روایت دوگانه بهائیت از نظم اجتماعی؛ تعامل در آمریکا، تقابل در ایران

بهائیت

 

در روزهای گذشته، دفتر روابط عمومی بهائیان آمریکا از مشارکت خود در پروژه‌ای اجتماعی با عنوان «پروژه بیکن» خبر داد؛ طرحی که با هدف ترویج امید اجتماعی، افزایش احساس مسئولیت‌پذیری فردی و تقویت وحدت ملی در ایالات متحده طراحی شده و طی هفت سال، داده‌هایی از بیش از ۶۰ هزار نفر در چهار کشور جمع‌آوری کرده است. به گفته دفتر بهائیان آمریکا، این پروژه با هدف ایجاد جامعه‌ای طراحی شده که در آن هر فرد هم فرصت زندگی هدفمند و سعادتمند دارد و هم مسئولیت دارد تا به دیگران در همین مسیر کمک کند.

نگاه تشکیلات بهایی در آمریکا به مسائل اجتماعی و ملی، نگاهی هم‌سو و تقویت‌کننده نظم سیاسی و فرهنگی آمریکاست. مشارکت در چنین پروژه‌هایی با رعایت کامل قوانین ایالتی و فدرال، روایتی از بهائیت را به تصویر می‌کشد که مدافع همگرایی، تعامل مدنی، مشارکت در روایت‌سازی وحدت‌محور، و تقویت هویت مشترک آمریکایی است.

اما این چهره قانون‌مدار، مشارکت‌جو و وحدت‌طلب، با عملکرد بهائیت در ایران تفاوتی بنیادین دارد. تشکیلات بهایی در داخل ایران، نه تنها رویکردی تقابلی با نظام جمهوری اسلامی در پیش گرفته بلکه برخلاف ادعای جهانی خود مبنی بر «عدم دخالت در سیاست»، به فعالیت‌هایی می‌پردازد که در مسیر تضعیف انسجام اجتماعی و افزایش نارضایتی عمومی حرکت می‌کند.

در حالی‌که در ایالات متحده، بهائیت با حضور در پروژه‌های اجتماعی به دنبال تقویت حس تعلق شهروندان به کشورشان است، در ایران، اقدامات رسانه‌ای و تشکیلاتی آن عمدتاً حول برجسته‌سازی ناکامی‌ها، ناامیدی از آینده، القای تصویر بحران فراگیر و بی‌اعتمادی به نهادهای حاکمیتی سامان می‌یابد.

این تفاوت چشمگیر در رفتار و گفتار، نشان می‌دهد که عملکرد تشکیلات بهایی نه از اصولی ثابت و جهان‌شمول، بلکه از روابط سیاسی و منافع راهبردی آن با دولت‌های میزبان پیروی می‌کند. بهائیان در آمریکا، در تقویت نهادهای حاکم، پرهیز از دوقطبی‌سازی و ترویج روایت مشترک از آینده کشور می‌کوشند، اما در ایران، همان نهادها و سیاست‌ها به عنوان موانعی برای آزادی، پیشرفت و وحدت تصویر می‌شوند.

به تعبیر دیگر، اگر بهائیت در ایالات متحده با تعهد به ساختن آینده‌ای مشترک از مسیر وحدت، عاملیت اخلاقی، و تلاش جمعی سخن می‌گوید، در ایران این گفتمان جای خود را به روایت «قربانی‌سازی»، «سرکوب دینی»، و «نقض حقوق بشر» می‌دهد؛ روایتی که به‌روشنی هم‌راستا با سیاست‌های دولت آمریکا در قبال جمهوری اسلامی است.

چنین رفتاری تنها نشان‌دهنده نوعی استاندارد دوگانه نیست، بلکه نشانه‌ای از پیوند ساختاری تشکیلات بهایی با قدرت‌های غربی و ایفای نقش فعال در پروژه‌های فرهنگی-رسانه‌ای آنهاست. پروژه‌هایی که در ظاهر، پوشش فعالیت‌های اجتماعی دارند، اما در عمل بخشی از فرآیند بازتولید نظم مطلوب غرب در کشورهای هدف هستند.

از این منظر، «پروژه بیکن» اگرچه در قالبی علمی و اجتماعی تعریف شده، اما بازتاب‌دهنده سازوکاری گسترده‌تر است؛ سازوکاری که در آن، تشکیلات بهایی نه صرفاً یک نهاد مذهبی، بلکه بازیگری فعال در میدان نرم قدرت به‌شمار می‌آید؛ بازیگری که بسته به محل استقرار، نقش خود را مطابق منافع کشور میزبان تنظیم می‌کند.

در نهایت، رفتار متناقض بهائیت در آمریکا و ایران، نه تنها پرسش‌هایی جدی درباره صداقت ادعاهای جهانی این آیین ایجاد می‌کند، بلکه ماهیت سیاسی و وابسته آن به ساختارهای قدرت جهانی را بیش از پیش آشکار می‌سازد؛ حقیقتی که فراتر از شعارهای وحدت‌طلبانه و صلح‌جویانه، باید در تحلیل نقش‌های اجتماعی و رسانه‌ای این تشکیلات مورد ارزیابی دقیق قرار گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *