در پی تشدید درگیریها میان گروهک تروریستی هیئت تحریرالشام (وابسته به الجولانی) و جامعه دروزیهای سوریه، احمد الحسن، رهبر فرقه یمانی در پیامی نسبتاً مبهم، موضعگیریای منتشر کرده که در ظاهر نقدی به جریانهای وهابی در سوریه است، اما در واقع با حذف نقش رژیم صهیونیستی و سکوت معنادار نسبت به تروریسم ساختاری در منطقه، به نوعی فریب افکار عمومی و بازی با واژگان پرداخته است.
الحسن در پیام خود نظام حاکم بر سوریه را «نظام سلفی وهابی» نامیده و آن را ادامهای از گروههای تروریستی دانسته که هدفشان صرفاً تثبیت حکومت، انباشت ثروت و گسترش دولت سلفی موهوم به کشورهای اطراف از جمله لبنان، عراق و حجاز است.
اما این موضعگیری بهظاهر انتقادی، در لایههای عمیقتر، چند ایراد اساسی دارد:
۱. تحریف واقعیت میدان سوریه: در شرایطی که بخش بزرگی از بحران در جنوب سوریه ناشی از دخالت مستقیم رژیم صهیونیستی و پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی تلآویو از گروههای تروریستی در مرزهای جولان است، احمد الحسن هیچ اشارهای به نقش رژیم صهیونیستی نمیکند. سکوت هدفمند او درباره صهیونیسم، نهتنها مشروعیت انتقادش را زیر سوال میبرد، بلکه نشاندهنده همسویی گفتمانی با جریانهایی است که عملاً پروژههای رژیم اسرائیل را در منطقه تسهیل میکنند.
۲. یکسانسازی قربانی و جلاد: در حالی که جامعه دروزی سوریه، به عنوان یکی از اقلیتهای تاریخی و بومی این کشور، در هفتههای اخیر مورد حمله گروههای تندرو قرار گرفته و از سوی رسانههای عبری نیز هدف تخریب قرار گرفتهاند، احمد الحسن بدون اشاره به مظلومیت آنها، کل وضعیت سوریه را به «وهابیت حاکم» تقلیل میدهد. این رویکرد، نوعی انکار قربانیشدن دروزیها و تلاش برای منحرف کردن افکار عمومی از هویت واقعی متجاوزان و حامیان آنها است.
۳. تکرار گفتمان فرقهای با ادبیات بهظاهر نجاتبخش: احمد الحسن با لحنی پرطمطراق، درباره «گسترش وهابیت به حجاز و عراق» هشدار میدهد، اما این ادبیات در عمل تطابق کامل با همان گفتمان فرقهگرایانهای دارد که داعش و دیگر گروههای افراطی برای توجیه اقدامات خود در سوریه و عراق از آن بهره میبرند. فرقه یمانی، در این میان، نقش یک بازیگر خاکستری را دارد که با شعار مهدویت و نجات، در حال بازتولید خشونت فرقهای از مسیر روایات شبهدینی است.
۴. پروژه تطهیر با روکش نقد وهابیت: در حالی که گروههایی چون هیئت تحریر الشام، وابسته به پروژههای آشکار و پنهان صهیونیستی و سعودی هستند، الحسن به جای اشاره به وابستگی و نقش مخرب این گروهها در پروژه «تجزیه و تضعیف مقاومت منطقه»، آنها را صرفاً «گروههای وهابی داخلی» معرفی میکند. این تکنیک، در واقع تطهیر بیرونی تروریسم از نقش پشتیبانان بینالمللیاش است.
پیام احمد الحسن به بهانه نقد وهابیت، بیش از آنکه صدای عدالتطلبی یا نقد ریشهای تروریسم باشد، تلاشی برای فریب افکار عمومی از طریق بازسازی گفتمان فرقهای، تطهیر صهیونیسم و تحریف چهره واقعی بازیگران میدانی سوریه است. فرقه یمانی، با اتخاذ چنین مواضع دوپهلو، نشان میدهد که همچنان در قامت یک ابزار روانی و سیاسی در میدان جنگ نرم منطقهای ایفای نقش میکند.