مقدمه
در بازار آشفته و پرمخاطبِ معنویتهای نوین، رضا کلاهی با اتخاذ یک رویکرد هوشمندانه، جایگاه ویژهای برای خود ساخته است. او از یک طرف با نقدی تیز بر جریان رایج «قانون جذب»، خود را به عنوان صدایی اصیل و متفاوت معرفی میکند و از سوی دیگر، در عمل، همان سازوکارها را در قالبی جدید به مخاطبانش آموزش میدهد. در اولین بخش از این مجموعه یادداشت، به برسی همین تناقض بنیادین میپردازیم؛ تناقضی که نشان میدهد ما با یک استراتژی بازاریابی دقیق روبرو هستیم، نه یک مکتب معنوی اصیل.
۱. پوسته انتقادی: آنچه کلاهی علیه قانون جذب میگوید

کلاهی برای ایجاد تمایز و جلب اعتماد مخاطبانی که به جریانهای انگیزشی غربی با دیده تردید مینگرند، به درستی به برخی از ایرادات بنیادین «قانون جذب» اشاره میکند. مهمترین نقدهای او عبارتند از:
- مادیگرایی افراطی: او این تفکر را نقد میکند که تمام هدفش رسیدن به ثروت، شهرت و دستاوردهای دنیوی است و از تعالی روح و ابعاد معنوی انسان غفلت میورزد.
 - انسانمحوری مطلق: با اعطای قدرت خلقکنندگی به ذهن انسان، جایگاه اراده، تقدیر و حکمت الهی را تضعیف کرده و فرد را تا مرز خطرناک «شِرک در خالقیت» پیش میبرد.
 - نگاه ابزاری به مفاهیم ارزشمند: در این دیدگاه، مفاهیمی چون «عزت نفس» به خودی خود هدف نیستند، بلکه صرفاً ابزاری برای افزایش «ارتعاش» و جذب بهتر خواستهها به شمار میروند.
 - مثبتاندیشی سمی و انکار رنج: با ترویج سرکوب هیجانات منفی و تمرکز وسواسگونه بر افکار مثبت، نقش سازنده شکستها و سختیها در فرآیند رشد و کمال انسان را نادیده میگیرد.
 
این انتقادات دقیق و صحیح، سپر دفاعی محکمی برای او میسازد و این تصور را در ذهن مخاطب ایجاد میکند که با یک نظریهپرداز معنوی اصیل و همسو با ارزشهای دینی مواجه است.
۲. هسته عملی: آنچه کلاهی عملاً آموزش میدهد
 
با این حال، این پوسته انتقادی زمانی فرو میریزد که به محتوای آموزشی و کاربردی او، بهویژه در پُستهای مکتوب مربوط به ثروتسازی، مراجعه میکنیم. در این بخش، او یک دستورالعمل پنج مرحلهای ارائه میدهد که بازتولید دقیق و مو به موی تکنیکهای کلاسیک قانون جذب است:
- تعیین هدف مشخص: اولین و بنیادیترین گام در تمام کتابهای موفقیت و قانون جذب.
 - نوشتن سناریو ایدهآل: تکنیکی رایج برای برنامهریزی ذهن ناخودآگاه از طریق نوشتن آینده مطلوب به زمان حال.
 - ایجاد احساسات مثبت: تأکید بر «تجربه عمیق» احساسات، دقیقاً همان مکانیسم «همفرکانس شدن با خواسته» در ادبیات قانون جذب است.
 - تجسم و تأییدات: دو ابزار اصلی و جداییناپذیر در تمام آموزشهای قانون جذب برای برنامهریزی مجدد باورها.
 - رهاسازی و توکل: مرحله نهایی که در آن فرد برای جلوگیری از «انرژی مقاومت»، باید وابستگی به نتیجه را رها کند.
 
۳. تحلیل تناقض: بازبستهبندی یک محصول با برند جدید
این دوگانگی یک اشتباه سهوی نیست، بلکه یک استراتژی هوشمندانه برای جذب و اقناع مخاطب است. کُلاهی با نقد «برند» قانون جذب، ابتدا خود را در جبهه مخاطبان دیندار و شکاک قرار میدهد و اعتماد آنها را به دست میآورد. سپس، همان «محصول» را از بستهبندی اصلیاش خارج کرده و در پوششی جدید که قرار است با مفاهیم اسلامی تزئین شود، به همان مخاطب عرضه میکند. در واقع، او با حمله به نام و صورتِ قانون جذب، راه را برای فروش سیرت و محتوای آن هموار میسازد.
نتیجه
همانطور که دیدیم، استراتژی رضا کلاهی بر یک دوگانگی حسابشده بنا شده است: نقدِ برندِ قانون جذب برای جلب اعتماد، و فروشِ محصولِ آن در بستهبندی جدید. این تناقض بنیادین نشان میدهد که سیستم فکری او نه بر پایهی یک جهانبینی اصیل، بلکه بر اساس مهندسی معکوس و بازاریابی مجدد محبوبترین تکنیکهای معنویت عصر جدید برای یک بازار هدف مشخص (مخاطبان مذهبی) بنا شده است.
نویسنده: محمدحسین موسی زاده/ پژوهشگر معنویت های نوظهور

