دیپاک چوپرا، نویسنده و معلم معنوی مشهور هندیتبار که سالهاست در غرب بهعنوان یکی از چهرههای برجسته حوزه سلامت ذهن، مراقبه و آگاهی شناخته میشود، در واکنش به برخی تحولات سیاسی و انسانی، دو چهره متفاوت از خود به نمایش گذاشته است. این تفاوت بهویژه در مقایسه میان موضعگیری او در جریان فتنه «زن، زندگی، آزادی» در ایران و برخوردش با مسئله کشتار گسترده زمان و کودکان فلسطینی در غزه پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آشکار میشود؛ واکنشی که کاملا تناقضآمیز و سؤالبرانگیز است.
در جریان اغتشاشات سراسری ایران در ماجرای فتنه «زن، زندگی، آزادی»، دیپاک چوپرا با انتشار ویدئو و پیامهایی صریح، از زنان ایرانی حمایت و این فتنه را نشانهای از «تغییر سیارهای» و آغاز «عصر زنانه» خواند. او اغتشاشات خونین فتنهگران را نه صرفاً یک مطالبه سیاسی، بلکه نوعی بیداری جمعی دانسته و آن را با مفاهیمی همچون عدالت کیهانی، رهایی روانی و تحول آگاهی پیوند زد. وی در بیانی آشکار، از حکومت ایران نیز انتقاد و از جامعه جهانی خواست با زنان ایرانی همبستگی نشان دهد. البته چنین موضعگیری صریح که همسو با هویت معنوی و ادعای انسانی او هست نیز در آن زمان برای بسیاری از مخاطبان الهامبخش بود.
با این حال، چوپرا در برابر یکی از فجیعترین بحرانهای انسانی اخیر، یعنی کشتار هزاران کودک، زن و غیرنظامی در غزه توسط رژیم صهیونیستی، به موضعگیری روشنی نپرداخته است. او به جای محکوم کردن آشکار جنایات، صرفاً مجموعهای از توصیههای عمومی و معنوی تحت عنوان «ده راهحل معنوی برای حل بحران غزه» منتشر کرده که دربردارنده نکاتی چون گفتوگو با احترام، کنار گذاشتن ایدئولوژی، شناخت ترس طرف مقابل، تمرین بخشش، تمرکز بر هوش هیجانی و… است. همچنین در هیچیک از این نکات، بهروشنی به بیش از ۷۰ سال خشونت سیستماتیک صهیونیستها یا جنایتهای مستند علیه غیرنظامیان اشاره نشده است.
این سکوت در برابر خشونت نظاممند از سوی دیپاک چوپرا ناامیدکننده است. اینکه فردی که در مواجهه با حکومت ایران، آشکارا از مفاهیمی چون ظلم، سرکوب و آزادی سخن میگوید، در برابر جنایتهای رژیم صهیونیستی تنها به دعوت به آرامش درونی و همدلی بدون شناسایی ظالم و مظلوم بسنده کند، نوعی دوگانگی رفتاری و حتی بیاعتنایی ضمنی به درد و رنج ملموس یک ملت تحت آپارتاید تعبیر میشود.
باید این نکته را متذکر شد که معنویتی که در برابر ظلم سکوت کند، به ابزار بیخطر و بیخاصیتی برای تسکین وجدان بدل میشود. در حالی که معنویت واقعی، در بطن خود دعوت به شجاعت، صداقت و عدالت دارد. وقتی که کشتارهای مستند و سازمانیافته علیه مردمی بیپناه در جریان است، دعوت صرف به بخشش و درک طرف مقابل بدون اشاره به واقعیات میدانی، به نوعی پاککردن صورت مسئله است.
از سوی دیگر، میتوان این رویکرد چوپرا را بخشی از همان جریان رایج در معنویت معاصر دانست که بیشتر بر خودشناسی، آرامش روان، و سلامت فردی تمرکز دارد و در بزنگاههای سیاسی و اخلاقی، از ورود مستقیم به میدان کنشگری پرهیز میکند یا به واکنش گزینشی مطابق با نظم نئولیبرالی حاکم بر جهان دست میزند. اما نباید فراموش کرد که سکوت در برابر کشتار زنان و کودکان، آن هم توسط رژیم جنایتکاری که از حمایت بیدریغ غرب برخوردار است، تنها یک پرهیز اخلاقی یا راهبرد صلحجویانه نیست؛ بلکه اتفاقا نوعی موضعگیری است، اما به نفع ظالم و نه مظلوم.
از اینرو، تفاوت فاحش در نوع واکنش دیپاک چوپرا نسبت به دو بحران بزرگ—یکی در ایران و دیگری در فلسطین—تصویری نهچندان منسجم از معنویتگرایی معاصر ترسیم میکند؛ معنویتی که گاه صدای مردم را فریاد میزند، و گاه در برابر صدای گلوله، لب فرو میبندد.
رهبر معظم انقلاب بارها در تبیین اندیشه پیشبرنده و موتور محرکه تمدنی انقلاب اسلامی ایران، سهگانه عدالت، عقلانیت و معنویت را بهعنوان ارکان اصلی این حرکت الهی معرفی کردهاند. و چوپرا نماینده آن تمدنی است که معنویت را بدون عدالت و به همراه عقلانیتی بهشدت خشن و هابزی میخواهد. معنویتی که به جای آنکه یک پایه تمدنی باشد، ابزاری برای فایدهگرایی مبتنی بر عقل سرد است.
نویسنده: امین رضایی نژاد