چندی پیش، تحریریهٔ پایگاه «سراب حقیقت» یادداشتی تحلیلی با عنوان «دلقکهای جنگ سرد جدید؛ از زلنسکی تا حسینی» منتشر کرد؛ یادداشتی که به واکاویِ پشتپردهٔ پروژههای امنیتی_ رسانهای دشمن و نقش شومنهای سیاسی در سناریوهای بیثباتسازی پرداخت.
اما بهجای پاسخ منطقی و گفتوگوی مستدل، سید محمد حسینی – سرکردهٔ گروهک موسوم به «ریاستارت» – با فرافکنی و هراسآفرینی، پیروان خود را از مطالعهٔ این یادداشت برحذر داشت و در پیامی صریح نوشت:
«ریاستارتیها برای امنیتشان، وارد هیچ وبسایتی نشوند.»
این جمله، هرچند کوتاه، اما عمق رفتار فرقهای و خودکامگی ایدئولوژیک را آشکار میکند.
رهبر یک جریان اگر واقعاً بر منطق و آگاهی تکیه دارد، چرا باید از خواندن یک یادداشت تحلیلی بیمناک باشد؟
آیا «چالش آگاهی و خرد» که او نامش را یدک میکشد، فقط جادهای یکطرفه است که در آن، پرسش و نقد ممنوع است؟
این هراس از مطالعه و مواجهه با نقد، یکی از شناختهشدهترین شاخصههای فرقههای بسته و تمامیتخواه است.
در چنین ساختارهایی، اطلاعات انتقادی ممنوع میشود، دسترسی به منابع غیر فرقهای تقبیح میگردد، و پیروان فقط از خوراک تبلیغاتی درونفرقهای تغذیه میشوند.
ایدئولوژی پشت این رفتارها ساده است: «هدف، وسیله را توجیه میکند.»
در واقع، حسینی برای حفظ کنترل ذهنی بر حلقهٔ کوچک هوادارانش، راهی جز بستن دریچهٔ آگاهی ندارد.
ترس او از روشنگری، ترس از فروپاشیِ اسطورهای است که بر دروغ، هیجان و خودکامگی ایدئولوژیک بنا شده است.
کسی که حقیقت را در انحصار خود میبیند، ناگزیر از سایهٔ آگاهی میترسد.
فرقهها همواره چنیناند: از بیرون، شعار خرد و آزادی میدهند؛ از درون، دیوار ترس و ممنوعیت میکشند.
و این همان جایی است که «چالش آگاهی» به «استثمار ذهنی» تبدیل میشود.