مقدمه
معنویتهای نوظهور
از نیازهای اساسی یک انسان میتوان نیاز به معنویت را نام برد که فطرت او آمیخته با آن است. فطرت انسان ذاتاً دینگرا و طرفدار حق است. فطرت همان وجهه روحانی انسان است و زمانی که از امام صادق علیهالسلام سوال میشود، منظور از آیه «فِطرَتَ اللهِ التی فَطَرَالناسَ عَلَیها» (فطرت انسانها برگرفته از فطرت خداست) چیست، ایشان میفرمایند: «همان اسلام است که زمانی که خداوند از بشر برای توحید خودش پیمان میگرفت، گفت اَلَستُ بِرَبِکُم». انسان در طول تاریخ هر زمان که از معنویت اصیل دور مانده، سراغ معنویت بدلی رفته است. ریشه برخی از این نوع معنویتگراییها، در اعتقاد به اصالت انسان یا همان پرستش انسان است!
در اطرافمان باورها و عقایدی وجود دارند که مانند سراب، تنها وهم و خیالاند و هیچ پایهای در وحی، روایت یا عقل ندارند. کسانی که این باورها را ترویج میکنند، اغلب در توهمات معنوی خود غرق شدهاند. برخی از این عقاید حتی مستقیماً با آموزههای دینی در تضاد هستند، مانند عرفان حلقه که در دهههای هشتاد و نود در ایران ظهور کرد. متأسفانه، به دلیل سکوت برخی از اندیشمندان و فعالان فرهنگی، برخی از این خرافهگوییها به مرور به بخشی از سبک زندگی بشر تبدیل شدهاند.
در این میان، مردم پرسشهای متعددی دارند تا بتوانند توطئهها و فریبهای مروجان این نوع معنویتها را بشناسند؛ چراکه بسیاری از افراد با پیروی از توصیههای این گروهها، نتوانستهاند به اهداف خود دست یابند. نوجوانان و جوانان، به دلیل شکلگیری تدریجی و حساس شخصیتشان، بیش از سایر افراد در معرض تأثیرپذیری از این فرقهها و باورهای انحرافی قرار دارند. این موضوع اهمیت آگاهیبخشی و مقابله با گسترش چنین عقایدی را دوچندان میکند تا جامعه از آسیبهای احتمالی در امان بماند.
قانون جذب از جمله خرافههایی است که امروز با ظاهری فریبنده و جذاب در جامعه آشکار شده است و مروجان آن با ادعاهای اغراقآمیز سعی در اثبات حقانیت آن دارند، اما از آنجایی که ریشه این شبهعلم در جادوگری بوده و اشکالات اساسی دیگر نیز از سوی منتقدین وارد است، لذا پایگاهی میان اهالی علم ندارد.
تاریخچه قانون جذب
از قانون جذب با نامهای مختلفی مانند قانون راز، تجسم خلاق، تکنولوژی فکر و شاید حتی با عناوین دیگر هم یاد میشود، اما خود اسم “قانون جذب” و “راز” را میتوان معروفترین اسامی نامید. اولین نویسنده قانون جذبی را میتوان فردی به نام مالفورد در اواخر بیستم و با اثری به نام «نیروهای شما و چگونگی استفاده از آنها» نام برد. مهمترین منبع مروجین قانون جذب فیلم راز، اثر خانم راندابرن، محصول سال ۲۰۰۶ است که بعداً کتاب آن با توضیحات بیشتر منتشر میشود. راندابرن در کتاب «راز» در تعریف قانون جذب چنین مینویسد: “تو همه چیز را به طرف خود جذب میکنی: مردم، شغل، شرایط زندگی، وضع سلامتی، ثروت، قرض، شادی، ماشینی که بر آن سوار میشوی و اجتماعی که در آن زندگی میکنی. مثل آهن ربا همه اینها را به طرف خویش جذب میکنی. به هر چه فکر کنی، همان اتفاق میافتد. کل زندگی تو تجلی افکاری است که در ذهنت جریان دارند.”
ریشه قانون جذب
ریشه قانون جذب در جادوگری است. در کتاب «شاخهی زرین»، جیمز جورج فریزر، میگوید: «تمام فنون جادوگری دو اصل دارد: یکی قانون تشابه و دیگری قانون جذب.» قانون تشابه یعنی هر شبیهی، شبیه خود را میآفریند. بر این اساس جادوگران معتقد بودند، برای تحقق یک موضوعی باید شبیه آن عمل شود. مانند؛ به زنانی که باردار نمیتوانستند بشوند، توصیه به بستن سنگی به کمرشان و راه رفتن شبیه زنان باردار میکردند. دومین اصل از فنون جادوگری، قانون جذب است که میتوان آن را چنین تعریف کرد: اگر میخواهی برای یک چیزی تأثیر بگذاری، باید شیء و متعلق آن را داشته باشی. به گفته پژوهشگران این عرصه (استاد حمیدرضا مظاهری سیف)، “قانون جذب امروزی از هردوی آن فنون استفاده کرده، مانند اینکه مروجان آن در دورههایشان میگویند اگر میخواهی به یک چیزی برسی، عکسش را در تابلوئی با عنوان تابلوئی کائنات نصب کن یا اینکه میگویند اگر میخواهی ثروتمند بشوی، باید مانند پولدارها راه بروی و حرف بزنی و رفتار کنی.”
اشکالات قانون جذب
اصالت داشتن ذهن و انسان محوری:
قانون جذب قدرت را حول محور انسان قلمداد میکند. مانند آنکه راندا برن در صفحه ۶۸ کتاب «قدرت» خود یک ادعای خلاف واقع کرده و میگوید: «عمل تجسم، تو را به هرچه بخواهی متصل میکند». در واقع از منظر قانون جذبیها، انسان به هرچه فکر کند، به آن دست مییابد. اولین سوالی که ممکن است برای مخاطبین این قانون پیش بیاید، این است که اگر ما با تمام فکرمان میتوانیم به یک شیء برسیم، پس جایگاه خدا کجاست؟ اینجاست که انحرافات عقیدتی به وضوح نمایان میشود. در واقع این تفکر نکته مقابل توحید است چون علتالعلل این جهان خداوند متعال است و هیچ یک از ما به طور مستقل ارادهای از خود نداریم و همه ارادهها از آن علت نشأت گرفته است که اگر قرار باشد ممکن الوجودی مثل ما انسانها اراده کنیم، باید اراده ما را آن علت اصیل (خداوند) توفیق دهد. این مبحث (انسانگرایی) با عنوان اومانیسم از آن یاد شده است. به طور کلی اومانیسم یعنی، هر چیزی از انسان شروع شده و به انسان نیز ختم میشود و هیچ حقیقتی برتر از انسان وجود ندارد.
ناسازگاریها در جامعه:
قانون جذب تناقضات زیادی با واقعیتهای جامعه دارد. مانند آنکه چه کسی بیشتر از یک فقیر به پول فکر میکند یا کیست که بیش از یک مریض آرزوی درمان کامل و بازگشت سلامتی را داشته باشد؟ پس بنابراین نباید در جامعهای فقیر یا مریض وجود داشته باشد. یا اینکه چه بسا تجاری که وارد کار تجاری شده و شب و روز به پول و سرمایه فکر میکنند اما در نهایت همان افراد بعد از چندین سال ورشکسته میشوند. اگر قانون جذب حقیقت داشت، پس آنها که سالیان سال فکرشان نزد سرمایه و پول خود بود، چرا به یکباره همه آنها را از دست دادهاند؟ یا همهی پدر و مادرها که آرزوی موفقیت و سلامت فرزندان خود را دارند، اما به یکباره یک فرزند از پدر و مادری به زندان میافتد یا دچار مریضی و یا تصادف میشود که علی القاعده نباید چنین میشد. زیرا مادری سالیان سال همیشه فکر سلامتی و خوشبختی بچهاش را کرده است، پس باید آن سلامتی و خوشبختی به سوی آن مادر مهربان جذب میشد.
عدم تعیین زمانبندی برای خواسته:
خیلی راحت مروجان ادعا میکنند که اگر شما نیروی درونی خود را بشناسید که همان قدرت ذهن شماست و از آن استفاده بهینه نمایید، به همهی خواستههای خود خواهید رسید. ایشان چون قیدی برای تعیین زمان ندارند، در واقع شخص متقاعد میشود تا آخرین لحظه صبر پیشه کند که با استفاده از تصورات شدید، یک روز به خواسته خود خواهد رسید. البته در این میان اقدامات و فعالیتهای عملی دیگری برای رسیدن به آن خواسته خود که مثلاً خرید یک خودرو است، دارد. مثلاً سعی جدی در تحصیل رزق، دوشغله کار کردن، قناعت و پرهیز از ریخت و پاش، قرض و وام گرفتن و… که همگی مجموعاً دست به دست هم داده و آن خودرو را به این شخص میرسانند. پس نمیتوان گفت تصورات ذهنی، آن ماشین را به او رسانده است، بلکه او چندین کار را با هم گره زده تا نهایتاً به خواستهاش رسیده است.
سوءاستفادههای مالی:
از جمله آن سوءاستفادهگریها میتوان به فروش دورهها و پکیجها، تحت عناوین «کسب ثروت»، «موفقیت» و… با قیمتهای میلیونی که دارای محتوای انگیزشی و تکراری مروجان قانون جذب است، نام برد. یکی دیگر از دسیسههای انجام یافته توسط قانون جذب، جذب افراد به شرکتهای هرمی به واسطه آن است. در بازاریابی شبکهای همان ترفند قانون جذب به کار گرفته میشود. مانند پیشنهاد یک مبلغ بالا از سوی یک شرکت برای شخصی که بتواند یک گروه ده نفره را به شرکت جذب نماید. سپس آن ده نفر هم هرکدام ده نفر جذب کرده و در نهایت به شخص اول که همان معرف بقیه است، چنین تفهیم داده میشود که با وجود این تعداد اشخاص که به وسیله او به شرکت دعوت میشوند، هم دارایی شرکت بالا رفته و مشتریان زیاد میشوند و هم اینکه آن شخص مبلغ بالایی جهت معرفی میگیرد. افراد شرکت همواره برای حفظ روحیه و عدم ناامیدی نیروهای معرف خود از ترفندهای متفاوتی استفاده مینمایند که قانون جذب یکی از آنها است. آنها شخص را وادار میکنند تا او در تصورات رویایی خود غرق شده و فرض کند که میتواند همهی آن تعداد افراد را برای شرکت جذب کند. حال اینکه اگر هم توانست، جذب افراد یک بخشی از کار است و بخش دیگر خرید آن افراد است. هرمیها شخص معرف را وانمود به پذیرش یک معامله با شرایط فوقالعاده خوب میکنند که در آن هم شخص معرف خرید میکند و هم دیگران را با تعداد افراد مشخص به شرکت فرا میخوانند و در این شرایط، قانون جذب فریب خوبی برای زمانی است که معرف احساس میکند نمیتواند آن همه افراد را به شرکت جذب کند و در چنین زمانی که شخص مایوس است، افراد شرکت، او را ملزم به پذیرش این قانون میکنند که تو با تمام وجودت باید آن افراد را تصور کنی که در شرکت جذب شدهاند یا میتوانی جذبشان کنی.
قانون جذب، ابزار سیاسی:
از نظر این قانون، هرچقدر به منفیها فکر کنی، آنها به تو جذب میشوند. یعنی قانون جذب بیان میکند که هرچه قدر به مبارزه با منفیها توجه کنی، آنها قدرت میگیرند و تقویت میشوند. همین مکانیزم را تسری میدهند به مسائل سیاسی. مانند اینکه شما نباید به مبارزه با تروریسم فکر کنید، نباید به مبارزه با آمریکا بیاندیشید. برخی از مروجان ادعا دارند هرچه قدر «مرگ بر آمریکا» و «اسرائیل» بگویید، آنها قوت میگیرند و نباید شما به مبارزه با آنها فکر کنید.
نتیجه:
معنویتهای نوظهور و باورهایی مانند قانون جذب، که در بسیاری موارد پایهای علمی و دینی ندارند، میتوانند منجر به انحرافات فکری و سوءاستفادههای مالی و اجتماعی شوند. بررسی ریشههای این باورها نشان میدهد که برخی از آنها از اصول جادوگری گرفته شده و با اصول توحیدی و علمی تناقض دارند. همچنین، نبود زمانبندی مشخص برای تحقق خواستهها و تأکید بیش از حد بر ذهنگرایی، موجب ایجاد تصورات غیرواقعی در افراد میشود. بنابراین، لازم است جامعه با افزایش آگاهی و مطالعه، از پذیرش عقایدی که پایه محکمی ندارند، پرهیز کند و به منابع معتبر دینی و علمی رجوع نماید.
نویسنده: محمد کاظم زاده