می کند تا از هر مسیری که می تواند این نیاز را برطرف کند نه اینکه قسمتی از وجود انسان سهم شیطان باشد.

از همین رو نگاه طاهری به شیطان و فلسفه وجودی او به هیچ وجه با معارف الهی و برهانی سازگاری ندارد.

علی سنجابی شیرازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *