لیدر گروهک ریاستارت در تازهترین حملات خود به سردار حاج قاسم سلیمانی، بار دیگر ماهیت ضدملی و تجزیهطلبانهاش را آشکار کرد؛ عصبانیتی که ریشه در نقش بیبدیل سردار سلیمانی در حفظ تمامیت ارضی و ناکامگذاشتن نقشههای دشمن دارد.
بر کسی پوشیده نیست که اگر ایثار، شجاعت و تدابیر سردار شهید حاج قاسم سلیمانی نبود، مردم ایران مجبور بودند با تهدیدهایی مانند داعش و جریانهای تکفیری، نه تنها در مرزها، بلکه در دل شهرهایی چون کرمانشاه، همدان و بخشهای جنوبی و شرقی کشور بجنگند. او با فرماندهی شجاعانه و تدابیر هوشمندانه، بسیاری از نقشههای تجزیهطلبانه دشمنان را نقش بر آب کرد، خطر جریانهای تروریستی را دفع نمود و امنیت پایدار را برای ایران رقم زد.
اما لیدر متوهم و خائن گروهک ریاستارت، با توهین و تابوشکنی نسبت به چنین قهرمانی، آشکار میکند که نه تنها خود خائن و واداده است، بلکه از آن میسوزد که حاج قاسم نگذاشت ایران تجزیه شود. او میخواهد نسل جدید ایرانی را از مکتب مقاومت، فداکاری و هویت ملی دور کند و آنان را نسبت به سرمایههای معنوی و ملی دچار تردید سازد. هدف این ابلیسان دوپا فراتر از ادعای دروغین «میهنپرستی» است: آنان میخواهند با تابوشکنی از نمادهای ملی و قهرمانان محبوب، بیهویتسازی نسل جوان و نابودی الگوهای ملی، هویت و غرور میهنی جوان ایرانی را تخریب کنند.
هتاکیهای آنان از آن روست که حاج قاسم مانند کوه استوار دماوند ایستاد و مانع تجزیه ایران شد؛ این عصبانیت، انگیزه اصلیشان برای ضربه زدن به ستونهای وحدت و غرور ملی است. گروهک ریاستارت، در لباس وطندوستی، در واقع تجزیهطلبانیاند که با فریب و نادانی ارزشهای میهنی را تضعیف میکنند.
در نتیجه، کسانی که قهرمان وحدت و امنیت کشور را هدف میگیرند، هرگز نمیتوانند مدعی میهنپرستی باشند. هدف آنان آشکار و ناجوانمردانه است: تضعیف هویت ملی و دور کردن نسل جوان از الگوهای بزرگ ایران.

