انتشار نامه همایون سامهیح، نماینده کلیمیان در مجلس شورای اسلامی، به جامعه یهودیان ایران، بهسرعت به صحنه تقابل دو روایت متضاد بدل شد؛ روایتی که در رسانههای داخلی بهعنوان یک اقدام مسئولانه و پیشگیرانه بازتاب یافت و در مقابل، روایتی که رسانههای معاند با حذف، اغراق و الصاق اطلاعات بیربط، آن را به پروژهای برای «سرکوبنمایی» ایران تبدیل کردند.
با انتشار نامه اخیر همایون سامهیح، نماینده کلیمیان در مجلس شورای اسلامی و رئیس انجمن کلیمیان تهران، درباره لزوم رعایت ملاحظات قانونی در فعالیتهای مجازی، نحوه بازتاب این خبر به یکی از نمونههای روشن نبرد روایتها در فضای رسانهای تبدیل شد.
رسانههای داخلی با استناد مستقیم به متن نامه، این اقدام را در چارچوب کنشگری مسئولانه یک نماینده اقلیت دینی تفسیر کردند. بر اساس این روایت، سامهیح پس از آنکه با پیگیری و رایزنی، مشکل پیشآمده برای تعداد محدودی از همکیشان خود را بدون ایجاد پیامد برای آنها حل کرده است، در اقدامی پیشگیرانه جامعه کلیمیان را نسبت به تبعات حقوقی احتمالی برخی رفتارهای آنلاین آگاه کرده است.
در این چارچوب، رسانههای داخلی بر چند محور اصلی تأکید داشتند: نقش فعال نماینده کلیمیان در حل مسئله، محدود بودن دامنه موضوع، عدم بروز هیچگونه پیامد قضایی برای افراد مورد اشاره و ماهیت هشداردهنده و پیشگیرانه نامه برای جلوگیری از تکرار مشکلات مشابه در آینده.
در مقابل، رسانههای معاند از جمله ایران اینترنشنال و رسانههای وابسته به جریان بهایی، با بازتعریف این خبر، روایت متفاوتی را شکل دادند. در گام نخست، بخش کلیدی خبر، یعنی حل مسئله بدون تبعات و نقش میانجیگرانه نماینده کلیمیان، بهطور کامل حذف یا کمرنگ شد. تیترها از «هشدار نماینده» به «احضار شهروندان یهودی» تغییر یافت تا مرکز ثقل خبر از یک اقدام نمایندگی به یک سناریوی امنیتی منتقل شود.
در مرحله بعد، یک موضوع محدود و مشخص، با استفاده از ادبیات اغراقآمیز، به یک بحران فراگیر تعمیم داده شد. بهکارگیری کلیدواژههایی مانند «کارزار گسترده علیه یهودیان»، تلاش داشت یک هشدار موردی را به نشانه وجود سیاستی سیستماتیک برای سرکوب اقلیتهای دینی تبدیل کند.
بخش قابل توجه این عملیات رسانهای، استفاده از تکنیک «همجوشی روایت» بود؛ بهگونهای که رسانههای معاند، این نامه را به پروندهها و ادعاهای نامرتبطی مانند موضوعات دوتابعیتی یا گزارشهای تأییدنشده رسانههای رژیم صهیونیستی الصاق کردند. هدف از این رویکرد، القای این تصور به مخاطب بود که هشدار نماینده کلیمیان، حلقهای از زنجیرهای گسترده از بازداشتها و سرکوبهای ادعایی است.
تحلیلگران رسانهای معتقدند این نوع بازنمایی، بیش از آنکه ناظر بر واقعیت وضعیت جامعه کلیمیان ایران باشد، در خدمت پروژههای مشخصی قرار دارد؛ از جمله انکار پویایی و عاملیت اقلیتهای دینی در ایران، بیاعتبارسازی نهاد نمایندگی اقلیتها و تقویت روایت ایرانهراسانه در افکار عمومی بینالمللی.
در نهایت، مقایسه پوشش رسانهای این نامه نشان میدهد چگونه یک اقدام شفاف و مسئولانه برای پیشگیری از مشکلات قانونی، با حذف واقعیتها، بزرگنمایی هدفمند و پیوند زدن به روایتهای بیربط، به ابزاری برای ماشین پروپاگاندای رسانههای معاند و همسو با منافع رژیم اشغالگر قدس تبدیل میشود.

