در روش سلوکی که طاهری برای پیروانش طراحی کرده است تلاش، کوشش و خودسازی هیچگونه جایگاهی نداشته و بهجای خودسازی، اتصال به «شبکهی شعور کیهانی» پیشنهاد میشود تا از رهگذر این اتصال، فرد بدون هیچ تلاشی به خودسازی و تزکیه و در یک کلام به عرفان نائل آید.
طاهری برای دستیابی به انواع تزکیه تنها برخورداری از رحمت الهی از راه اتصال به شبکهی شعور کیهانی را لازم و ضروری دانسته است: «تزکیهی درونی بدون ارتباط با خدا و برخورداری از رحمانیت او امکان ندارد. در صورتی که انسان به تزکیهی درونی برسد، خواه ناخواه رفتار او هم، تحت تأثیر این تزکیه قرار میگیرد و بهطور بنیادی اصلاح میشود. بنابراین، اصلاح زیربنایی، با ورود به مسیر عرفان و تجربهی پلهی عشق بهدست میآید. برای این منظور، رحمانیت خداوند در انواعی از ارتباط با او جریان مییابد و تحولاتی از قبیل «تزکیهی ذهنی»، «تزکیهی اخلاقی» و «تزکیهی تشعشعاتی» اتفاق میافتد»[۱].
مقدّماتی دانستن شناخت انفسی
طاهری شناختِ اصیل درونی که مورد تائید و تأکید قرآن و عترت علیهم السلام است را شناختی سنّتی و مقدّماتی معرفی میکند و سعی دارد انگارهی موهوم «ذهن بی ذهنی»[۲] خود را جایگزین آن بکند. وی همچنین از خدایابی و شناختِ خود و گزارهی روایی «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»[۳] اینگونه برداشت کرده است که یک خدای درونی و یک خدای بیرونی وجود دارد.
طاهری: «در خودشناسی سنّتی میگویند که خودت را بشناس، خب رفتیم درون خود. آیا مسئله حل است؟ خدای درون، خدای بیرون، آیا خدا درون است یا خدا بیرون است؟ کدام یکی؟ خب حالا ما میرویم درون، از بیرون غافلیم وقتی میرویم بیرون، از درون غافلیم، خب حالا بفرمائید که درون و بیرون معنا دارد یا ندارد؟ لذا در یک جائی گفته میشود که خودت را شناختی، خدا را میشناسی، یک جائی دیگر می آئید میبینید که درون معنی نمیدهد، بیرون معنی نمیدهد و ما آمدیم کردیم خدای درون و خدای بیرون…»[۴]
طاهری آنچه آن را خودشناسی سنّتی نامیده است را تنها به عنوان پلهی اوّلیه باور دارد و روش خود را فراتر از خودشناسی اسلامی (به گفتهی او درونی و سنّتی) میداند.
وی گفته است: «در واقع آن که میگویند خودشناسی، خداشناسی، اشتباه نیست. نگفتیم اشتباه است، برای یک پله، قابل قبول است، آن پله را که پشت سر میگذاری، می آئی میبینی که درون، بیرون، درون و بیرونی دیگه نداریم، تازه خودت را که بشناسی، خودت کی هستی؟ جهان هستی، من الآن اگر بگویند خودت را بشناس فوراً میروم درون خودم، فکر میکنم که این محدوده است ولی محدوده نهائی ما، کالبد روح جمعی ما، به وسعت جهان هستی هست، پس آن جا نه این که غلط است، تصور ما غلط است، خودت را بشناسی، دنیا را میشناسی، وقتی خودمان را شناختیم، میبینیم که آخرین کالبد ما، کالبد روح جمعی است»[۵].
طاهری در مورد بی نیازی فرد برای تلاش و کوشش و خودسازی گفته است: «با سعی، کوشش، تقلا و اراده نیز نمیتوان به دنیای عشق دسترسی پیدا کرد»[۶].
وی در جای دیگری نگاشته است: «درعرفان کیهانی (حلقه)، عوامل انسانی، خصوصیات فردی، شرایط جغرافیایی و اقلیمی، امکانات و توانهای فردی و… نقشی در ایجاد اتصال و دریافتهای ماورایی ندارند. بنابراین، موارد زیر هیچگونه تأثیری در استفاده از حلقههای عرفان کیهانی (حلقه) و کمالپذیری انسان ندارد: … سعی، کوشش، تلاش، اراده، تقلا و…».[۷]
او همچنین برای بهره مندی از روش درمانی عرفانی خود توصیه به «تسلیم شدن و خود را سپردن و دست برداشتن از تلاش و تقلاّ در موارد معنوی و آسمانی، در حلقههای رحمانیت»[۸] میکند تا ستیز روش سلوکی خود با تلاش و خودسازی را آشکار کرده باشد.
نویسنده امین شمشیری
پی نوشت:
[۱] – انسان و معرفت، ص ۱۲۰.
[۲] – در مقاله ای مجزا به «ذهن به ذهنی» و چیستی آن پرداخته ائیم.
[۳] – روایت مشهور از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم و امیر مومنان علیه السلام. هر کس خود را شناخت، پس به درستی که خدای خود را شناخته است. غرر الحکم و درر الکلم، ص ۵۸۸ و بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج۵۷، ص ۳۱۷.
[۴] – دوره ششم، ص ۸۹.
[۵] – دوره ششم، ص ۹۱.
[۶] – انسان از منظری دیگر، ص ۶۲.
[۷] – انسان از منظری دیگر، ص ۱۳۴.
[۸] – انسان از منظری دیگر، ص ۸۲.