تناسخ و معاد باوری؛ تضاد یا همراهی؟

تناسخ، معادباوری، تضادها

 

اعتقاد به تناسخ که در بسیاری از معنویت‌های نوظهور،­ مانند یوگا و عرفان های مبتنی بر هندوئیسم و بودیسم محوریت دارد، در تضاد ماهوی و آشتی‌ناپذیر با اعتقاد به معاد و قیامت است.

این تضاد صرفاً یک اختلاف سلیقه دینی نیست، بلکه یک پارادوکس منطقی و فلسفی است. در ادامه، این آسیب و چگونگیِ انهدامِ باور به معاد توسط تناسخ را در چهار محور فنی و متقن تشریح می‌کنیم:

 

۱. جایگزینی «چرخه باطل دنیوی» به جای «سیر تکاملی اخروی»

در تفکر معادباور (ادیان توحیدی)، جهان هستی دارای یک سیر هدفمند است: «تولد – زندگی – مرگ -برزخ – قیامت  و در نهایت زندگی ابدی». در این نگاه، دنیا «مزرعه» و گذرگاه برای آخرت است و هدف نهایی، خروج از عالم ماده و ورود به عالم مجردات و قرب الهی است.

اما در تناسخ، زمان و هستی دایره‌ای است. روح پس از مرگ، دوباره به همین دنیا بازمی‌گردد تا در قالب بدنی دیگر زندگی کند مگر افراد معدودی که به نیروانا رسیده اند و از چرخه تناسخ خارج شده اند که البته برخی ازآنها می توانند دوباره به دنیا بازگردند.

آسیب جدی این دیدگاه این است که تناسخ، افق دید انسان را به «همین دنیا» محدود می‌کند. وقتی قرار باشد روح هزاران بار به این دنیا برگردد، عملاً «آخرت» و «عالم بالا» حذف می‌شود. در واقع تناسخ، روح را در زندان ماده حبس می‌کند، در حالی که معاد، روح را از ماده رها می‌سازد. باور به تناسخ یعنی انکار وجود جهانی برتر و ابدی به نام آخرت.

۲. جایگزینی «کارما» به جای «محکمه عدل الهی»

یکی از ارکان معاد، برپایی دادگاه عدل الهی، حسابرسی اعمال و پاداش و کیفر (بهشت و جهنم) است. معنویت‌های نوظهور با طرح قانون کارما (Karma)، نیاز به معاد را از بین می‌برند.

طبق قانون کارما، هر عملی که انسان انجام دهد، نتیجه‌اش در زندگیِ بعدیِ او در همین دنیا ظاهر می‌شود (مثلاً اگر ظلم کند، در زندگی بعدی فقیر یا بیمار متولد می‌شود).

این زاویه از اعتقاد به تناسخ نیز با این اشکال مواجه است که وقتی مکانیزم پاداش و جزا به صورت خودکار در همین دنیا تعبیه شده باشد (توسط کارما)، دیگر چه نیازی به روز قیامت، حسابرسی خداوند و بهشت و جهنم است؟ در این تفکر، قیامت دیگر جایگاهی نخواهد داشت و خدا از جایگاه «قاضی و داور» حذف شده و جای خود را به یک قانون کور و مکانیکی می‌دهد.

۳. انکار «جهان غیر مادی» و سکولاریزه کردن معنویت

معاد بر این اصل استوار است که حقیقت انسان و کمال او در عالمی فراتر از ماده (عالم مجردات) محقق می‌شود. اما تناسخ تمام تمرکز را بر «اصلاح زندگی دنیوی» می‌گذارد.

معنویت‌های نوظهور با ترویج تناسخ، معنویت را زمینی می‌کنند. آنها می‌گویند هدف از بازگشت‌های مکرر،پاک شدن از کارما یا اثرات زندگی­های گذشته است به امید اینکه تعداد اندکی ازانسان­ها بتوانند به اتحاد با آگاهی مطلق و هستی برسند و از چرخه تناسخ خارج شوند. این امر باعث می‌شود ترس ازعدم بازگشت به زندگی دنیایی برای جبران، معاد، امید به لقاءالله و تلاش برای حیات جاویدان از بین برود و جای خود را به تلاش برای «زندگیِ بعدیِ بهتر در همین خاک» بدهد.

جمع‌بندی

اعتقاد به تناسخ با عدم درک صحیح نسبت به «هدف خلقت» یعنی تقرب به خدا و زندگی ابدی در عالمی غیر از عالم ماده و دنیا و تصریح به اینکه بیشتر انسان­ها گرفتارچرخش مکرر در­ عالم ماده هستند، عملاً فلسفه وجودی قیامت را انکار می‌کند. کسی که به تناسخ باور دارد، نیازی به شفاعت، حسابرسی، صراط و میزان ندارد، زیرا معتقد است که خودش در همین دنیا با رنج‌های مکرر، حسابش را صاف می‌کند. این دیدگاه، انسان را از پرواز به سوی بی‌نهایت محروم کرده و او را اسیر توهمی بی پایه و اساس می‌سازد و مهم ترین سرمایه انسان که فرصت و عمر او است را از بین می برد.

علی سنجابی شیرازی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *