«خودشیفتگی معنوی در آینه جدال زرین و خاتمی؛ وقتی آگاهی، نقاب خشم می‌شود»

معنویت بدون دین، اوشو، تفکر نوین

درگیری اخیر میان رویا زرین و محسن خاتمی، دو چهره شاخص مروجان «معنویت‌های بدون دین»، بیش از آنکه اختلافی فکری باشد، نمایش برهنه‌ای از خودشیفتگی معنوی و بحران اخلاق در جنبش‌های شبه‌روشنفکری معاصر است. آنچه به نام «آگاهی» و «بیداری» عرضه می‌شود، در واقع بازتولید خشم، رقابت برای دیده‌شدن، و فقدان مسئولیت‌پذیری است.

در روزهای اخیر، جدال لفظی میان رویا زرین و محسن خاتمی در فضای مجازی، یک بار دیگر تناقض بنیادین در گفتمان «معنویت بدون دین» را آشکار کرد. دو فردی که خود را مروّج آگاهی، آرامش و رهایی ذهن معرفی می‌کنند، در مواجهه با کوچک‌ترین اختلاف، به زبانی متوسل شدند که بیشتر به ادبیات خیابانی شباهت دارد تا گفت‌وگوی معنوی.
رویا زرین، مروج آموزه‌های جو دیسپنزا و از حامیان آشکار خاندان پهلوی، در واکنش به انتقادات خاتمی از این خاندان، با حملاتی تند و تحقیرآمیز پاسخ داد و او را به مزدوری و حماقت متهم کرد. در مقابل، محسن خاتمی، مروّج اندیشه‌های اشو، نیز با ادبیاتی مشابه، زرین را «احمق شارلاتان» و «پهلوی‌پرست عقب‌مانده ذهنی» خواند.

«خودشیفتگی معنوی در آینه جدال زرین و خاتمی؛ وقتی آگاهی، نقاب خشم می‌شود» «خودشیفتگی معنوی در آینه جدال زرین و خاتمی؛ وقتی آگاهی، نقاب خشم می‌شود» «خودشیفتگی معنوی در آینه جدال زرین و خاتمی؛ وقتی آگاهی، نقاب خشم می‌شود»

این برخورد متقابل نه‌تنها سطح پایین گفتار این مدعیان آگاهی را آشکار کرد، بلکه نمونه‌ای زنده از پدیده‌ای است که روان‌شناسان معنوی از آن با عنوان spiritual narcissism یاد می‌کنند: حالتی که فرد از معنویت برای تقویت خودپنداره و برتری‌نمایی استفاده می‌کند، نه برای فروتنی یا خودشناسی.
در واقع، در جنبش‌های نوپدیدی که دین سنتی را کنار گذاشته و به جای آن ترکیبی از یوگا، انرژی‌درمانی و روان‌شناسی عامه‌پسند را جایگزین کرده‌اند، معنویت بیش از آنکه تجربه‌ای از رهایی باشد، به ابزاری برای نمایش هویت و کنترل دیگران تبدیل شده است. نتیجه، تولید انسان‌هایی است که در ظاهر از عشق و آگاهی سخن می‌گویند، اما در عمل هیچ تاب نقد یا اختلاف را ندارند.
مناقشه زرین و خاتمی در این چارچوب، نشانه‌ای از فرسایش اخلاق در فضای معنویِ بدون مرجعیت دینی و عقل جمعی است. وقتی هر فرد خود را منبع حقیقت می‌داند، گفت‌وگو جای خود را به جدال، و معنویت جای خود را به خودنمایی می‌دهد.
در نهایت، این ماجرا بیش از آنکه یک درگیری شخصی باشد، تصویری است از بحران درونی جنبش‌های «آگاهی‌محور» معاصر: جنبش‌هایی که با نفی دین، نه تنها از سلطه رها نشده‌اند، بلکه گرفتار شکل جدیدی از سلطه‌اند — سلطه‌ی نفسِ ناآگاه بر خود و دیگران.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *