از «سیرک مونیخ» تا «نمایش مظلومیت»: رمزگشایی واکنش الهام یعقوبیان به افشای مأموریتش

یهودیت

مقدمه: وقتی «افتخار» اسم رمز فرار از پاسخگویی است
اخیراً الهام یعقوبیان، در واکنشی قابل‌تامل، به تحلیل پایگاه «سراب حقیقت» که مأموریت واقعی او را پس از نشست جنجالی مونیخ افشا کرده بود، پاسخ داد. او به جای پاسخگویی به نقدهای مطرح‌شده، تلاش کرد تا با «پرافتخار» خواندن این افشاگری، از آن برای خود یک مدال بسازد.
این یک تاکتیک قدیمی در پروپاگاندای اپوزیسیون وابسته است: فرار از پاسخگویی با بازی در نقش قربانی. این یادداشت، ترفندهای یعقوبیان در این واکنش را در برابر نقدهای مستدل «سراب حقیقت» کالبدشکافی می‌کند.
۱. تکنیک اول: «مظلوم نمایی» در برابر کیفرخواست مستدل
یادداشت «سراب حقیقت» یک کیفرخواست دقیق و مستدل علیه این یهودی ایرانی تبار و همفکران صهیونی اش بود. این متن با استناد به سخنرانی خود او در کنفرانس مونیخ، چهار محور اصلی پروژه ضدایرانی او را افشا کرد: فعال‌سازی ستون پنجم، تئوری‌پردازی برای ویرانی، ماشین جنگ روانی، و صدور فرمان آشوب به داخل. این یک تحلیل محتوایی بود که از یعقوبیان می‌خواست به این سوال پاسخ دهد: آیا این چهار محور، شرح وظایف یک «فعال سیاسی» است یا یک «کارگزار امنیتی وابسته به رژیم منحوس صهیونی»؟!
اما یعقوبیان در واکنش خود، حتی یک کلمه به این کیفرخواست پاسخ نمی‌دهد. او با یک تاکتیک فرار به جلو، کل تحلیل را به «حمله رسانه‌های تبلیغاتی جمهوری اسلامی» تقلیل داده و سپس اعلام می‌کند: «برای من مایه‌ی افتخار بود که یکی از آن صداها باشم»!
این یک ترفند ساده و قدیمی ست: وقتی نمی‌توانی به محتوای نقد پاسخ دهی، منبع را بی‌اعتبار کن و خود را در جایگاه یک قربانی قهرمان قرار بده. او از پاسخ به این سوال که آیا واقعاً به دنبال فعال‌سازی ستون پنجم و هدایت آشوب از خارج است یا نه، طفره می‌رود و با ژستی قهرمانانه می‌گوید: «از اینکه مأموریتم را افشا کردید، متشکرم! این نشانه موفقیت من است!». این نه یک پاسخ، که در واقع یک شعبده‌بازی سیاسی برای پنهان کردن حقیقت است.

۲. تکنیک دوم: توهم «یگانگی» در برابر واقعیت «سیرک مونیخ»
یعقوبیان که خود را رئیس خودخوانده سازمان «همبستگی دو ملت ایران و اسرائیل» می داند، با اعتماد به نفسی کاذب، ادعا می‌کند که کنفرانس مونیخ «ضربه‌ی عمیقی بر پیکر رژیم جمهوری اسلامی وارد کرد» و رژیم از «یگانگی و اراده» اپوزیسیون شوکه شده است. این ادعا، یک وارونه‌سازی کامل از واقعیت است.
همانطور که در یادداشت سابق اشاره شد، نشست مونیخ که به «سیرک سیاسی» مشهور شد، صحنه «فرو افتادن نقاب‌ها» بود، نه نمایش یگانگی. این نشست، به دلیل اختلافات عمیق داخلی، عدم وجود یک استراتژی مشخص، و سخنرانی‌های کلیشه‌ای و مملو از خیانت، نه تنها ضربه‌ای به جمهوری اسلامی نزد، بلکه ماهیت وابسته و پوشالی این جریان را بیش از پیش آشکار کرد. ادعای یعقوبیان مبنی بر «یگانگی»، در واقع تلاشی برای ساختن یک پیروزی خیالی از یک شکست واقعی و یکی از ابزارهای اصلی پروپاگاندا برای حفظ روحیه در میان هواداران است.

۳. تکنیک سوم: مصادره ریاکارانه؛ دفاع از «تمامیت ارضی» در کنار طراحان تجزیه
خائنانه‌ترین و ریاکارانه‌ترین بخش واکنش یعقوبیان، ادعای او مبنی بر اتحاد اپوزیسیون برای «دفاع از تمامیت ارضی کشور» است. این ادعا در حالی مطرح می‌شود که تحلیل قبلی ما به وضوح نشان داد که چهار محور پروژه او، یعنی فشار خارجی، برنامه‌ریزی برای دوران پسا-جمهوری اسلامی، جنگ روانی و هدایت آشوب داخلی، در نهایت به چیزی جز «فروپاشی ایران متحد و منسجم» و تجزیه کشور منجر نخواهد شد.
این یک تناقض بنیادین و غیرقابل کتمان است. چگونه می‌توان همزمان با دشمنان قسم‌خورده تمامیت ارضی ایران هم‌پیمان شد و هم ادعای دفاع از آن را داشت؟ این مصادره ریاکارانه از یک مفهوم مقدس ملی، برای پوشاندن ماهیت واقعی پروژه اوست: پروژه‌ای که در آن، منافع ملی و تمامیت ارضی، به ابزاری برای پیشبرد اهداف یک قدرت خارجی سرطانی بنام اسرائیل تقلیل می‌یابد.
نتیجه
واکنش به ظاهر «سوزناک» الهام یعقوبیان، در واقع یک اعتراف‌نامه سیاسی است. او با فرار از پاسخ به کیفرخواست مستدل «سراب حقیقت»، ساختن پیروزی از یک شکست مفتضحانه، و استفاده ریاکارانه از مفاهیم ملی، ناخواسته همان چیزی را ثابت می‌کند که آن یادداشت به آن اشاره کرده بود: مأموریت او، نه «پیروزی در نبرد حقیقت»، بلکه پیروزی در نبرد پروپاگاندا برای عادی‌سازی خیانت و وابستگی به دشمنان قسم خورده است.
این واکنش نشان می‌دهد که وقتی اپوزیسیون وابسته از پاسخ به یک سوال ساده و کلیدی عاجز می‌ماند، به تنها سلاح باقی‌مانده‌اش پناه می‌برد: بازی در نقش قربانی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *