میرزا حسینعلی نوری کیست؟

میرزا حسینعلی نوری

میرزا حسینعلی نوری کیست؟

 میرزا حسینعلی نوری مؤسس فرقه ضاله بهائیت فرزند میرزا عباس نوری از منشیان دربار قاجار در دوم محرم سال ۱۲۳۳ ق (۱۸۱۷م) در تهران متـولّـد شد.([۱])

روز شمار زندگی میرزا

۱.     تحصیلات

 میرزا حسینعلی نوری کیست؟ آموزشهای مقدماتی ادب فارسی و عربی را زیر نظر پدر و معلمان گذراند؛ اگرچه خود مدعی است که هرگز تحصیلاتی نداشته است و  در نامه‌ای به ناصرالدین شاه در این باره می‌گوید:

« من تحصیل علم نکرده‌ام و در مدارس وارد نشده‌ام. می‌توانید از (مردم) شهری سؤال کنید که در آن ساکن بوده‌ام ([۲] )

از قضا یکی ازهمشهریان بهاءالله به نام عزیه نوری که به علت خواهری با میرزا اطلاعات کاملی از او دارد از تحصیلات میرزا گزارشی مستند و قابل قبول ارائه میدهد که پاسخی است از همشهریان بها از فراز سالها وی خطاب به فرزند ارشد حسینعلی چنین می نویسد :

« جناب میرزای ابوی که از بدایت عمر که به حد بلوغ رسید بواسطه فراهم بودن اسباب و گرد آمدن اصحاب، اشتغال به درس و اهتمام به مشق داشته آنی خود را از تحصیل مقدمات فارغ نمی گذاشتند . پس از تحصیل مقدمات عربیت و ادبیت،به علم و حکمت و مطالب عرفان مایل گردیده که به فواید این دو نائل آیند چنانکه اغلب روز و شب ایشان به معاشرت حکمای ذی شان و مجالست عرفا و درویشان مشغول بود وقتی که صور اسرافیل ظهور دمیده شد ایشان مردی بودند که اکثر کلمات و عبارات عرفا و حکما را دیده و اغلب علائم آثار ظهور راشنیده و فهمیده…» ([۳])

وی تاکید می کند: .

« .. از بدایت عمر از صرف و نحو و معانی و بیان، آگاه و از دواوین شعراءعرب و عجم با اطلاع از کتب تواریخ و سیر و از مطالب حکما و عرفا مستحضر،شب و روز با عرفا و دراویش محشور و در نظم و نثر نویسی معروف و مشهور …» ([۴])

۲.      گرایش به باب و ترویج بابیگری

پس از ادعای بابیت سید علی‌محمد شیرازی به وسیله ملا حسین بشرویه‌ای و به واسطه میرزا محمد معلم نوری در شمار نخستین گروندگان به باب در آمد[۵] و از فعال‌ترین افراد بابی شد. سپس به پرداخت. برخی برادرانش از جمله برادر کوچک‌ترش میرزا یحیی معروف به «صبح ازل» نیز بر اثر تبلیغ او به این مرام پیوستند.[۶] میرزا حسینعلی نوری کیست؟

۱.     رهاندن زرین تاج برغانی مشهور به قره‌العین([۷])  از زندان ([۸])

۲.     تأمین مخارج اجتماع بدشت ([۹])

۳.     انتخاب لقب «بهاء»  درباره اینکه چه کسی میرزا حسینعلی را برای اولین بار بهاءالله خوانده است سه نظریه موجود است

  • عزیه‌خانم، در کتاب تنبیه‌النائمین میگوید لقب بهاءالله از سوی قره العین که از یاران نزدیک باب بود در خلال قضیه بدشت به  میرزا حسین‌علی نوری داده شد ([۱۰])
  • امان اله شفا مبلغ سابق در کتاب نامه اى از سن پالو به نقل از ورقه علیا می نویسد که على محمد شیرازى به میرزا لقب بهاء الله عطا کرده است، که البته «شفاء» آن را نادرست خوانده است  ([۱۱])
  • نبیل زرندی  معتقد است این لقب را خود میرزا حسینعلى آن هم در بدشت براى خود انتخاب کرده است ([۱۲])

۴.     تبعید به کربلا

امیرکبیر پس از اعدام سید علی‌محمد باب، برای جلوگیری از آشوبگری احتمالی پیروان او تعدادی از آنان را به کربلا تبعید کرد که میرزا حسین‌علی هم از آن جمله بود و در شعبان ۱۲۶۷ ق به کربلا رفت؛[۱۳] میرزا حسینعلی نوری کیست؟

۵.     مدیریت ترور ناصرالدین شاه

گرچه میرزا حسینعلی در لوح شیخ نجفی از مداخله در داستان ترور ناصرالدین‌شاه خود را تبرئه می‌کند؛[۱۴] امّا منابع بابی این نسبت را تأیید می‌کنند.[۱۵] میرزا حسینعلی بعد از اعدام باب به کربلا تبعید شد ([۱۶]) اما بعد از شهادت امیر به تهران بازگشت چندی از بازگشت میرزا به ایران نگذشته بود که واقعه ترور نافرجام ناصرالدین شاه اتفاق افتاد مورخ بهائی نبیل گزارش مفصلی از بازگشت میرزا از عراق و ترور ناصرالدین شاه ارائه میدهد که با استناد به گزاره های اصلی آن می توان میرزا حسینعلی را طراح نقشه ترور معرفی کرد:

  • میرزا با دعوت نامه رسمی صدراعظم به ایران بازمی گردد: ([۱۷])
  • صدراعظم مانند یک مهمان رسمی برادر را به استقبال او می فرستد  ([۱۸])
  • مهمانی در منزل برادر وزیر یک ماه به طول می انجامد  ([۱۹])
  • میرزا در این یک ماه و در منزل برادر وزیر با افرادی ملاقات می کند ([۲۰])
  • توطئه ترور شاه موضوع برخی از این ملاقات هاست ([۲۱])
  • تغییر محل مهمانی صدر اعظم و انتخاب نزدیک ترین راه به سفارت روسیه ([۲۲])

۶.     گریز و پناهندگی به سفارت روسیه

حمایت پرنس دالگورکی از میرزا بها موجب شد تا او از این مهلکه جان به در برده و به جای او شیخ علی عظیم را مسبّب اصلی خیانت بشاه معرّفی کنند و او را بقتل رسانیدند[۲۳] شوقی عوامل نجات میرزا را در سه عامل زیر میداند : میرزا حسینعلی نوری کیست؟

  1. وساطت و دخالت پرنس دالگورکی سفیر روس در ایران
  2. ۲.      اعتراف شیخ علی عظیم به دخالت و شرکت در حادثه ترور شاه
  3. مساعی و مجهودات مستمر برادران و خواهران و اقوام میرزا حسینعلی  [۲۴]

آواره (عبدالحسین تفتی آیتی مبلغ سابق بهائیت) در کتاب کواکب الدریه در مجلس محاکمه حسینعلی که در حضور ناصرالدین شاه برگزار شد سفیر روس را در نقش وکیل مدافع حسینعلی به تصویر می کشد ([۲۵]) در منابع دیگر نیز تایید شده که سفیر شخصا به دادگاه رفته و صحبت کرده است و به صراحت اعلام کرد وی بیگناه است. ([۲۶])  سوال بسیار مهمی که بهائیان باید به آن پاسخ دهند این است که چرا دولت روس حاضر است برای حسینعلی نوری لشکرکشی کند؟

 بلاخره این دخالت ها و رایزنی ها و تهدیدها به نتیجه رسید و حسینعلی از اعدام نجات پیدا کرد و ناصرالدین شاه به او یک ماه مهلت داد تا ازکشور خارج شود. وی به همراه مامورینی از دولت ایران و نمایندگان قنسول روس به طرف بغداد حرکت کرد.[۲۷] میرزا حسین‌علی بهاء بعداً در لوحی خطاب به نیکلاویچ الکساندر دوم از وی تشکر کرده است.[۲۸]

علت اقدام به ترور

مروری بر پرونده عملکرد استعمار گران اثبات می کند که آنها در جریان بابیگری نه تنها مخالف آن نبوده اند بلکه به عنوان حامیان آن در موارد متعددی وارد صحنه شده اند بنا بر این و با توجه به اقدامات قبلی و بعدی آنان میتوان اطمینان حاصل کرد که سناریست اصلی واقعه آنان هستند زیرا بعد از اعدام علی محمد باب و اقدامات مؤثر و پیشگیرانه امیرکبیر برای اضمحلال این فرقه دیگر خبر قابل اعتنائی از فرقه پر جنب و جوش بابیه نبود بابیان در شهرها و روستاها پراکنده شده بودند و عنصری رادیکال و افراطی به نام شیخ علی عظیم رهبر بابیه شناخته می شد ([۲۹]) آنها در پی این بودند که با تجمیع نیرو های بابی، جریان بابیگری را در ایران مجددا احیا نمایند اما این کار چند مانع جدی داشت: میرزا حسینعلی نوری کیست؟

  1. پراکندگی بابیان از نظر جغرافیائی که در شهرها و روستاهای مختلف پنهان شده بودند و از نظر اعتقادی هم هریک در پی برداشتهای خود بودند (باید برای گردآوری آنان تدبیری اندیشید)
  2. گفتمان بابیه مبتنی بر گفته ها و نوشته های باب بود که اولاً در موارد متعددی به هیچ وجه قابل دفاع نبود و ثانیاً شعارهای بابیه منافع غربی ها را تأمین نمی کرد (این گفتمان باید تغییر یابد)
  3. مدیریت بابیگری به عهده شخصیتی به نام عظیم بود که به شدت به گفته ها و نوشته های باب معتقد بود و حاضر به تبدیل و تغییر آنها نبود عظیم باید حذف شودمیرزا حسینعلی نوری کیست؟

بهترین کاری که می توانست بابیه را احیاء و بابیان را مجددا به دورهم جمع نماید و عناصری مانند عظیم را هم از سر راه بردارد اتفاق مهمی مثل اقدام به قتل شاه بود.

وقتی به شاه که شخص اول مملکت بود سوء قصد شد، و معلوم شد که کار بابیان بوده است، عظیم به عنوان رئیس بابیه اعدام شد ([۳۰]) و سایر بابیان که این گونه مردن را مرگی بی فائده تلقی می کردند برای گریز از آن، صرف نظر از قرب و بعد جغرافیائی و اختلافات فکری به بغداد که خارج از دسترس قاجار بود پناه بردند و اقدام به تغییر تابعیت از ایرانی به عثمانی نمودند ([۳۱])

۷.     تبعید به بغداد

گرچه میرزا حسین‌علی بهاء از حبس تهران با تلاش سفیر روسیه رهائی یافت اما دادگاه حق اقامت در کشور را از وی سلب و او را از ایران اخراج کرد  سفیر روسیه از سوی دولت روس در یک اقدام نمایشی او را به کشورش دعوت کرد که او هم بر اساس همان نمایش نپذیرفت.[۳۲] و به جمعیت بابیان تبعیدی در عراق پیوست و عازم بغداد شد. میرزا حسینعلی نوری کیست؟

‌أ)       قبول ریاست ازل

برادر کوچکتر او میرزا یحیی صبح ازل رهبر بابیان و مقیم بغداد بود او را به عنوان پیشکار خود پذیرفت و او را مامور ساماندهی اوضاع جمعیت سر در گم و آشفته بابیان عراق کرد میرزا حسین‌علی بهاء در اقداما نخستین و با بهانه‌های امنیتی ازل را در خفا نگهداشت و خود، زمام امور را به دست گرفت و با رندی به استحکام جایگاه خود و تضعیف موقعیت یحیی ازل در میان بابیان پرداخت میرزا یحیی آرام آرام در میان بابیان بدل به شخصیتی تشریفاتی و ناکارآمد شد به گونه ای که میرزا حسینعلی بهاء به چهره اصلی فرقه بدل شد عبدالبهاء در این باره می نویسد: میرزا حسینعلی نوری کیست؟

« بعد از ۱۱ سال اقامت در بغداد، روش و سلوک این طایفه به قسمی واقع شد که شهرت و صِیت ـ بهاءالله ـ تزاید نمود چه که در میان ناس، ظاهر و مشهود و با جمیع طوایف معاشر و مألوف بود.»[۳۳]

پیشنهاد خواندنی  اوشو از فضای مجازی تا دنیای حقیقی
‌ب)  شرارت در بغداد

 نکته دیگر اینکه میرزا با استفاده از بی‌توجهی نسبی حکومت عثمانی به مسائل داخلی بابیان به حذف فیزیکی مخالفان و کسانی که موانعی بالقوه برای ریاست او به شمار میرفتند پرداخت. نتیجه این شرارتها فرار بابیان مهم و قابل اعتنا از بغداد و ایجاد فضای رعب شدید در میان آنان و قتل و کشتار مخالفان بود. عزیه نوری، گروهی را که با رهبری زیر زمینی بهاء به قلع و قمع بابیهای بغداد مشغول بودند، جلادان خونخوار نامیده است و می‌گوید:

«اصحاب طبقه اول که اسامی‌شان مذکور شد از خوف آن جلادان خونخوار به عزم زیارت اعتاب شریفه به جانب کربلا و نجف و برخی به اطراف دیگر عزیمت نمودند. (آنان) سید اسماعیل اصفهانی را سر بریدند و حاجی میرزا احمد کاشی را شکم دریدند. (همچنین) آقا ابوالقاسم کاشی را کشته، در دجله انداختند. سید احمد را به پیشدو کارش را ساختند، مغز سر میرزا رضا خالوی سید محمد را به سنگ پراکندند و میرزا علی را پهلویش را دریده، به شاهراه عدمش راندند و غیر از این اشخاص، جمعی دیگر را در شب تار کشته، اجساد آنها را به دجله انداختند و بعضی را در روز روشن در میان بازار حراج با خنجر و قمه پاره پاره کردند؛ چنان‌که بعضی از مؤمنین و معتقدین را این حرکات، فاسخ اعتقاد و ناسخ اعتماد گردید؛ (عده‌ای به سبب) این اعمال زشت و خلافکاریها از دین بیان عدول کردند و این بیت را انشاد می‌کردند در محافل می‌خواندند و می‌خندیدند: اگر حسین‌علی، مظهر حسین علی است، هزار رحمت حق بر روان پاک یزید !! و می‌گفتند ما هر چه شنیده بودیم، حسین، مظلوم بوده است، نه ظالم!»[۳۴] میرزا حسینعلی نوری کیست؟

خشونت و رفتارهای تروریستی میرزا به اضافه زمینه سازی های او برای ریاست بابیان سبب بروز اختلاف با میرزا یحیی صبح ازل رهبر فرقه به تبعیدی خودخواسته به کوه‌های سلیمانیه انجامید امّا خودش در این باره با لحنی ریاکارانه می‌نویسد:

«مقصود جز این نبود که محل اختلاف احباب نشوم و مصدر انقلاب اصحاب نگردم و سبب ضرر احدی نشوم و علت حزن قلبی نگردم.»[۳۵]

سرانجام میرزا مجبور به ترک سلیمانیه شد و با ارسال نامه ای تقاضای بازگشت نمود و مورد موافقت ازل قرار گرفت او از ازل با تعبیر مصدر امر یاد می کند و می نویسد: از مصدر امر حکم رجوع صادر شد ([۳۶]) ـ و سال ۱۲۷۴ به بغداد بازگشت ([۳۷]).

‌ج)    ادعای من یظهره اللهی(ایام رضوان)

حاکم عثمانی بغداد در آوریل ۱۸۶۳م میرزا یحیی ازل و میرزا حسین‌علی بها و اعضای خانواده و برخی از یاران نزدیک آنها را به مدت ۱۲ روز در باغ نجیبیه نگاه داشت. در این باغ میرزا حسین‌علی بها پیامبری خود را مخفیانه و به دور از چشم میرزا یحیی صبح ازل و یاران وی به جمعی از دوستان نزدیکش اعلام کرد، بهائیان برای این دوازده روز اهمیت قائل‌اند و چند روز آن را جشن می‌گیرند که به عید رضوان یا عید گل معروف است. ([۳۸])

۸.     اخراج از عراق و تبعید به استانبول

افزایش آزار و اذیت زائران ایرانی توسط بابیان که حتی به تایید عبدالبها نیز رسیده است ([۳۹]) منجر به شکایت از بابیان و تقاضا از سلطان عثمانی برای تبعید بابیان به جای دیگر شد که به دستور سلطان عثمانی بابیان را به استانبول تبعید کردند میرزا حسین‌علی به اتفاق ازل و اعضای خانواده و ۲۶ نفر از یارانش در اوایل مه ۱۸۶۳ م، بغداد را به سوی استانبول ترک کرد.

همراهی میرزا یحیی ازل با میرزابهاء در سفر استانبول حاکی از عدم اطلاع ازل از ادعای میرزا بها است گرچه عبدالبهاء در مقاله سیاح می کوشد از تشویش و اضطرابات ازل در طول مسیر سخن براند اما از تمام گفته های او برنمی آید که ازل نگرانی خاصی از ناحیه بها داشته باشد ([۴۰]) درنیمه اوت ۱۸۶۳ م وارد استانبول شدند و پس از چهار ماه اقامت در آنجا، دربار دولت عثمانی، بهاءالله و همراهانش را در سرمای شدید دسامبر به شهر «ادرنه» ([۴۱]) روانه کرد.[۴۲] میرزا حسینعلی نوری کیست؟

۹.     ادرنه نقطه تفکیک ازلیان از بهائیان

وقتی در سال چهارم اقامت در ادرنه میرزا یحیی به کلاهی که بهاءالله بر سرش نهاده بود واقف شد ([۴۳]) درگیری دو برادر شدت بیشتری گرفت تا حدی که دولت عثمانی تصمیم به جداسازی آنها از هم گرفت و  میرزا یحیی صبح ازل را به جزیره ماغوسا (فاماگوستا) در قبرس و بهاءالله و اتباعش را به عکّا تبعید کردند.[۴۴]   میرزا حسینعلی نوری کیست؟

۱۰.            تبعید و اقامت و مرگ در عکّا

میرزا حسین‌علی در سال ۱۸۶۸م به شهر عکّا در فلسطین اشغالی و نزدیکی بندر حیفا وارد شد. میرزاحسینعلی بیش از ۴۰ مرتبه در آثارش این شهر را خراب‌ترین شهرها دانسته است او و پسرش عبدالبهاء در این شهر خود را مسلمانانی متدین و مبادی آداب شریعت اسلام معرفی می‌کردند، در نمازهای جماعت حضور یافته، به پیروان خویش دستور اکید داده بودند که خود را مسلمان معرفی و از تبلیغ خودداری کنند عبدالبها تا آخرین روزهای حیات هم خود را مسلمان معرفی میکرد شوقی نوشته است:

« در آخرین جمعهء توقّف مبارکش در جهان ناسوت با وجود خستگی و ضعف فراوان جهت ادای صلوه ظهر در جامع مدینه حضور بهم رسانید» ([۴۵])

سرانجام در دوم ذی‌القعده (هفتادم نوروز) سال ۱۳۰۹ق برابر با ۲۹ می۱۸۹۲م در هفتاد و پنج سالگی در قصر بهجی نزدیک شهر عکّا[۴۶] طومار زندگی او در هم پیچیده شد و در همان جا به خاک سپرده شد که امروز قبله بـهائیان است.

حسینعلی بهاء و استعمارگران

۱. ارتباط با روسیه تزاری

ارتباطات میرزا حسینعلی با امپراطوری روسیه تزاری از دو جهتِ شخصی و خانوادگی، قابل بررسی است

الف ) ارتباط خاندان حسینعلی با روسیه
  1. میرزا حسن برادر بزرگش که کارمند سفارت روسیه بود ([۴۷])
  2. شوهر خواهرش که منشی شخص سفیر بود ([۴۸])
  3. شوهر عمه اش  که تبعه روسیه  بود([۴۹])
  4. پدرش که منشی و وزیر‌‌ شاهزاده امام وردی میرزا قاجار از عناصر معروف «روس‌فیل»  ([۵۰])

ب) ارتباطات شخص حسینعلی با روسیه

  • آمادگی ناوگان دریایی روسیه برای کمک به میرزا حسینعلی نوری

« مستخدمین روسی با بعضی از خوانین بسیار اصرار نمودند که جمال مبارک به کشتی روس تشریف ببرند و آنچه اصرار و الحاح کردند قبول نیفتاد بلکه روز ثانی صبح با جمّی غفیر به آن ده تشریف بردند در بین راه سواری رسید و به پیشکار دریا بیگی روس کاغذی داد چون باز نمود به نهایت سرور فریاد بر آورد و به زبان مازندرانی گفت مردی بمرده یعنی محمّد شاه مرد . لهذا آن روز را خوانین و جمیع حاضرین چون مطّلع بر اسرار شدند که محمّد شاه فرمان قتل جمال مبارک را صادر نموده بود چنین شد جشن عظیمی گرفتند و به نهایت سرور آن شب را بگذراندند .([۵۱]) میرزا حسینعلی نوری کیست؟

  • تلاشهای سفیر روسیه تزاری برای آزادی از زندان تهران

حسینعلی در لوحی تشکر خالصانه خود را از تلاشهای امپراطور روسیه تزاری برای آزادی از زندان تهران اعلام می دارد ([۵۲]) پسرش عبدالبها نیز بهائیان را مکلف به قدرشناسی ابدی از امپراطور می کند :

« باید این طایفه مظلومه ابداً این حمایت و عدالت دولت بهیه روسیه را از نظر محو ننمایند و پیوسته تأیید و تشدید حضرت امپراطور اعظم و جنرال اکرم را از خداوند جل جلاله مسئلت نمایند»([۵۳])

جالب است که شوقی معتقد است که امپراطور روسیه قربه الی الله اقدام به این کار کرده است  

«حضرت امپراطور اعظم ایده الله تبارک وتعالی لوجه الله حمایت فرمود.»[۵۴]

ارتباطات میرزا حسینعلی با امپراطوری استعمارگر انگلیس

ارتباطات بین میرزا آقاخان و میرزا حسینعلی بها از مواردی نیست که در تاریخ مغفول مانده باشد اسناد تاریخی نشان میدهد که روابط میان میرزا حسینعلی نوری و دولت بریتانیا بیش از حد متعارف است ([۵۵]) پس از میرزا تقی خان امیر کبیر میرزا آقا خان نوری اعتماد الدوله بصدارت عظمی منصوب گردید. میرزا حسینعلی نوری کیست؟

« در آغاز جلوس خود تصمیم گرفت که بین دولت و حضرت بهاءالله که رئیس بابیان بودند ([۵۶]) آشتی و التیام دهد لذا نامه بحضرت بهاءالله نگاشت و حضرتش را به طهران دعوت کرد »([۵۷])

این در حالی است که بررسی تاریخ حیات آقاخان نوری نشان میدهد که وی کوچکترین کاری بدون اجازه انگلیسی ها انجام نمی داد بنا بر این می توان نتیجه گرفت که بازگردانیدن میرزاحسینعلی بهاء به تهران نظر دولت بریتانیا بوده است. میرزا حسینعلی نوری کیست؟

ادعاها

«من‌یظهره‌اللهی»

نخستین ادعای میرزا حسینعلی نوری ادعای من یظهره اللهی است «من‌یظهره‌الله» شخصیتی موهوم و ساخته و پرداخته ذهن بیمار علی محمد شیرازی است که فقط نشان او را می توان در آثار باب جستجو کرد باب مدعی است که پس از او پیامبری با عنوان عام «من‌یظهره‌الله» (کسی که خدا ظاهرش خواهد ساخت) خواهد آمد میرزا حسینعلی با سوءاستفاده از عمومیت عنوان «من‌یظهره‌الله» این عنوان را به خود اختصاص داد و کوشید تا پیروان باب را به قبول ادعای خود وادارد اما پیروان باب نمی توانستند تسلیم ادعای ناموجه میرزا شوند دلیل آن را استاد مردانی چنین نوشته است : میرزا حسینعلی نوری کیست؟

« برابر سفارشها و پیش گوئیهای باب در مورد  ظهور «من‌یظهره‌الله»، که این شخص پس از گذشتن زمان زیادی ظهور می‏کند. باب وقت ظهور او را ۶۶۲ سال بعد از نوشته شدن کتاب بیان(که در سال ۱۲۶۵ ه ق و ۱۲۲۸ ه ش و ۱۸۴۹ میلادی)می‏داند و در صفحه‏ی ۴ سطر ۱۲ لوح هیکل از ملحقات بیان عربی می‏نویسد:  ثم انتم بعد ما قضی من البیان ست مأه و اثنین و ستین سنه بین یدی ملیککم فی احدی عشر سنه محضرون ثم لتکبرون لعلکم مثل ذلک بین یدی «من‌یظهره‌الله»تحضرون. که ترجمه‏اش چنین است : شما بعد از این که از بیان ۶۶۲ سال گذشت، ۱۱ سال در برابر پادشاهتان حاضر می‏شوید، سپس تکبیر می‏گوئید شاید که در چنان زمانی در برابر «من‌یظهره‌الله»حاضر شوید. باب ـ درباره وضعیت بابیان در دوره ظهور «من‌یظهره‌الله» می‏گوید: زمانی که او ظهور می‏کند شمار بابیان روی زمین افزون و بر دشمنان و به ادیان دیگر چیره می‏شوند و از خودشان پادشاهانی خواهند داشت که آنان تاجهای جواهرنشان خود را به پای «من‌یظهره‌الله»خواهند انداخت و او را به اتفاق شاه خود خواهند گردانید. ـ اما در جای دیگر ـ باب می‏گوید:  ظهور «من‌یظهره‌الله»را طبق کلمه‏ی(غیاث یا مستغاث)قرار داده و این تاریخ ۲۰۰۱ سال(مستغاث)یا ۱۵۱۱ سال(غیاث و اغیث) نمی‏توانست باشد مدرک کلمه‏ی مستغاث، بیان فارسی، صفحه‏ی ۱۰۰ سطر اول، و مدرک غیاث و اغیث، بیان فارسی صفحه‏ی ۶۱، سطر ۱۲ و هم چنین باب عاشر از واحد سابع صفحه‏ی ۲۵۲ می‏باشد.  باب برای «من‌یظهره‌الله»مقامی بس ارجمند قائل بوده و در مقابل او خضوع و خشوع فراوانی می‏نموده و حتی رد و قبول کتاب بیان و احکام آن را موکول به رد و قبول او نموده است حتی می‏گوید بابیان باید از او بجز آیات، دلیل دیگری نخواهند و آنچه در بیان است تحفه و هدیه است به سوی من یظهره الله.([۵۸]) و بیان و هر چه در اوست، طائف حول قول «من‌یظهره‌الله»است زیرا که اوست منزل بیان نه غیرش و اوست رافع بیان نه غیرش ([۵۹]) و می‏نویسد اول زمینی که محل ظهور «من‌یظهره‌الله»است مسجد الحرام می‏باشد. ([۶۰]) ». ([۶۱])

پیشنهاد خواندنی  حجت السلام و المسلمین علیرضا روزبهانی بروجردی مدیر مسئول موسسه مطالعات فرقه شناسی معراج

ادعای پیامبری

میرزا مدعی است زمانی که در زندان تهران بوده به مقام پیامبری رسیده است :

«در شبی از شبها در عالم رؤیا از جمیع جهات این کلمه علیا اصغا شد انا ننصرک بک و بقلمک.»[۶۲]

او در آیات بسیاری که برای خود نازل کرده است بوضوح از واژه بعثت و رسالت «بعثنی» و «ارسلنی» استفاده کرده است

« قد بعثنی اللّه و ارسلنی الیکم بآیات بیّنات …. » بی تردید خداوند مرا به پیامبری برانگیخت و با آیات روشن بسوی شما فرستاد… ([۶۳]) ….

« قد أظهرنی بالحقّ و أرسلنی و أنطقنی بالآیات ….. » همانا خداوند مرا به حق آشکار ساخت و به رسالتم برگزید و با آیات الهی گویایم کرد ….. ([۶۴])

« انّه اقامنی اذ کنت قاعداً و هزّتنی ید عنایته اذ کنت نائماً و انطقنی بین عباده اذ کنت صامتاً انّه هو الآمر الحکیم قد امرنی بالنّدآء بین الارض و السّمآء »  بدرستیکه او (الله) برخیزانید مرا زمانی که نشسته بودم و تکانم داد دست عنایتش زمانی که خوابیده بودم و گویایمم کرد بین بندگانش زمانیکه ساکت بودم همانا او امر کننده حکیم است که مرا به فریاد بین زمین و آسمان مامور کرد ([۶۵])

جالب آنکه این مدعی ادعای نبوت پیشتر مدعی بود که دوره پیامبری بعد از رسول الله خاتمه یافته است او در کتاب بدیع که قبل از اقدس نوشته است آورده است که : بأن الله لمّا ختم النبوه بحبیبه بشّر العباد بلقائه ([۶۶]) میرزا حسینعلی نوری کیست؟

ادعای ظهوراللهی (مظهریت الهی)

ادعای الوهیت، خدایی و خدا آفرینی

میرزا حسینعلی زندان را ویژه خدای توانا و عزیز و یکتا دانسته ([۶۷]) و هوای زندان را ‏مفتخر به نَفَس خدا در آن، میداند ([۶۸])و خود را خدای تنهای زندانی معرفی میکند ([۶۹]) و هیکل و جمال و کینونیت و ذات و حرکت و سکون و قلم خود را، هیکل و جمال و کینونیت و ذات و حرکت و سکون و قلم خداوند تعریف کرده و ([۷۰]) و روز ولادتش روز ولادت خدای لم‏یلد و لم‏یولد خواند([۷۱]) و از مریدانش خواست او را به حرمت گیسوان افشان بر چهره‏اش قسم دهند سپس درخواست حاجت کنند ([۷۲])  جالب آنکه این خدا بسیار ضعیف که در خراب‌ترین دیار ـ همان گیتی ـ‌ به دست ستمگران زندانی شده است. ([۷۳])و  نمی‏ تواند حتی یکی از مریدانش را ببیند ([۷۴])  بانگ بر میدارد که همه خدایان از اثر فرمان من خدا شدند و همه پروردگاران از حکم من پروردگار گشتند ([۷۵])

عباس افندی نیز نیز بصراحت مقام پدرش را  احدیّت ذات هویت وجودی و نفس‏ ظهور الله بیان کرده و نوشته است :

« “مقام مظاهر قبل” یعنی پیامبران الهی و حضرت محمد(ص)، “نبوّت کبری‏ بود و مقام حضرت اعلی”، یعنی علی‌محمد باب، “الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس” “احدیّت ذات هویت وجودی…”!([۷۶]) میرزا حسینعلی نوری کیست؟

“…این ظهور اعظم، نفس‏ ظهور الله است، نه به عنوان تجلّی و مَجلی‏…”! ([۷۷])

آثار بهاءالله

 کتاب «اقدس» ام‌الکتاب بهائیت و شامل احکام و تعالیم اصلی آنان است. کتاب «ایقان» در پاسخ به سؤالات سید خال (دایی باب) درباره ظهور امام قائم و شبهات قرآن است. تغییرات مداوم و برخی مطالب مندرج در این کتاب به تنهایی برای اثبات بطلان بهائیت کافی است. کتاب هفت وادی به ارائه دیدگاه های صوفیانه خود پرداخته و هفت وادی یا هفت شهر عشق را توضیح می‌دهد از دیگر آثار بهاءالله می‌توان به مکتوباتی اشاره کرد که برای پیروانش می‌فرستاد. وی در خلال آنها تعالیمش را برای پیروانش تشریح می‌کرد. این مکتوبات در میان بهائیان به «لوح» مشهورند. در فرقه بهائی بیش از شانزده هزار لوح موجود است که از آن جمله می‌توان به مکتوباتی خطاب به سلاطین وقت اشاره کرد؛ همچون: ناپلئون، پاپ و….[۷۸] کلمات مکنونه مبین، اشراقات، اقتدارات، جواهرالاسرار، چهار وادی، الواح سلاطین و… از اصلی ترین آثار بهاءالله به شمار می‌روند؛ گرچه آثار وی، منحصر به اینها نیست.


[۱] عبدالحسین آیتی  در کشف الحیل می نویسد :

شخص مطلعی که او از پسر میرزا رضا قلی برادر مسلم بها شنیده بود که تولد ایشان در ماه ذیحجه (۱۲۳۲) واقع شده و چون معمول بود که هر کس در آن ماه متولد شود او را حجی گویند لهذا میرزا حسینعلی را هم به حجی میرزا حسین و یا حسینعلی موسوم ساختند. اینجا بود که بر جعالیت و تاریخ‏سازی بها و اطرافیانش آفرین گفتم چه بین ذیحجه ۱۲۳۲ تا محرم ۱۲۳۳ ده بیست روزی بیشتر فاصله نیست. مثلا آقای نوری در نهم یا دهم ذیحجه متولد شده باشد تا دوم محرم  بیست و یک روز یا دو روز فاصله است پس تدبیر اندیشیده‏اند که این عید مولود را از آنجا برداشته بیاورند بچسبانند به مولود باب که به یک تیر چند نشان زده باشند: ۱ – این که لقب حجی را بی‏مورد انگارند و از آن لقب که به نظرشان ننگ می‏آمده خلاص شوند. ۲ – این که در دهه عاشورا که ایام عزاداری مسلمین است عیدی قرار داده باشند یا اگر بابیها برای باب عیدی می‏گیرند ایشان هم در جوار آن در آیند تا یک روزش دو روز و عیدش مهمتر و مفصلتر شود. ۳ – این که این مجاورت زمانی را هم نوعی از معجزه قلمداد کنند کشف الحیل صص ۸۴/۸۵

[۲]. عبدالبهاء مقاله شخصی سیاح، ص ۶۲. ما قرئت ما عند النّاس من العلوم و ما دخلت المدارس فاسئل المدینه الّتی کنت فیها لتوقن بانّی لست من الکاذبین . و نیز ر.ک : حسینعلی بهاء  کتاب اقدس ص ۱۰۱ بند میرزا حسینعلی نوری کیست؟۱۰۵

[۳] رساله تنبیه النائمین، منتشره از سوی مؤمنان به بیان، بیتا، احتمالاً تهران. تنبیه النائمین ، صفحه ۵

[۴] تنبیه النائمین ، صفحات ۲۱ و ۲۳

[۵]. ح. م. بالیوزی، حسینعلی بهاء شمس حقیقت، مینو ثابت، ص۴۸ – ۵۱ .

[۶]. همان، ص ۸۵ – ۹۱.

[۷]  تنها زن عضو حروف حی که به اتهام قتل ملامحمد برغانی قزوینی در زندان به سر می‌برد

[۸]  بهاءالله به آقا محمد (هادی فرهادی)دستور دادند که به قزوین رفته مخفیانه جناب طاهره را به طهران آورده، تحویل جناب کلیم بدهد. آقا محمد (هادی فرهادی) با هر تدبیری بود طاهره را مخفیانه به طهران برد و به منزل جمال مبارک رسانید. گهریز، هوشنگ؛ حروف حی،دهلی نو، مؤسسه چاپ و انتشارات مرآت ،‌۱۹۹۳،‌ص ۱۰۹

[۹]. همان، ص ۲۵۹ و۲۶۰.

[۱۰] فاضل مازندرانی، اسدالله. اسرار الآثار خصوصی. ج. ۲. تهران: مؤسسه ی ملی مطبوعات امری، ۱۲۴ بدیع.ص ۸۰

[۱۱] شفا، امان‏الله، نامه‏ای از سن پالو  ناشر: دار الکتب الإسلامیه تهران، اول، ۱۳۴۹هـ.ش ص ۳۳۶

[۱۲] مطالع الانوار ص ۲۶۱

[۱۳]. تلخیص تاریخ، ص ۵۸۰، ۵۸۴ و ۵۸۵.

[۱۴]. لوح شیخ نجفی، ص۱۵.

[۱۵]. تنبیه ‌النائمین، ص ۵ و ۶.

[۱۶] – تلخیص تاریخ نبیل صفحه ۵۵۲ و ۵۵۳

[۱۷] – تلخیص تاریخ نبیل صفحه ۵۵۸ … «حضرت حسینعلی بهاء که قبل از وصول مکتوب وزیر تصمیم مراجعت بطهران داشتند پس از وصول نامه عازم پایتخت گردیده و در ماه رجب وارد طهران شدند.

[۱۸] – همان … میرزا آقاخان برادر خود جعفر قلی خان را مخصوصاً به پیش باز حضرت حسینعلی بهاء فرستاد و تبریک ورود تقدیم نمود

[۱۹] – همان … حضرت حسینعلی بهاء پس از ورود بطهران یک ماه تمام در منزل برادر وزیر اعظم مهمان بودند. صدر اعظم جعفر قلی خان برادر خود را مأمور پذیرائی آن حضرت نموده بود

[۲۰] – همان … پیوسته اعیان شهر و بزرگان دربار بملاقات حضرتش شتافته پس از یک ماه حضرت بهاء اللّه بشمیران انتقال فرمودند.»

[۲۱] مطالع الانوار ص ۵۵۸ … جناب عظیم در این اثنا با حضرت حسینعلی بهاء ملاقات نمود و پس از مدّتی طولانی که شوق دیدار آن حضرت را داشت بمقصود رسید در ضمن ملاقات جناب عظیم خیالی را که مدّتها بود در فکر خود پرورش میداد بحضور مبارک عرض کرد حضرت حسینعلی بهاء او را از اجرای آن خیال فاسد منع نمودند و از عواقب وخیمهء آن تحذیر فرمودند که این عمل جلب بلایای تازه نماید و سبب زحمت بی‌اندازه گردد. میرزا حسینعلی نوری کیست؟

[۲۲] – همان … حضرت حسینعلی بهاء بلواسان تشریف بردند و در قریهء افجه که از مستملکات جناب وزیر بود توقّف نمودند جعفر قلی خان همچنان در مهمانداری پایدار بود. میرزا حسینعلی نوری کیست؟

[۲۳] – تاریخ نبیل زرندی صفحه ۵۸۰

[۲۴] – قرن بدیع صفحه ۲۲۴

[۲۵] – الکواکب الدریه جلد ۱ صفحه ۳۳۶ … چون حضرتش را در حضور سلطان استنتاق کردند فرمود بر هر عاقلی مبرهن است که جسارتی که بر حضرت شهریاری واقع شده کار مردان جاهل وبی تدبیرهای کاهل است نه عمل مرد عاقل وانسان کامل…….و چون شطری از این بیانات را اظهار فرمود قنسول روس بر صحت بیان واستحکام برهان آن حضرت تصدیق نمود و خود ناصرالدین شاه از قوت قلب و حسن تقریر و عظمت شأن آن حضرت در شگفت شد» میرزا حسینعلی نوری کیست؟

[۲۶] – انشعاب در بهائیت صفحه ۱۰۸ … «…. یک روز میرزا یوسف دریافت که ملایان در صدد کشتن پدرم هستند، میرزا یوسف موضوع را با قنسول روس در میان نهاده و این دولت ذی نفوذ تصمیم بر خنثی نمودن این نقشه گرفت. صحنه جالب توجهی در محکمه که احکام اعدام را صادر می کرد به عرصه ظهور آمد، قنسول روس بدون اندک بیمی قیام نموده و اعضای محکمه را مخاطب ساخته و گفت: آیا تا کنون به اندازه کافی انتقام بیرحمانه خود را نگرفته اید …. چگونه ممکن است که شماها حتی بتوانید چنان فکرکنید که این محبوس عالی نسب نقشه چنان عمل احمقانه سوء قصد به حیات شاه را کشیده باشد …. من تصمیم دارم که این شریف زاده بیگناه ( یعنی بهاء) را تحت حمایت دولت روسیه درآورم، بنابراین برحذر باشید، زیرا اگر یک موی از سر او کم شود برای تنبیه شماها نهرهای خون در این شهر جاری خواهد شد، امیدوارم به این اخطار من کمال توجه را مبذول دارید و بدانید که در این موضوع دولت متبوع من پشتیبان من است …. طولی نکشید که شنیدیم حاکم از ترس اینکه بی توجهی به اخطار سخت قنسول روس نشود، فورا دستور آزادی پدرم را می دهد و در عین حال حکم به تبعید او و فامیلش صادر می گردد، ده روز مهلت تدارک سفر داده شده بود»

پیشنهاد خواندنی  تفکر نوین؛ روانشناسی یا معنویت سرمایه‌داری؟

[۲۷] – تاریخ نبیل زرندی صفحه ۵۸۹ و نیز ر. ک: کواکب الدریه جلد ۱ صفحه ۳۳۴ … «و چون مظلوم از سجن خارج، حسب الامرحضرت پادشاه مع غلام دولت علیّه ایران و دولت بهیّه روس به عراق عرب توجه نمودیم.» میرزا حسینعلی نوری کیست؟

[۲۸]. آثار قلم اعلی، ج ۱، ص ۷۶ و قرن بدیع، ج ۲، ص ۴۹.

[۲۹] . ر.ک : عظیم پس از باب و پیش از ازل ماهنامه “گوهر” سال ۶ شماره ۴ تیر ماه ۱۳۵۷ شماره مسلسل ۶۴ صفحات ۲۷۷-۲۷۱

[۳۰] . مطالع الانوار ص ۵۸۲

[۳۱] سید محمد محیط طباطبائی، مجله: گوهر، سال ۴، شماره ۴، تیر ۱۳۵۵.نقل از بهائیان ص ۶۴۱

[۳۲]. علت امتناع حسینعلی بهاء از سفر به روسیه این بود که بابیان در صورت اقامت وی در روسیه هرگز به او نمی‌پیوستند؛ چرا که وی براساس شواهد بابی و بهائی در آنجا شخصیت ویژه‌ای نداشت. میرزا حسینعلی نوری کیست؟

[۳۳]. مقاله سیاح، ص ۵۲.

[۳۴]. تنبیه النائمین، صفحه ۱۲.

[۳۵]. ایقان، ص ۱۶۵.

[۳۶] نوری ، ایقان ، ص ۱۹۵

[۳۷] میرزا آقا خان کرمانی و روحی ، هشت بهشت، ‌عبدالبهاء ، مقاله شخصی سیاح ،‌ص ۶۹؛ عزیه خانم نوری، ص ۱۱-۱۳

[۳۸] کتاب اقدس، حسینعلی بهاء، بند ۷۵،۱۱۰،۱۱۲ و نیز ر. ک: رساله سوال و جواب، حسینعلی بهاء، بند ۱

[۳۹] عبدالبهاء  مکاتیب جلد ۲ ص ۱۷۷

[۴۰].  « عبدالبهاء در صفحه ۳ کتاب مقاله شخصی سیاح در این مدّت، میرزا یحیی مستور و پنهان و بر روش و سلوک سابق، باقی و برقرار بود؛ حتّی چون فرمان اعلی‌حضرت پادشاه عثمانی به حرکت حسینعلی بهاء از بغداد صادر شد، میرزا یحیی نه مفارفت نمود و نه مرافقت. گاهی تصوّر سفر هندوستان نمود و گاهی قرار در ترکستان و چون مصمّم به هیچ‌یک از این دو رأی نشد، عاقبت به خواهش خویش پیش از جمیع به هیئت درویش در لباس خفا و تبدیل عازم کرکوک و اربیل شد و از آنجا به حرکت متواصل واصل موصل گشت و چون این جمعیت وارد شدند، در کنار قافله منزل و مأوی نمود. با وجود آنکه درآن سفر، حکّام و مأمورین کمال رعایت و احترام را مجری داشتند و حرکت و قرار به حشمت و وقار بود، مع ذلک دائماً در لباس تبدیل پنهان و به تصوّر احتمال حصول تعرّض، احتراز داشت و بر این قرار وارد اسلامبول شدند.»   

[۴۱] اِدرنه (به ترکی: Edirne، به یونانی: Ἁδριανούπολις تلفظ: آدریانوپولیس، به بلغاری: Одрин تلفظ: اُدرین) نام یکی از شهرهای ترکیه است.این شهر مرکز استان ادرنه ترکیه است.میرزا حسینعلی نوری کیست؟

[۴۲]. حسینعلی بهاء شمس حقیقت، ص ۴۸ – ۵۱ .

[۴۳] قرن بدیع ص ۳۳۴ … شوقی می نویسد : میرزا یحیی چون تعلّقات قلبیّهء اصحاب را دربارهء هیکل مبارک حضرت حسینعلی بهاء احساس نمود و بر مراتب توجّه و احترام طائفین حول نسبت به آن مظهر احدیّه واقف گردید و شهرت و معروفیّت برادر بزرگوار خویش را در بغداد و بعد در سفر اسلامبول و طیّ معاشرت آن وجود اقدس با بزرگان و اولیای امور ادرنه به رأی العین ملاحظه کرد و شواهد شهامت و لیاقت و استقلال آن وجود مبارک را در سکنات و روابطشان با مصادر رسمیّه و مقامات عالیه در مقرّ خلافت بی ستر و حجاب مشاهده نمود در حسد شدید افتاد و از نزول آیات که چون امطار ربیعی از کلک اطهر منهمر و جاری بود متغیّر گردید و سخت برآشفت.میرزا حسینعلی نوری کیست؟

حجت السلام و المسلمین علیرضا روزبهانی بروجردی مدیر مسئول موسسه مطالعات فرقه شناسی معراج

کانال رسمی موسسه معراج در ایتا

[۴۴]. عباس افندی، مقاله سیاح، ص ۵۷.

[۴۵] شوقی افندی، کتاب قرن بدیع ص ۶۳۵

[۴۶]. علاءالدین قدس جورابچی، حسینعلی بهاء موعود کتابهای آسمانی، ص۲۸۱.

[۴۷] – همان صفحه ۲۵۴ … «اول پسری که از صُلب میرزا بزرگ و رحم آن مخدره (خانم جانی) به وجود آمده میرزا حسن است که ولد اکبرآن مرحوم است و به موجب بعض اقوال موثقه این میرزا حسن اخیراً منشی سفارت روس شده و در بحبوحه اقتدار روس مشارالیه منزلتی شایان یافت

[۴۸] – قرن بدیع صفحه ۱۶۸ و نیز ر.ک : بهاء الله شمس حقیقت صفحه ۱۳۰… «میرزا مجید شوهر همشیره مبارک که در خدمت سفیر روس پرنس دالگورکی سمت منشی گری داشت…»

[۴۹] – انشعاب دربهائیت صفحه ۱۰۸… «اخبار وقایع به واسطه خواهر مهربان پدر بزرگم که عیال میرزا یوسف نامی از اتباع روس و رفیق کنسول روس در تهران بود، به ما می رسید»میرزا حسینعلی نوری کیست؟

[۵۰] پدر حسینعلی عـبـاس‌ وزیر و منشی‌ امـام‌وردی پسر فتحعلی‌ بود، شاهزاده قاجار یکی از مهره های سیاست روسیه تزاری در ایران بود امام‌وردی از جمله بدنام ترین شاهزادگان قاجاریه بود که میرزا عباس نوری از ۱۲۳۰ ق‌ وزارت ‌منصوب و شهرت‌ به نیز از همینجا بود.. ر.ک، شرح‌ حال‌ رجال‌ ایران، بامداد، ۶ /۵۲ و ۱۲۷ – ۱۲۶ و ۱/۱۶۲. نیز ر.ک، نقطه‌ الکاف، مقدمه‌ ادوارد براون، لیدن‌ ۱۳۲۸ق، ص‌ ۳۵؛ منشآت‌ قائم‌ مقام، چاپ‌ محمد عباسی، صص‌۲۵ -۱۹. ‌امام‌ وردی، مخدوم‌ میرزا عباس، از عناصری‌ است‌ که‌ رد‌ پای‌ ارتباط‌ با سفارت‌ روسیه‌ در کارنامه‌ او مشهود است. از کلام‌ مهدی‌ بامداد برمی‌آید که‌ پس‌ از قتل‌ گریبایدوف‌ در ۱۲۴۴ق، خانه‌ امام‌وردی‌ میرزا در تهران‌ چندی‌ منزلگاه‌ سفرای‌ روس‌ بود(شرح‌ حال‌ رجال‌ ایران، ۶ /۵۱ ، پاورقی‌ ۸ . ۱۱. همان، ۱/۱۶۳)، و با توجه‌ به‌ این‌که انتخاب‌ اشخاص‌ برای‌ میهمانداری‌ از سفرای‌ بیگانه، بی‌حساب‌ و کتاب‌ نبوده‌ و علایق‌ و سلایق‌ سیاسی‌ آنان، نوعاً‌ در انتخابشان‌ برای‌ این‌ گونه‌ امور، لحاظ‌ می‌شد) این‌ امر از وجود نوعی‌ «خصوصیت» بین‌ امام‌وردی‌ و سفرای‌ همسایه‌ شمالی‌ حکایت‌ دارد. دست‌کم‌ باید گفت‌ که‌ اقامت‌ سفرای‌ روس‌ در خانه‌ پرنس‌ قجر، زمینه‌ساز «تشدید و تقویت» روابط‌ وی‌ با آنان‌ بوده‌ است. چنان که‌ این‌ امر، در ماجرای‌ مرگ‌ فتحعلی‌ شاه‌ و بحران‌ سیاسی‌ پس‌ از وی، آشکار شد.‌امام‌وردی‌ از دولتمردانی‌ بود که‌ در جریان‌ انتقال‌ سـلـطـنـت‌ از فـتـحـعلی‌ شاه‌ به‌ محمد شاه‌ قاجار (جمادی‌الثانی‌ ۱۲۵۰) به‌ رقبای‌ شاه‌ جدید پیوست‌ و حتی‌ به‌ دستور برادر بزرگش: علی‌ شاه‌ ظل‌السلطان، با ۱۵ هزار سرباز به‌ قزوین‌ شتافت‌ تا راه‌ را بر ورود شاه‌ و وزیرش‌ (قائم‌ مقام‌ فراهانی) به‌ پایتخت‌ ببندد، که‌ البته‌ قشون‌کشی‌ وی‌ پایانی‌ فضاحت بار داشت(.  سفرنامه‌ رضا قلی‌ میرزا، ص‌ ۱۱) و با پیش‌بینی‌ شکست‌ یاران‌ خود، به‌ «چادر ایلچی‌ روس‌ پناهید» . (همان، ص‌ ۱۶)این‌ پناهندگی‌ برای‌ امام‌ وردی‌ طبعاً‌ مصونیت‌ سیاسی‌ به‌ همراه‌ داشت‌ و لذا در جریان‌ داغ‌ و درفش‌ همپیمان‌های‌ سیاسیش‌ (ظل‌السلطان‌ و…) توسط‌ محمد شاه‌ و قائم‌مقام، چون‌ « در پناه‌ دولت‌ روس‌ بود، کسی‌ به‌ او متعرض‌ نمی‌شد و باقی‌ گرفتار بودند» (رجال‌ قاجاریه، حسین‌ سعادت‌ نوری، ص‌ ۲۷۹. نیز ر.ک، شرح‌ حال‌ رجال‌ ایران، ۱/۱۶۳)(بحثی در مناسبات حسینعلی بها با روسیه، رضا قریبی، بهائیت آنگونه که هست ، موسسه جام جم ۱۳۸۷) میرزا حسینعلی نوری کیست؟

[۵۱] عبدالبهاء، منتخباتى از مکاتیب جلد ۴ ص ۱۰

[۵۲] – لوح خطاب به محمد تقی نجفی صفحه ۴۲

[۵۳] مصابیح هدایت، ج۲، ص۲۳۲

[۵۴] – قرن بدیع صفحه ۲۲۷

[۵۵] قرن بدیع ، ص۱۳۴ کلنل سر آرنولد باروز کمبال که در آن اوقات سمت جنرال قونسولی دولت انگلستان را در بغداد حائز بود ، چون علو مقامات حضرت حسینعلی بهاء را احساس نمود شرحی دوستانه به محضر انور معروض ، وبطوریکه هیکل مبارک بنفسه الاقدس شهادت داده ،قبول حمایت و تبعیت دولت متبوع خویش را به محضر مبارک پیشنهاد نمود ، و درتشرف حضوری متعهد گردید که هر آنگاه حضرت حسینعلی بهاء مایل به مکاتبه با ملکه ویکتوریا باشند در ارسال اوراق به دربار انگلستان اقدام نماید ، حتی معروض داشت حاضر است ترتیباتی فراهم کند که محلّ استقرار هیکل اقدس به هندوستان یا هر نقطه دیگر که مورد نظر مبارک باشد تبدیل یابد میرزا حسینعلی نوری کیست؟

[۵۶] اینکه حسینعلی رئیس بابیان باشد دروغی است که فقط وقایع نگار دروغپرداز بهائی از پس به زبان آوردن آن بر می آید

[۵۷] ایام تسعه ص ۳۸۴

[۵۸] . بیان فارسی ص ۵۲ باب ۱۹ از واحد ثانی

[۵۹] . بیان فارسی ص ۷۷ باب ثالث از واحد ثالث

[۶۰] بیان فارسی ص ۱۵۱ باب اول از واحد خامس

[۶۱] مردانی محمد ،توضیح واضحات در مرام باب و بهاء ناشر: سپهر آذین : قم : اول بهار ۱۳۸۷ص ۷۶- ۹۰

[۶۲]. لوح شیخ محمدتقی مجتهد اصفهانی (لوح شیخ نجفی)، ص ۱۵ و نیز ر.ک : بیت العئل اعظم، حضرت بهاءالله ص ۵

[۶۳] میرزا حسینعلی نوری، اقتدارات و چند لوح دیگر ص ۵۴

[۶۴] مجموعه الواح مبارکه چاپ مصر ص ۲۳۳ 

[۶۵] میرزا حسینعلی نوری اشراقات و چند لوح دیگر ص ۹۴

[۶۶] . بدیع، ص۲۹۳. همانا خداوند که نبوتت را به حبیبش خاتمه داد بشارت داد بندگانش را به دیدار خودش

[۶۷] . همان، ص۳۰۸ “ینادی المنادی بین الارض و السماء السجن لله المقتدر العزیز الفرید”

[۶۸] . همان‌جا. “قد افتخر هواء السجن بما صعد الیه نفس الله لو کنتم من العارفین”

[۶۹] حسینعلی بها، مبین، ۱۳۰۸.ق، ص۲۸۶ “انّه لا اله الا انا المسجون الفرید”

[۷۰] . همان، ص۲۱”قل لایری فی هیکلی الا هیکل الله و لا فی جمالی الا جماله و لا فی کینونتی الا کینونته و لا فی ذاتی الا ذاته و لا فی حرکتی الا حرکته و لا فی سکوتی الا سکوته و لا فی قلمی الا قلمه العزیز المحمود”

[۷۱] . عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، تهران، موسسه ملی مطبوعات امری، ج۲، ص۳۴۴؛ همچنین رک: عبدالحمید اشراق خاوری، “رساله ایام تسعه”، تهران، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۱ بدیع، ص۵۰”فیه وُلِدَ من لم‏یلد و لم‏یولد”!

[۷۲] . ادعیه حضرت محبوب، مصر،۱۳۳۹.ق، چاپ دوم، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ص ۱۲۳،”اللهم انّی اسئلک بِشَعَراتِک التی یتحرّک علی صفحات الوجه”! با توجه به بیان “فیضی” در کتاب: “بهاءالله”، ص ۲۴۰، مبنی بر “افشان بودن گیسوان و محاسن میرزاحسینعلی”، توجیه و پاسخ سید مهدی گلپایگانی، مبلغ بهایی هم‌دوره عباس افندی، مندرج در کتاب: “مصابیح هدایت”، ج ۳، صص ۲۷ــ۲۶ را به یاد می‏آوریم: “آخوندها اعتراض می‏کنند درباره اللهم انی اسئلک بشعراتک…، سید مهدی می‏گوید: خدایی که دست دارد و چشم دارد، مگر نباید مو داشته باشد و شما می‏دانید اگر خدا با داشتن سایر اعضا سرش بی‌مو باشد البته کچل خواهد بود و ما بهائیان به خدای کچل اعتقاد نداریم”؟… این کتاب، توسط لجنه ملی نشریات امری، ۱۳۲۸.ش، در ۶۴۷ صفحه ۲۰ سطری چاپ و منتشر شده است.

[۷۳] . همان‌جا. “تفکّر فی الدنیا و شأن اهلها، انّ الذی خلق العالم لنفسه قد حبس فی اخرب الدیار بما اکتسبت ایدی الظالمین”

[۷۴] . همان، ص۲۳۳ “انّ الذی خلق العالم لنفسه منعوه أن ینظر الی أحدٍ من احبائه”!

 [75] . رک: عباس افندی، مکاتیب، مطبعه کردستان العلمیه، به اهتمام فرج‌الله زکی‌الکردی، مصر، ۱۳۳۰.ق، ج۲، ص۲۵۴؛ برای کل قصیده نیز رک: آثار قلم اعلی، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۲۱ بدیع، بخش ۳، صص۲۱۵ــ۱۹۶ کلّ الالوه من رشح أمری تألّهت‏ *** و کل الرّبوب عن طفح حکمی تربت

[۷۶] . نصرالله رستگار، تاریخ صدرالصدور، ص۲۰۷

[۷۷]  . همان، ص۲۶

[۷۸]. مرحوم عبدالحسین آیتی آواره، مکتوبات و الواح ارسال شده برای سلاطین را دروغ شمرده و معتقد است که هرگز این الواح از دست مریدان درجه اول حسینعلی بهاء خارج نشده و به دربار هیچ سلطانی ارسال نشده است: عبدالحسین آیتی، کشف الحیل، ج۱، ص ۱۱۷.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *