در حالی که در روزهای اخیر جمهوری اسلامی ایران اقدام به بازگرداندن بخشی از مهاجران غیرقانونی افغانستانی کرده است، برخی کلیساهای وابسته به جریان مسیحیت صهیونیستی با برگزاری برنامههای شبانهروزی «دعا برای مهاجران افغان» تلاش کردهاند با چهرهای ظاهراً انساندوستانه، روایتی یکسویه و سیاسیشده از مسئله مهاجرت ارائه دهند.
بر اساس گزارشهای منتشرشده در رسانههای وابسته به این جریان، کلیساهایی چون «مانیسا» در قالب برنامهای تحت عنوان «۲۴ ساعت دعا برای مهاجران افغانستانی» ضمن تأکید بر همدلی با مهاجران دیپورتشده از ایران، تلاش کردهاند تصویری مظلومانه از مهاجران و در مقابل، چهرهای ظالم و بیرحم از جمهوری اسلامی ارائه دهند. این در حالی است که موج مهاجرت غیرقانونی افغانستانیها به ایران، طی سالهای اخیر مشکلات امنیتی، اقتصادی و اجتماعی جدیای را برای کشور به همراه داشته و بازگشت داوطلبانه یا قانونی این افراد، مطابق با رویههای بینالمللی و تحت نظارت نهادهای ذیربط انجام میشود.
اما نکته قابل تأمل، تناقض آشکار این جریانها در مواجهه با مسئله آوارگی و مهاجرت است. در حالی که طی نزدیک به دو سال گذشته، رژیم صهیونیستی با بمباران و تخریب گسترده مناطق مسکونی در نوار غزه، موجب آوارگی و کشتار هزاران فلسطینی بیدفاع شده، هیچیک از این کلیساهای مدعی محبت و انساندوستی، برنامهای برای «دعا» در حق این آوارگان واقعی و قربانیان مستقیم اشغالگری برگزار نکردهاند. نه دعایی برای کودکان در چادرهای خاکآلود رفح، نه شبزندهداری برای مادرانی که زیر آوار عزیزانشان را از دست دادند، و نه کمپینی برای توقف جنگ و نجات غیرنظامیان.
این سکوت سنگین در برابر فجایع انسانی در فلسطین، در تضاد کامل با شور و شوق نمایشی این کلیساها برای مهاجران افغانستانی است. در واقع، دعاهای شبانهروزی نه از سر دلسوزی عمومی برای رنج انسانها، بلکه ابزاری گفتمانی برای تخریب وجهه جمهوری اسلامی ایران و تغذیه روایت «ایرانِ سرکوبگر» در افکار عمومی غربی و مهاجران فارسیزبان است.
در این میان، کلیساهای صهیونیستی با رویکرد گزینشی خود، عملاً در خدمت پروژههای سیاسی-تبلیغاتی قرار گرفتهاند و با استفاده از مفاهیم ایمانی همچون دعا، تسلی و شفقت، پوششی مذهبی برای عملیات روانی علیه ایران فراهم کردهاند. به بیان دیگر، «آوارگی» تنها هنگامی موضوع دعا و اشک میشود که علیه محور مقاومت یا کشورهای مستقل به کار آید؛ اما وقتی پای جنایات صهیونیستها در میان باشد، حتی نَفَس هم نمیکشند.
این رویکردِ دوگانه، نهتنها صداقت ادعای مسیحیتِ مهربان و دلسوز را زیر سؤال میبرد، بلکه نشان میدهد که بخشی از کلیساهای بهظاهر بشردوست، عملاً به ابزار نرمی در پروژههای سیاسی ضدایرانی و ضدفلسطینی تبدیل شدهاند. سکوت درباره فاجعه غزه و فریاد برای مهاجران افغان در ایران، تصویری روشن از این ریاکاری مذهبی-سیاسی است؛ ریاکاریای که در آن، معیار همدردی نه انسانیت، بلکه سیاست است.