اقدام تازه کانبرا در قرار دادن سپاه پاسداران در فهرست «حامیان تروریسم دولتی»، نه بر پایه شواهد، بلکه بر روی زمینی لغزنده از ادعاهای متناقض، فشارهای پشتصحنه و نمایش رسانهای موساد بنا شده است؛ تصمیمی که میان تحقیر یک متحد، تناقضگویی نهادهای امنیتی و اعتراف پلیس استرالیا به نبود مدرک، سؤال اصلی را پررنگتر میکند: این پروندهسازی واقعاً از کجا هدایت شد و چه کسی از آن سود میبرد؟
اخیراً، دولت استرالیا در ادامه روند خصمانه خود علیه ایران، پس از ماهها اتهامزنی واهی مبنی بر یهودستیزی، در یک اقدام ماجراجویانه و تحریکآمیز، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست سازمانهای به اصطلاح «حامی تروریسم دولتی» قرار داد. این اقدام که با واکنش شدید ایران اسلامی مواجه شد، در پی یک جنجال رسانهای و درگیری لفظی کمسابقه میان استرالیا و رژیم جنایتکار صهیونیستی اتخاذ شده است که ابعاد واقعی و پشت پرده این پروندهسازی را آشکارتر میکند.
اقدام اخیر: اتهامزنی استرالیا و پاسخ قاطع ایران
بر اساس گزارشها، دولت استرالیا تصمیم خود را پس از ارزیابی سازمان اطلاعات و امنیت این کشور (ASIO) و بر پایه اتهام سازماندهی حملاتی علیه اهداف یهودی در سیدنی و ملبورن اتخاذ کرده است.
وزارت امور خارجه ایران با صدور بیانیهای شدیداللحن، این اقدام را «غیرقانونی، غیرقابل توجیه و محصول دروغپراکنی رژیم صهیونیستی» خواند. ایران با استناد به یک مدرک کلیدی، این اتهامات را رد کرد و افزود: «مقامات ذیربط استرالیایی، از جمله پلیس نیو ساوت ولز، صراحتاً در تاریخ ۲۵ اکتبر ۲۰۲۵، ساختگی بودن اتهام دخالت ایران را تأیید کرده و اعلام کردند که هیچ مدرکی دال بر این موضوع وجود ندارد.»
پیشزمینه: وقتی پروپاگاندای موساد نتیجه معکوس میدهد
اما برای درک ابعاد این تصمیم، باید به چندی قبل بازگشت. پیش از این اقدام رسمی استرالیا، سازمان جاسوسی موساد در یک عملیات رسانهای هماهنگ، ایران را به هدایت یک «شبکه ترور» علیه اهداف یهودی در استرالیا متهم کرده بود. هدف اصلی این روایت، معادلسازی فریبنده میان مخالفت سیاسی ایران با رژیم منحوس صهیونیستی و یهودستیزی بود.
پس از آنکه استرالیا اعلام کرد سپاه را در لیست تروریستی قرار میدهد، رژیم صهیونیستی بلافاصله این اقدام را به نام خود ثبت کرد و مدعی شد که استرالیا را «شرمنده کرده» تا علیه ایران اقدام کند. این ادعا با واکنش تحقیرآمیز و تند تونی برک، وزیر کشور استرالیا، مواجه شد که آن را «چرندیات محض» خواند. این درگیری لفظی، هدف واقعی موساد را افشا کرد: نه صرفاً اطلاعرسانی، بلکه تلاش برای رهبری و مصادره روایت جهانی علیه ایران، حتی به قیمت تحقیر متحدان خود.
تناقض در ادعاها: از «شبکه جهانی» تا اطلاعات «مبهم»
ضعف این هجمه رسانهای زمانی آشکارتر میشود که به خودِ «اطلاعات» منتشر شده توسط موساد نگاه کنیم. این سازمان از فرمانده ادعایی این شبکه، تنها یک نام («سردار عمار»)، یک عکس بیکیفیت و یک طرح گرافیکی منتشر کرده است. این در حالی است که خودِ منابع اطلاعاتی رژیم، حملات مورد ادعا را «ناشیانه و دستوپاچلفتی» توصیف کردهاند. این تناقض میان ادعای وجود یک «شبکه ترور جهانی» و واقعیت حملات آماتوری، نشان میدهد که هدف اصلی، نه ارائه شواهد، بلکه ایجاد هیاهوی رسانهای بوده است.
نتیجه سیاه نمایی: پروندهسازی سخیف سیاسی
با کنار هم قرار دادن این دو روایت، تصویر کاملتری از اقدام خصمانه استرالیا شکل میگیرد. در حالی که پلیس استرالیا شواهد دخالت ایران را رد کرده و دولت این کشور نیز ادعای فشار از سوی اسرائیل خبیث را «چرندیات محض» خوانده، اما در نهایت همان تصمیمی را اتخاذ میکند که موساد از ابتدا به دنبال آن بوده است. این روند نشان میدهد که اقدام اخیر استرالیا، بیش از آنکه مبتنی بر شواهد امنیتی باشد، محصول فشارهای سیاسی پنهان و تلاشی برای پرداخت هزینه در یک ائتلاف بزرگتر بوده است؛ اقدامی که حتی به قیمت یک تحقیر دیپلماتیک علنی تمام شد.

