رهبر فرقه انحرافی «فرزندان»، با تکیه بر مفاهیم مبهمی چون «هندسه کیهانی» و «نیروهای آگاهی»، اقدام جنجالی خود در تعیین دوازده جانشین را توجیه کرده است؛ تلاشی برای پوشاندن ساختار قدرت درونفرقهای با زبانی شبهعرفانی و مقایسهای غیرموجه با نهادهای مقدس ادیان بزرگ، که منتقدان آن را ترفندی برای مشروعسازی رهبری مطلقه میدانند.
کمال الماسی جاف، رهبر فرقه انحرافی «فرزندان» (بنیاد بنی) که پیش از این با معرفی دوازده «جانشین» برای خود جنجالآفرینی کرده بود، این اقدام را با استناد به «سنتهای معنوی» و «هندسه کیهانی» توجیه کرد. وی در متنی مدعی شد عدد دوازده نماد «هماهنگی نیروهای آگاهی» و «کامل شدن چرخه تعلیم» است و ساختار رهبری او بازتابی از الگویی است که در مسیحیت، تشیع و بودیسم وجود دارد.
کمال الماسی جاف، بنیانگذار جریان موسوم به «فرزندان» یا «بنیاد بنی» که توسط مراجع رسمی به عنوان یک فرقه انحرافی شناخته میشود، در متنی مفصل به توجیه فلسفی و عرفانی تعیین دوازده جانشین برای خود پرداخت.
وی در بخشی از این متن، مینویسد: «در همهٔ سنتهای معنوی بزرگ، از بودیسم و عرفان تبتی تا تصوف و تعالیم اک، مفهوم حلقهای از شاگردان نزدیک پیرامون استاد، تکرار شده است… عدد دوازده در این ساختار، تنها یک عدد نیست؛ بلکه نماد هماهنگی نیروهای آگاهی و کامل شدن چرخهٔ تعلیم است.»
الماسی جاف با برشمردن نمونههایی مانند دوازده شاگرد عیسی و دوازده امام در سنت شیعی، ادعا کرد: «این حلقه مانند منشوری است که نور واحد حقیقت را به رنگهای گوناگون تقسیم میکند… بنابراین، الگوی دوازدهگانه تکرار یک اصل است: انتقال آگاهی از مرکز به محیط از طریق کانالهای متوازن.»
· شباهتسازی مشکوک: تلاش برای مشروعیتبخشیدن به ساختار رهبری داخلی یک فرقه با قیاس دادن آن به نهادهای مقدس و ریشهدار ادیان بزرگ، رویکردی است که از سوی روانشناسان ادیان و منتقدان فرقهها، به عنوان یک ترفند متداول برای فریب پیروان شناسایی شده است.
· توجیه رهبری مادامالعمر و جانشینی: این ادعاهای پیچیده فلسفی، در عمل به عنوان تئوریپردازی برای تثبیت موقعیت بیچون و چرای رهبر و تعیین جانشینان از پیش تعیین شده بدون مشورت با جامعه پیروان عمل میکند.
· ابهام و غیرقابل ارزیابی بودن: مفاهیمی مانند «هندسه کیهانی»، «نیروهای آگاهی» و «توازن الهی» عمدتاً مبهم و غیرقابل سنجش هستند و هیچ مرجع خارجی نمیتواند صحت و سقم چنین ادعاهایی را بررسی کند. این ابهام، امکان هرگونه نقد عقلانی را سلب میکند.
متنی که از سوی رهبر فرقه«فرزندان» منتشر شده، نمونهای کلاسیک از استفاده از گفتمان عرفان و فلسفه برای پوشاندن ساختار قدرت درون یک گروه است. به کار بردن نمادهای دینی شناختهشده (مانند ائمه اطهار یا حواریون عیسی) تا اقداماتی مانند تعیین جانشینان متعدد را نه یک تصمیم شخصی یا تاکتیکی برای بقای فرقه، بلکه بلکه امری «الهی» و «کیهانی» جلوه دهد. این کار دو هدف اصلی دارد: اول، ایجاد حس تقدس و غیرقابل پرسش بودن حول تصمیمات رهبری، و دوم، جذب افرادی که به دنبال معنویت عمیق هستند اما ممکن است با تئوریهای پیچیده و ارجاعات تاریخی فریب بخورند. در نهایت، چنین متونی سعی در عادیسازی و مشروعسازی الگوهای رهبری بسته و فرقهای دارند و جامعه و نهادهای دینی رسمی باید نسبت به اینگونه گفتمانها هوشیاری لازم را داشته باشند.

