در روزهای اخیر، شبکه بهایی «توانا» با استناد به گزارش هفتهنامه فرانسوی «لوپوئن» مدعی شده است که جامعه ایران با سرعتی فزاینده در مسیر سکولاریزاسیون حرکت میکند. این ادعا با تکیه بر دادههایی آماری، تحولات رفتاری و فرهنگی، گرایشهای نسلی و خیزشهای مدنی صورت گرفته و سعی دارد تصویری از یک دگرگونی عمیق در رابطه میان مردم ایران و دین ترسیم کند؛ آن هم در کشوری که مشروعیت نظام حکومتیاش بر پایه دین تعریف شده است.
لوپوئن در گزارش خود، به نقل از بنیاد «نوآوری سیاسی»، عنوان میکند که تنها ۳۲ درصد ایرانیان خود را شیعه معرفی کردهاند، ۲۲ درصد هیچ وابستگی دینی ندارند و حدود ۹ درصد خود را بیخدا میدانند. همچنین بر پایه این آمار، ۶۸ درصد پاسخدهندگان مخالف دخالت دین در قانونگذاری هستند؛ نکتهای که نویسنده مقاله از آن بهعنوان تهدیدی برای بنیانهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی یاد کرده است. تحولات در انتخاب نامهای غیرمذهبی برای نوزادان، افزایش اعتماد به رسانههای فارسیزبان خارج از کشور و ظهور خیزشهایی مانند «زن، زندگی، آزادی» دیگر شواهدی است که در این مسیر برجسته شدهاند.
شبکه توانا، وابسته به جریان بهائیت، با تمرکز ویژه بر این گزارش، تلاش کرده است روند سکولار شدن جامعه ایران را قطعی و فراگیر جلوه دهد و در نهایت این سؤال را طرح کند که آیا این تحولات به فروپاشی ستون ایدئولوژیک نظام ولایت فقیه منجر خواهد شد؟
تحلیل واقعبینانه از این اقدامات نشان میدهد که هدف اصلی جریانهای معاند، بهویژه فرقه بهائیت، القای این تصور به جامعه ایران است که پیوند دین و مردم در حال گسست است. این پروژه رسانهای ادامه همان مسیر چند دههای بهائیت در دشمنی با اسلام و جمهوری اسلامی است؛ مسیری که از ابتدای انقلاب با ابزارهایی چون ترویج فساد در میان جوانان، شایعهپراکنی علیه روحانیت و ولی فقیه، و تخریب شعائر دینی پی گرفته شده است. این بار نیز این جریان تلاش دارد از طریق انتشار گزینشی برخی دادهها و تعمیم آن به کل جامعه، فضای روانی سکولاریسم را در ایران القا کند.
با این حال، نگاهی دقیقتر به تحولات اجتماعی ایران نشان میدهد که گرچه در برخی لایههای جامعه، به ویژه در کلانشهرها، نوعی کاهش در نمادهای مذهبی مشهود است، اما این هرگز به معنای عبور از دین در سطح ملی نیست. مناسبتهای مذهبی، حضور گسترده مردم در آیینهای دینی، و نقش بیبدیل دین در انسجام ملی، بهویژه در بحرانهایی چون جنگ دوازدهروزه اخیر، نشاندهنده آن است که اکثریت مردم دین را همچنان راهحل مشکلات میدانند، نه مانع آن.
پروژه سکولاریزاسیون رسانههای وابسته به بهائیت، بیش از آنکه بازتاب واقعیت اجتماعی باشد، بازتاب آرزوهای سیاسی آنان برای مهندسی افکار عمومی ایران است. برای مقابله با این پروژه، نخست باید با پذیرش واقعیتهایی مانند نفوذ گفتمانهای سکولار در برخی اقشار، از انکار و انفعالیگری پرهیز کرد. سپس باید با ارتقاء سطح فعالیتهای فرهنگی، تربیتی، و ارتباطی، بهویژه در فضای مجازی و در میان نسل جوان، تبیین مؤثر و روزآمدی از جایگاه دین در جامعه ارائه داد.
تداوم و تعمیق پیوند مردم با دین، تنها در گرو مقابله انفعالی با گزارشهای رسانهای نیست، بلکه نیازمند بازنگری در شیوههای تبلیغ و تبیین دینی است؛ امری که اگر جدی گرفته نشود، زمینهساز تحقق پروژههایی خواهد شد که دشمنان ایران، از جمله فرقه بهائیت، سالهاست برای آن سرمایهگذاری کردهاند.