برایان تریسی، از چهرههای شاخص تفکر نو در غرب است؛ جریانی که انسان را مستقل از خالق و موفقیت را برابر با دستیابی به خواستههای فردی و لذتهای دنیوی تعریف میکند.
وقتی مفاهیم این مکتب، مثل هدفگذاری ذهنی، مدیریت زمان یا حذف باورهای محدودکننده در محیط دینی مطرح شوند، ولی جهتگیری معرفتی پشت آنها نقد نشود، خطری جدی اتفاق میافتد:
مخاطب مذهبی، بهتدریج با همان نگاه سکولار خو میگیرد، حتی اگر ظاهر محتوا مذهبی باشد.
این آسیب، سطحی نیست؛ چون مخاطب صرفاً با تکنیکها سروکار ندارد، بلکه از “جهت محتوا” و “شخصیت ارائهدهنده” تأثیر میپذیرد.
صرف جداسازی مباحث فنی از مبانی فکری کافی نیست؛ بلکه باید دید چه جهانبینیای در لایهی پنهان مطالب وجود دارد، و آیا ساختار آموزشی آن حامل نگاه غیرتوحیدی هست یا نه.
به همین دلیل، اگر چنین آموزشهایی واقعاً بناست مفید باشند، باید در قالب بومیسازی اسلامی ارائه شوند، و از شخصیتمحوری چهرههایی مثل تریسی پرهیز شود؛ چون ترویج غیرمستقیم جهانبینی سکولار از طریق نام و تصویر شخصیت، بهمراتب خطرناکتر از بیان صریح مطالب اوست.
بدون این دقت، ما با دستان خود، تفکر غیرتوحیدی را در لباس تربیت دینی وارد ذهن مخاطب کردهایم.